bato-adv
کد خبر: ۱۷۶۴۰۷

سحرخیز: هاشمی حلقه اتصال گروه‌های سیاسی در دولت روحانی است

عیسی سحرخیز فعال مطبوعاتی و از اعضای انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ایران است که در دوره ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی، معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد بود. هرچند که این دوره حضور او در این جایگاه دولتی فقط حدود ۲۲ ماه به درازا کشید، اما برخی خاطرات خوبی از آن دوره در ذهن دارند.
تاریخ انتشار: ۰۷:۲۹ - ۲۵ دی ۱۳۹۲

عیسی سحرخیز فعال مطبوعاتی و از اعضای انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ایران است که در دوره ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی، معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد بود. هرچند که این دوره حضور او در این جایگاه دولتی فقط حدود ۲۲ ماه به درازا کشید، اما برخی خاطرات خوبی از آن دوره در ذهن دارند. وی همچنین چند سالی را هم به عنوان رئیس دفتر خبرگزاری دولت در سازمان ملل در نیویورک فعالیت می‌کرد.

عیسی سحرخیز در گفت‌وگوی تفصیلی با آرمان در تحلیل شرایط موجود کشور می‌گوید: «برخی تلاش می‌کنند دولت آقای روحانی در نیمه راه شکست بخورد تا به هر شکل ممکن در انتخابات چهار سال آینده پیروز نشود». وی با قائل شدن نقش حلقه اتصال گروه‌های سیاسی برای آیت‌ا...‌ هاشمی‌رفسنجانی تصریح می‌کند: «آقای‌ هاشمی حلقه‌ای را تشکیل داده است که علاوه بر سیدحسن خمینی، محمد خاتمی، ناطق نوری و افرادی مانند عبدا... نوری را نیز در بر می‌گیرد. سحرخیز همچنین تاکید می‌کند «احمدی‌نژاد برای اصولگرایان مانند گوشت قربانی است و به همین جهت اصولگرایان تلاش می‌کنند برای انتخابات مجلس خود را از احمدی‌نژاد دور کنند». در ادامه متن گفت‌وگوی عیسی سحرخیز با آرمان را می‌خوانید:

عملکرد دولت آقای روحانی را از مدت زمانی که از عمر دولت تدبیر و امید می‌گذرد، چگونه ارزیابی می‌کنید؟

اگر اتفاقات 8 سال دولت آقای احمدی‌نژاد و همچنین دوران اصلاحات را در کشور شاهد نبودیم امروز، حسن روحانی یا هر شخص دیگری که مانند حسن روحانی فکر کند، بر سرکار نمی‌آمد. با این وجود آقای روحانی و دولت برآمده از انتخابات خرداد 92 یك مشكل اساسی دارد و آن این است كه سیاست دوپاره‌ای را دنبال می‌كنند. بدین معنا كه در بحث سیاست خارجی دست دولت بازاست و قدرت مانور دارد اما در سیاست داخلی با موانع توسعه سیاسی و فرهنگی مواجه شده است. به‌همین دلیل امکان فعالیت احزاب و گروه‌های سیاسی به خوبی مهیا نیست حتی حضور افرادی كه برای تجدید گفتمان احزاب به وزارت کشور دعوت شده‌اند هم با اما و اگرهایی همراه است.

همین طور در مورد مطبوعات و روزنامه‌ها شاهد اتفاق و تغییر خاصی نبودیم. در کنار این، شاهد هستیم كه آقای روحانی نسبت به دولت‌های پیشین حتی درانتخاب وزرا و حتی معاونین وزرا با مشكلاتی مواجه بود. باید به این نکته اذعان کرد که فضا به شکلی پیش رفت که آقای روحانی نتوانست به آن شکل که خودش اعتقاد داشت، کابینه‌اش را انتخاب کند. به نظر من مجلس در این زمینه نقش مهمی را ایفا کرد و هدف برخی، به شکلی بود که آقای روحانی نتواند یا به این سمت برود که به تمام خواسته‌های خود در انتخاب مدیران برسد. این یک نکته بدیهی است دولتی كه در زمینه تعیین وزرای خود با چنین مشكلاتی روبه روست، در سیاستگذاری‌ها هم با مشکلاتی مواجه خواهد شد. این گمان وجود داشت كه دولت آقای روحانی در سیاست خارجی دستش باز است و می‌تواند مذاكرات را به نحو دلخواه پیش ببرد.

حتی این مساله كه موضوع پرونده هسته‌ای و روابط خارجی از شورای عالی امنیت ملی به وزارت خارجه منتقل شد یک گام مثبت بود و دستاوردهای اولیه خوبی با خود به همراه داشت. ولی می‌بینیم كه بعد از آن دستاوردها، یك سری سنگ‌اندازی‌هایی صورت می‌گیرد. آخرین مورد هم شایعه‌هایی مبنی بر گماشتن تیم ناظر بر عملکرد تیم هسته‌ای است.

اصولگرایان با قدرت همه جانبه‌ای در انتخابات 92شرکت کردند اما در نهایت با توجه به تشتتی که در بین آنها به وجود آمد موفق نشدند به اهداف از پیش تعیین شده خود دست یابند. به نظر شما اصولگرایان در دولت آقای روحانی چه سیاست‌هایی را در دستور کار خود قرار خواهند داد؟

باید توجه داشته باشیم که دولت روحانی کف وحداقل برنامه‌ای بود كه در انتخابات می‌شد پیش برد و عمل كرد. همانطور كه می‌دانید به هر حال فضا برای حضور آقای خاتمی در انتخابات وجود نداشت. آقای ‌هاشمی‌رفسنجانی هم که توانستند در انتخابات ثبت‌نام کنند اما صلاحیت ایشان احراز نشد. در نتیجه آقای روحانی و آقای عارف تنها گزینه‌های جریان‌های سیاسی غیراصولگرا بودند. در این بین، در مانوری سیاسی بسیار مهم و سرنوشت ساز اصلاح‌طلب‌ها و جریان تحول‌خواه توانستند بر آقای روحانی که از پتانسیل پیروزی و همین‌طور چانه‌زنی بالاتری برخوردار بود، سرمایه‌گذاری كنند.

اصلاح‌طلبان با این شگرد موثری که به کار بردند، حتی کسانی که گمان می‌کردند از طریق انتخابات و صندوق‌های رأی نمی‌توان بر روند سیاسی تاثیرگذاشت را پای صندوق‌های رأی آوردند. در نتیجه روند انتخابات به گونه‌ای پیش رفت كه در یك انتخابات یك مرحله‌ای آقای روحانی پیروز شد و اگر فضای انتخاباتی دچار تخریب‌های سیاسی نمی‌شد، چه‌بسا که این آرا به مراتب بالاتر از این بود که در نهایت رقم خورد. مهره اصلی اصولگرایان هم سعید جلیلی بود. آنها فكر می‌كردند با امکانات زیادی که برای تبلیغات در اختیار دارند این امکان برایشان فراهم است که نکات منفی دولت احمدی‌نژاد را از یاد ببرند و آقای جلیلی را به جای احمدی‌نژاد سر کار بیاورند. در اینجا اما دو خطای استراتژیك انجام دادند.

اول اینكه به گونه ناخواسته مجبور شدند بین دو سیاست هسته‌ای یك انتخابات برگزار بكنند. اولین سیاست این بود كه در آن بحث مذاكرات هسته‌ای با توافق مطرح می‌شد و دومین سیاست هم سیاستی بود که آقای جلیلی در زمانی که مذاکره‌کننده ارشد ایران بود، دنبال می‌کرد. جلیلی قصد داشت در مقابل غرب هیچ‌گونه نرمشی نشان ندهد. سقف سیاست دوم در نهایت همین 4 میلیون رایی بود که به آقای جلیلی داده شد. تقریبا همه کاندیداهای دیگر به غیر از آقای جلیلی همه سیاست اول را دنبال می‌کردند و بارها عنوان کردند که سیاست قبلی هسته‌ای ایران در قبال غرب آنچنان موثر نبوده است.

آقای ولایتی، آقای رضایی، حدادعادل و حتی آقای غرضی همه معتقد بودند كه سیاست خارجی دولت قبل اشتباهاتی وجود داشته است. اما اشتباه دوم این بود كه به هرحال از سوی برخی تلاش شد كه در سران سه قوه به غیر از قوه‌قضائیه كه روحانی است، شخصی قرار بگیرد که روحانی نباشد. ولی آقای روحانی دوباره به عنوان یک روحانی سکان مهم‌ترین قوه کشور را به دست گرفت. در نهایت اصولگرایان شکست سنگینی را در انتخابات متحمل شدند. با این وجود از دیدگاه من، دو برنامه برای شکست خود دارند. اول اینکه در بلند مدت كه از نظر آنها یک دوره 4ساله است، وضعیت به گونه‌ای پیش برود كه آقای روحانی در مرحله بعد و در انتخابات 4سال بعد نتواند دوباره رئیس‌جمهور شود. در کنار این نگاه بلند مدت یک نگاه کوتاه مدت نیز وجود دارد. در نگاه کوتاه مدت جریان اصولگرا و به‌خصوص افراطیون آن تلاش می‌کند با سنگ‌اندازی‌هایی که انجام می‌دهد به نوعی به نارضایتی‌های عمومی به‌ویژه در زمینه‌های اقتصادی دامن بزنند.

این عده حتی در این اندیشه هستند که روند حرکت دولت را به سمتی هدایت کنند که عده‌ای مخالف سیاست‌های دولت، انتقادات خود را علنی کرده و به صورت خودجوش اعلام کنند که مردم این دولت را نمی‌خواهند و در نتیجه آن، دولت را در نیمه كار كنار بگذارند و كار خودشان را به همان شکلی که دوست دارند پیش ببرند. از نظر این عده، مجلس بهترین مکان برای انتقاد به دولت است. به همین دلیل برخی از نمایندگان در مورد انتخاب وزرا تا به این اندازه حساسیت نشان دادند. همین‌طور که هم‌اکنون در مورد برنامه‌های دولت در حال بهانه‌گیری هستند. این مخالفت‌ها دقیقا این هدف را دنبال می‌کند كه در كوتاه مدت و كمتر از 4 سال دولت روحانی را كنار بگذارند.

حتی در جاهایی هم مطرح كرده بودند كه این دولت 6 ماه بیشتر نمی‌تواند دوام بیاورد. این عده فکر می‌کنند كه مشکلات اقتصادی و بحث بودجه خود به خود دولت را به نقطه‌ای خواهد رساند که عملا در اداره کشور دچار مشکل شود؛ در نتیجه در بوق و کرنا خواهند کرد که این دولت از یک انتخابات مورد تایید هر دو جناح بیرون آمده اما توانایی اداره کشور را نداشته است.

نقش آقای احمدی‌نژاد را در شکست اصولگرایان چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من همیشه این حرف را زده‌ام، حتی قبل از انتخابات هم این را گفته بودم و الان هم بر همین اعتقادم که آقای احمدی‌نژاد و جریان نزدیك به آن، از خودش هویت مستقلی ارائه نکرد. احمدی‌نژاد در واقع نقش کسی را بازی می‌کند که وزنی در حد انتظار ندارد اما در جایگاه خودش به عنوان یك وزنه عمل می‌کند تا اهداف رقیب محقق نشود. با این وجود، عملكرد دولت احمدی‌نژاد ضربه بسیار مهمی به جریان اصولگرا وارد کرد. متاسفانه باید گفت این ضربه مختص جریان اصولگرا هم نبود؛ فرض را بر این بگیرید که همه مردم و جریان‌های سیاسی در یک کشتی نشسته‌اند اما یک نفر کف کشتی را سوراخ می‌کند. احمدی‌نژاد با اقداماتی كه كرد، در واقع كشتی کشور را دچار مشکل کرد اما خوشبختانه این مسیر طولانی نشد.

گفته می‌شود که احمدی‌نژاد حتی قصد داشت برنامه پوتین- مدودف را که در روسیه انجام شد، در ایران اجرا کند که خوشبختانه در عمل موفق نشد. با این حال، با روی کار آمدن حسن روحانی این امید است كه این كشتی ترمیم شود و به گونه‌ای خودش را به ساحل نجات برساند.

آقای احمدی‌نژاد در حال حاضر در جبهه اصولگرایان مثل سابق جایگاه ندارد یا اینکه اصولگرایان تلاش می‌کنند به نحوی از پتانسیل سیاسی و مردمی موجود در او ولو به شکل اندک در آینده استفاده کنند؟

من در مورد آقای احمدی‌نژاد نگاه دیگری دارم. به نظر من، آقای احمدی‌نژاد یك گوشت قربانی است. در حال حاضر تمام کسانی که مسبب سرکار آمدن احمدی‌نژاد بودند، خود را کنار کشیده‌اند وتلاش می‌کنند تمام مشكلات و مسائل را به گردن احمدی‌نژاد بیندازند و وی و دولتش را مقصر اصلی ناکامی‌ها نشان دهند. به عنوان مثال تلاش می‌کنند که مسائلی چون فساد اقتصادی مساله بابک زنجانی و موارد مشابه را به شکلی به دولت احمدی‌نژاد مربوط کنند.

در واقع احمدی‌نژاد چندان برای آنها اولویت مثل گذشته را ندارد بلكه به نوعی سپر بلای کسانی است که تلاش می‌کنند افكار عمومی در مشکلات به نقطه اصلی و هدف اصلی معطوف نگردد. جریان اصولگرا مجبور است نگاه به آینده داشته باشد چون در آینده مجبور خواهد بود هم برای انتخابات مجلس خبرگان و هم برای مجلس وارد گود رقابت شود؛ در نتیجه آنها می‌دانند كه امكان دارد این زنجیره پیروزی كه با روی کار آمدن دکتر روحانی در جریان اصلاحات اتفاق افتاد، ادامه داشته باشد و به این دلیل سعی می‌كنند كه چهره‌های امتحان‌پس داده را از خودشان دور كنند و در واقع آینده خودشان را از طریق قربانی كردن دیگران به دست بیاورند.

وضعیت اصلاح‌طلبان را پس از انتخابات 24خردادماه چگونه ارزیابی می‌کنید؟

فكر می‌كنم كه اگر دولت سیاست یکی به نعل و یکی به میخ زدن را در پیش بگیرد، در بدنه اجتماعی با ریزش حمایت‌ها مواجه خواهد شد. حرکت آقای روحانی‌هم به سمت مردم‌ هم به سوی مذاکرات پشت پرده باشد. در چنین حالتی است که امکان به دست آوردن پیروزی‌های دیگر وجود دارد ولی اگر این اتفاق نیفتد و آقای روحانی نتواند از بدنه اجتماعی‌ای که حامی وی بوده و هستند، استفاده کند و عمدتأ به نیروهای اصلاح‌طلب و تحول خواه متکی باشد با واکنش اصولگرایان مواجه خواهد شد.

در واقع برخی در جریان اصولگرایی تلاش می‌کنند چوب لای چرخ دولت تدبیر و امید بگذارند و در حرکت دولت خلل به وجود بیاورند. در این پروسه اصلاح‌طلبان هم دچار آسیب خواهند شد. چرا که جریانی که قصد حضور در انتخابات نداشت و اصلاح‌طلبان آنان را به پای صندوق‌های رای آورده‌اند، ناامید خواهند شد. این عده در نهایت می‌گویند ما به حرف شما گوش کردیم اما نتیجه‌ای که مدنظر داشتیم حاصل نشد و به نوعی دچار سرخوردگی شده و کنار می‌کشند. البته جریان اصولگرا این موضوع را دوست دارد. آنها دوست دارند كه میزان رای دهندگان با طرز فکر رقیب، پایین بیاید و بعد با رأی ثابتی که خودشان دارند تلاش کنند که در انتخابات آتی چه در مجلس و چه خبرگان پیروز باشند. در نتیجه دولت روحانی اگر نتواند به خوبی در این زمینه عمل کند به اصلاح‌طلبان صدمه خواهد زد و همینطور به شخص آقای خاتمی و آقای‌ هاشمی‌رفسنجانی.

با توجه به این شرایط، اتاق فکر اصلاح‌طلبی ‌باید چه نوع استراتژی را در دستور کار خود قرار دهد؟

اصلاح‌طلبان فعلا باید از حركت‌های ساده به سمت حركت‌های پیچیده پیش بروند. در عین حال نباید جریان مقابل را دست كم بگیرند. همین حرکت‌های پیچیده سبب سردرگمی جریان مقابل در انتخابات شد. در انتخابات ریاست‌جمهوری جریان مقابل اصلاح‌طلبان دقیقا نمی‌دانست با چه جریان و چه اشخاصی روبه رو خواهد بود و به همین دلیل نتوانست راهکار مقابله با آنها را به موقع پیدا کند. در یک زمان آنها گمان می‌کردند که آقای خاتمی وارد صحنه مبارزات انتخاباتی خواهد شد. بعد درگیر آمدن آقای‌ هاشمی شدند و تا مدتی برنامه‌های خود را برای رقابت با‌ هاشمی‌رفسنجانی تدوین کردند.

آنها سپس و پس از آنکه ‌هاشمی تایید نشد تا لحظات آخر انتخابات هم هنوز نمی‌دانستند کدام کاندیدا به نفع دیگری کنار خواهد رفت. به همین دلیل آنها در هیچ کدام از مقاطع انتخابات چه قبل، چه در زمان انتخابات و چه پس از آن تمرکز لازم را برای رویارویی با استراتژی اصلاح‌طلبان نداشتند. در شرایط فعلی هم معتقدم تجاربی که برای اصلاح‌طلبان در انتخابات سال 92 به دست آمد در انتخابات آینده بسیار کاربرد خواهد داشت. اصلاح‌طلبان بیش از آنکه توجه شان به دولت باشد که مثلا فلان وزیر چه كار می‌كند یا فلان معاون وزیر چه كار نمی‌کند، باید با برنامه‌ریزی به بازسازی خود بپردازند و اجازه بدهند دولت روحانی كار خودش را انجام بدهد. البته به عنوان ناظر باید نگاه نقادانه به دولت داشته باشند و در شرایطی كه حامی هستند ولی در نقش حامی منتقد ایفای نقش كنند. ضمن اینکه اصلاح‌طلبان باید از تجربیات گذشته درس بگیرند و تا آنجا که امکان دارد به سمت همگرایی سوق پیدا کنند و از هر گونه حرکتی که بوی واگرایی می‌دهد، دور کنند.

نقش آیت‌ا... ‌هاشمی‌رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی را در دولت تدبیر و امید چگونه ارزیابی می‌کنید؟ فکر می‌کنید آنها چگونه می‌توانند به دولت و جریان تحول‌خواه کمک کنند؟

ما باید از دادن یك نقش صددرصدی به افراد خودداری كنیم. من معتقدم ما با یک حلقه به هم متصل سیاسی روبه‌رو هستیم که نمی‌توان برای افراد نقش زیادی در آن قائل شد. این حلقه‌های به هم پیوسته سیاسی ما را به یك نقطه می‌رساند. انتخابات76 ما را به انتخابات 1380 می‌رساند، سپس به انتخابات 84، و بعد 88 و بعد هم انتخابات سال92. هر کدام از این مقاطع تاریخی برای جریان‌های سیاسی نقطه عطفی محسوب می‌شود که باید باهمدیگر تحلیل شود، نه به صورت منفک وجدا از یکدیگر.

هر کدام از این تجربیات به ما نشان می‌دهد که چگونه دوست و دشمن خود را از نظر سیاسی بشناسیم. همچنین به ما نشان می‌دهد که روی چه کسانی باید سرمایه‌گذاری کرد و روی چه کسانی نباید برنامه‌ریزی انجام داد. حمایت آقای‌هاشمی از دولت روحانی هوشیارانه است. همچنین رفتار آقای‌هاشمی و دولت روحانی به شکلی است که القابی چون پدرخوانده که برخی برای رابطه‌هاشمی با دولت به کار می‌برند درست از آب در نمی‌آید. این استراتژی صحیح و منطقی است. اول اینکه خطاها و اشتباهات دولت به گردن آقای‌هاشمی نمی‌افتد یا برعكس هم مصداق دارد.

آقای‌هاشمی به گونه‌ای حلقه اتصال جریان‌هایی هستند که با جریانی که در 8سال گذشته بر کشور حاکم بوده، مخالف است. ایشان به خوبی توانسته یك حلقه‌ای ایجاد كند كه در آن به صورت توأمان و همزمان آقای روحانی، سید حسن خمینی، ناطق نوری، آقای خاتمی و حتی عبداله نوری حضور دارد. این حلقه توانسته هر كدام در جایگاه خودش نقش مثبت و سازنده‌ای را چه در پشت پرده و چه به صورت عینی و علنی نشان بدهند.ضمن اینکه هر کدام از این افراد جریان‌ها و سلایق مختلف سیاسی را در کشور نمایندگی می‌کنند که در زمان‌های لازم می‌تواند به کمک دولت حسن روحانی بیاید.

این حلقه باید فارغ از نامگذاری‌ها و خط گذاری‌هایی چون محافظه كار، اصلاح‌طلب یا كارگزارانی، در یك حركت همگرایانه و متحد كار خودش را همچنان به پیش ببرند. نقش آقای ‌هاشمی همانند نقش آقای خاتمی و در كنارش آقای ناطق نوری به نظر من بسیار مهم است. ما نباید به این افراد به صورت انفرادی نگاه کنیم.حتی نباید یکی از این بزرگان را به عنوان چهره شاخص مطرح کنیم و نقش بقیه را کمرنگ جلوه بدهیم بلكه همه باید روی این جمع و این حلقه اتصال سرمایه‌گذاری کنند و در زمان‌های لازم از آن بهره ببرند.

از هم اکنون جریان‌های سیاسی اعم از اصولگرا و اصلاح‌طلبان عزم خود را برای پیروزی در انتخابات مجلس جزم کرده‌اند.به نظر شما وضعیت انتخابات مجلس به چه شکلی پیش خواهد رفت؟

من مجلس خبرگان را از مجلس شورای اسلامی مهم‌تر می‌دانم ولی به هر حال این دو انتخابات به صورت همزمان برگزار خواهد شد. در نتیجه هر دو جناح سیاسی كشور سرمایه‌گذاری زیادی انجام خواهند داد که دراین انتخابات پیروز شوند. یکی از دلایل اهمیت مجلس برای هر دو جریان سیاسی هم همین چوب لای چرخ گذاشتن علیه دولت است. در واقع برخی در این مجلس در حال حاضر فکر و ذهن دولت و وزرا را به علت احضار پی درپی به خود مشغول کرده است. به همین دلیل اسراتژیست‌های اصلاح‌طلب در تلاش خواهند بود که با برنامه‌ریزی دقیق و علمی مجلس آینده را تاحدودی با دولت همراه کنند یا تلاش کنند مجلس دهم سد راه دولت نباشد.

در مقابل، اصولگرایان قرار دارند که به طور حتم به دنبال این هستند که اتفاقی که در مجلس پنجم برایشان پیش آمد و اکثر رای‌دهندگان به آنها پشت کردند و اصلاح‌طلبان را به مجلس ششم فرستادند، دوباره برایشان اتفاق نیفتد. این جریان از هم اکنون و با ایجاد شایعه‌هایی چون عدم حضور وزرای احمدی‌نژاد در اتاق فکر اصولگرایی، در وهله اول تلاش می‌کند خود را از احمدی‌نژاد دور کند. ولی مردم كه به سادگی این مسائل را قبول نمی‌کنند و یادشان هست كه همین نمایندگان، چه رفتار منفعلانه با دولت احمدی‌نژاد داشتند. مجلس اگر همین روندی را که در قبال دولت روحانی در پیش گرفته است، در مقابل دولت احمدی‌نژاد در پیش گرفته بود، بایدچند وزیر و حتی خود احمدی‌نژاد را استیضاح می‌کرد.

مردم آگاه هستند اما اصلاح‌طلبان هم نباید به این مردم آگاه از هم اکنون بگویند ما پیروز هستیم. باید برنامه‌ریزی و سازماندهی انجام داد. اگرچه اصلاح‌طلبان رسانه ملی و بسیاری از تریبون‌های رسمی دیگر را در اختیار ندارند ولی به هر حال جریان اصلاح‌طلب و تحول‌خواه باید از طریق بازسازی تشكیلات خود با جدیت برای آینده برنامه‌ریزی کند. اصلاح‌طلبان به‌ویژه باید روی دو قشر مهم و فعال جامعه یعنی جوانان و بانوان سرمایه‌گذاری کنند. همچنین باید روی قومیت‌ها و اقلیت‌های مذهبی که همواره مطالباتی داشته‌اند برنامه‌ریزی کرد. دولت آقای روحانی هم باید در این زمینه به اصلاح‌طلبان کمک کند.

دولت آقای روحانی در ادامه مسیر خود با چه چالش‌هایی مواجه خواهد شد؟

چالش اصلی آقای روحانی این است كه مذاكرات خارجی را به تاخیر بیندازند و به گونه‌ای عمل كنند كه آقای روحانی شخصا و با تیم وزارت خارجه‌اش نتواند مستقلانه تصمیم‌گیری کنند. همچنین عده‌ای قصد دارند مذاكرات را به مذاكرات هسته‌ای محدود کنند در صورتی كه این مذاكرات باید مذاکره با جهان باشد. یعنی ما باید از مذاکرات هسته‌ای به بازسازی روابطمان در سطح بین‌المللی برسیم. اقتصاد ایران باید از طریق سرمایه‌گذاری ایرانیانی كه درآمریكا هستند و همین طور شركت‌هایی كه حاضرند در ایران سرمایه‌گذاری بكنند کمک شود.

اگر روابط سیاسی بازسازی و احیا نشود مشکلات اقتصادی ایران تشدید خواهد شد. همچنین اگر پول‌های بلوکه شده ایران بازگردانده نشود دولت روحانی بامحدودیت‌ها و هزینه‌هایی كه دولت احمدی‌نژاد در گذشته به دوشش گذاشته است توانایی جوابگویی به نیازهای اقتصادی مردم را نخواهد داشت. در نتیجه نارضایتی‌ها نسبت به دولت بالا می‌رود. اگر دولت نتواند به دو مشكل بیكاری و اشتغال رسیدگی کند و خیل بیكاران کشور به‌خصوص قشر تحصیلکرده را کنترل کند به طور حتم با نارضایتی‌هایی مواجه خواهد شد. این در حالی است که افراطیون نیز آتش بیار معرکه شده و عرصه را بر دولت تنگ می‌کنند. سیاست را نمی‌شود دوپاره كرد و فقط به سیاست خارجی نگاه كرد و به مسائل داخلی توجه نداشت. بخش زیادی از افراد جامعه ما، به‌ویژه طبقه متوسط، تحصیلكردگان و روشنفكران نگاهشان صرفا به مسائل مالی نیست بلکه به مسائل دیگر توجه دارند. نسل جدید امروز به دنبال سبك زندگی خاص خودش است.

دولت روحانی می‌باید برای همه اینها جواب درخوری داشته باشد و گرنه به حتم صدمه می‌خورد و گروه‌های حامی خود را از دست می‌دهد. درنتیجه نگاه دولت روحانی باید به یك توسعه و تغییر هماهنگ و همه‌جانبه معطوف شود. ضمن اینکه دولت باید خوداتکا باشد و نباید برای هر کاری منتظر جلب رضایت دیگران باشد. روحانی و دولتش باید بداند که برخی ته دلشان دنبال سربلندی دولت اعتدال و پیروزی دولت روحانی نیستند. این عده معتقدند كه باید برای پیروزی در انتخابات پیش روی مجلس و خبرگان در ابتدا دولت تدبیر و امید را شکست خورده جلوه داد تا پس از آن بتوانند به اهداف خود برسند. موفقیت روحانی بدون شک به معنای شكست سنگین‌تر این جریان خواهد بود و به همین دلیل آنها دست به هراقدامی خواهند زد که شکستشان در انتخابات ریاست‌جمهوری سنگین‌تر نشود.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv