محمدتقی ضرغام افشار؛ نگارندهی این نوشته، منتقد عملکرد آقای روحانی در گذشته بوده، در انتخابات پیشین به او رأی نداده و در حال حاضر نیز به عملکرد او در حوزه های مختلف دیپلماسی، فرهنگ و اقتصاد، نقدهایی دارد.
هدف از نوشتن این مطلب نیز حمایت از عملکرد ایشان و نادیده گرفتن نقصهای بینشی و عملکردیشان در گذشته و حال نیست. تنها هدف نگارنده، بیان نکته فوق العاده پراهمیتی است که متأسفانه مستند «من، روحانی هستم»، به شیوهای ناباورانه آن را نادیده گرفته است.
همراه شوید...
تا دهه 1950م نظریه پردازان توسعه اعتقاد داشتند که توسعه و پیشرفت اقتصادی، منحصرا به سرمایه، تکنیک و نیروی کار ماهر محتاج است. این نظریات تا دهه 1980 ادامه یافت و بعد از اتفاقاتی که در این دهه افتاد (از جمله شکست برنامه های جهان سومی)، تحولی بزرگ در نظریات توسعه رخ داد و عامل دیگری به 3 عامل فوق اضافه شد؛ عاملی که از آن به عنوان مهمترین و اصلی ترین شاخص برای توسعه و پیشرفت، اعم از توسعه اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، رفاهی و امنیتی نام برده شد. آن عامل مهم عبارت بود از «وحدت، انسجام، همگرایی و اجماع نظر ملی». به عنوان مثال چین از 1949م تا اواسط دهه 1970م در فراز و نشیبهای فکری، سیاسی و ایدئولوژیک دست و پا میزد. اما زمانیکه در اواخر این دهه به دلایل مشخصی که در جایش قابل توجه و بررسی است، اجماع نظری وسیع میان نخبگان و توده های مردم ایجاد شد به یکباره سیل پیشرفت و توسعه چین به راه افتاد و در مدت کوتاهی بازارهای کلیدی جهان را فتح و خود را به عنوان یک قطب مهم سیاسی و اقتصادی مطرح کردند.
بالعکس کشورهایی که در آنها تفرقه، بلاتکلیفی و فقدان اجماع نظر حاکم بوده، توسعه یافتگی، جنبه سینوسی داشته است و نخبگان آن از ایجاد سیستمهایی که جامعه را به قلههای پیشرفت سوق دهد عاجزند.
شاید لازم به ذکر نباشد که کشورهای توسعه یافتهی امروز، هم در تعریفشان از توسعه و هم در مکانیسم اجرای آن، تعریفی کاملا متفاوت با ما دارند، تعریفی که ارزشها و مکارم اخلاقی و انسانی کمترین جایگاه را در آن دارد و لکن شکی نیست که اصل توسعه با هر تعریفی، به همگرایی، عزم و انسجام ملی نیاز دارد. نخبهترین و جامع نگرترین افراد هم به تنهایی نمیتوانند لکوموتیو یک ملت را در ریل پیشرفت و توسعه به حرکت درآورند مگر آن زمان که انرژی و سوخت یک ملت، موتور آن را روشن کند و البته هدایت آن را رهبری خردمند و آینده نگر به دست گیرد.
اگر کشوری مثل آلمان در سال نزدیک به 900 میلیارد دلار سطح تولید دارد، این در واقع محصول انسجام فکری، سیاسی و اجتماعی یک جامعه است که توانسته علی رغم محدودیت امکانات طبیعی و مادی، ذهن ملتی را تربیت کند تا با هم افزایی، برنامه ریزی، دوراندیشی و دقت، به درجه قابل توجهی از تولید جهانی دست یابد. ما نیز اگر علاقهمند به توسعهایم، اگر میخواهیم نابترین تعریف عملی از پیشرفت، رفاه و توسعه از یک سو و عدالت و ارزشهای اخلاقی و الهی از سوی دیگر را برای تاریخ، به نمایش بگذاریم باید از حرکتهای بی ثبات کننده، آرامش زدا و وحدت گریز پرهیز کنیم.
مستند «من، روحانی هستم» فرضا حتی اگر دروغ هم نگوید، شرایط و مصالح زمانی و موقعیتی ما را در نظر نمیگیرد؛ در برههای که هجمهی یک دنیا به سویمان است و بیش از هر وقتی به همگرایی و هم افزایی نیاز داریم، ما را به هم بدبین میکند.
در شرایطی که رهبرمعظم انقلاب، خوش بینیشان را به تیم مذاکره کننده اعلام میکنند، این مستند ما را به آنها بی اعتماد و بدبین میکند. در شرایطی که رهبری خردمند و فرزانه انقلاب، «عزم ملی» را عنوانی برای سال 93 و راهکاری برای فتح قلههای فرهنگ و اقتصاد مینامند، این مستند، موج بلندی در برابر عزم، انسجام و همگرایی ملی ایجاد میکند. بی دلیل نیست که تا این اندازه کار گروهی در کشور ما ضعیف است؛ تا زمانی که بذر بیاعتمادی و بدبینی را در بین خود میپاشیم، میوههای تلخ تنش، واگرایی و تفرقه را خواهیم چید.
بله، دردناک است که از یک طرف بدانیم بالاترین نرخ فرار مغزها در دنیا را ما داریم و از طرفی بدانیم در کشور مسلمانی مثل مالزی، طبق آخرین آماری که گرفته شده تمام دانشجویانش که سالیانه برای تحصیل به آمریکا می روند، به کشورشان برمیگردند و حتی یک دانشجوی مالزیایی در آنجا نمیماند. علت آن است که در کشورشان آرامش، ثبات، هم افزایی، همگرایی، انسجام و هدف مشترک وجود دارد.
کشوری مثل کره جنوبی که حرکت توسعهاش را سالها پس از ما شروع کرد صادراتش بیش از 800 میلیارد دلار است اما ما چیزی بین 30 تا 40 میلیارد دلار صادرات غیرنفتی داریم، درحالی که ترکیه فقط 62 میلیارد دلار صادرات محصولات کشاورزی دارد.
بله! ما عزت داریم، مستقلیم، در برابر زورگویی میایستیم و اینها همه هزینه دارد و هیچ چیزی هم بهای اینها را ندارد، اما آیا همه این هزینهها به خاطر ایستادگی ما و تضییقات دشمن است؟ واگرایی ها و چالشهای بی دلیل داخلی تأثیری درآن ندارد؟
حدود 30 سال پیش، 31 درصد رشد اقتصادی در جهان نزد کشورهای در حال توسعه بوده و امروز درصد تولید این کشورهای در حال توسعه به 74 درصد رسیده؛ این، یعنی اینکه کشورها در حال کارگروهی و جمعیاند و با سرعت روبه جلو میروند. اما آیا ما میخواهیم کار گروهی را یاد بگیریم؟ میخواهیم اختلافات هم را بپذیریم؟ می خواهیم یکدیگر را تضعیف نکنیم؟ راه پیشرفت و یا درجازدن، هر دو، دست خودمان است!
در پایان ذکر دو نکته را ضروری می دانم:1. انسجام، همگرایی و اجماع نظر ملی به هیچ عنوان به معنای انتقاد نکردن و یک دست و یکصدا شدن نیست؛ بلکه بالعکس آنچه مطلوب است «وحدت در عین کثرت» است. انتقاد صحیح، از مهمترین محرکهای پیشرفت و حرکت روبه جلوی یک ملت است؛ در حال حاضر نیز که دولت فعلی بخصوص در بخش فرهنگ و دیپلماسی، عملکرد قابل نقدی دارد، باید جدی ترین انتقادها را ایراد کرد ولکن این، غیر از رویه مستند مذکور است که شرح آن گذشت؛ چرا که انتقاد، امیدآفرین و روبه جلو برنده است، اما این مستند، یأس آور و روبه عقب برنده میباشد؛ انتقاد، دست روی نقاط تاریک میگذارد، تا به روشنایی رهنمون سازد؛ اما این مستند هدایت کننده به سوی تاریکی تفرقه و واگرایی است و ... .
2. عده ای به اسم انسجام، همگرایی و اتحاد، دائما از بخشش و گذشت از مسببین فتنه 88 دم میزنند، اما نگارنده این مطلب، بخشش این افراد را تنها منوط به عذرخواهیشان از ملت بزرگ ایران میداند.
منطقی تر از حرف هایی بود که توی این مدت شنیده بودم.
اما این بازی بود که خودشون شروع کردند و حساب اینجاشو نکردند که بعد از جمع کردن رای ملت( با خراب کردنش )، طرف مقابلشون ساکت نمیمونه.
قبول نداری؟
انسجام، همگرایی و اجماع نظر ملی
انسجام، همگرایی و اجماع نظر ملی
فقط همین وبس اگر انتقاد از نگاه جیبی جناحی نباشد وبه منافع ملی فکر کند قطعا" موثر خواهد بود
این فیلم را چرا تاکنون نساختند