روزنامهنگاری که اسناد
فوقمحرمانه ادوارد اسنودن را در رسانههای جهانی منتشر کرد، به کار خود در
گاردین پایان داده تا با همکاری یک سرمایهگذار ایرانی-آمریکایی، رسانهای
مستقل راهاندازی کند. به گزارش خبرگزاری رویترز، گلن گرینوالد قصد
دارد تا با همکاری پیر امیدیار و شرکت رسانهای تحت مدیریت او، رسانهای
افشاگر بسازد. هنوز جزئیات بیشتری درباره این همکاری و رسانهای که به زودی
از دل این همکاری متولد خواهد شد منتشر نشده، اما گرینوالد وعده داده که
بهزودی اطلاعات بیشتری در اینباره در اختیار افکار عمومی قرار خواهد داد،
اطلاعاتي كه انتشار آنها میتواند برای شهروندان سراسر جهان
تکاندهندهتر از اطلاعاتی باشد که تاکنون منتشر شده است.
فواد صادقی، فعال
رسانهاي و روزنامهنگاري كه خود در فضاي رسانهاي ايران به افشاگري شهره
است، شرايطي كه البته گاه برايش دردساز نيز شده، به پرسشهاي روزنامه
«قانون» درباره ظهور نسل جديدي از رسانههاي افشاگر در غرب پاسخ داده است:
چرا در سالهای اخیر تمایل به تاسیس رسانههای افشاگر زیاد شده است؟
پدیده سایتهای افشاگر با رسانههای آزاد و مستقل یک تفاوت ظریف دارد که
به دلیل اینکه در کشور ما به صورت تاریخی حداقل آزادیهای مطبوعاتی وجود
نداشته و ما به نوعی با مفهوم رسانههای مستقل بیگانه هستیم ما این دو را
با هم خلط کرده و فکر میکنیم وقتی یک رسانه آزاد و مستقل است چه نیازی به
افشاگری وجود دارد. این تفاوت ظریف به پرنسیب، جایگاه و مشی رسانه باز
میگردد. معمولا در دنیا رسانههای کلاسیک مانند نیوریورک تایمز، لوموند
یا گاردین که سابقه فعالیتشانگاه به یک قرن هم میرسد یک مشی مشخصی دارند
که در چارچوب آن عمل میکنند و این مسئله هیچ ارتباطی به محدودیتهای
بیرونی و سانسور خارجی ندارد.
اگر این مشی و پرنسیب ایجاب کند دست به
بالاترین حد افشاگری میزنند. همانطور که در موضوع واترگیت در دهه ۷۰
میلادی نیویورک تایمز عملا باعث سقوط رئیسجمهوری آمریکا شد و نیکسون پس از
افشاگری که این روزنامه درباره شنود غیرقانونی از رقبای انتخاباتی نیکسون
داشت، رئیسجمهوری وقت مجبور شد که در میان دوره استعفا بدهد و عملا یک
روزنامه با افشاگری خود توانست یک رئیسجمهور را تغییر بدهد. اما این
افشاگری با افشاگری «کور» یا ویکیلیکسی یا پدیده جدید آن مانند اسنودن
قابل تطبیق نیست.
افشاگری نیویورک تایمز افشاگری هدفمند در چارچوب پرنسیب و
استراتژی آن روزنامه است و مثلا در این هدف که حمایت از دموکراسی را در
ساختار آمریکا ضروری میداند تعریف میشود اما افشاگری اسنودن، افشاگری
کور است. یعنی این افشاگری بدون توجه به ملزومات، پیشینه و عواقب آن انجام
میشود و به همین دلیل است که میبینیم نیویورک تایمز باقی میماند اما
جولیان آسانگ یا اسنودن متواری هستند و مشکلات زیادی دارند.
چگونه میتوان مرزی را در این میان تعریف کرد؟
در دوره جدید و قرن ۲۱ که رسانههای جدید و دیجیتال وارد عرصه شدند امنیت
اطلاعات دچار خدشه شده است و اطلاعات محرمانه زیادی که پیش از این رسانهها
امکان دسترسی به آنها را نداشتند در دسترس آنها قرار گرفته است. حال
براي انتشار این اطلاعات، رسانههایی فارغ از چارچوب رسانههاي كلاسيك
ایجاد میشوند.
در اينجا قانون است كه مرز اين رسانهها و افشاگريها را مشخص ميكند.
وقتي خبري درباره اقدامي غيرقانوني منتشر ميشود اين افشاگري است اما
انتشار اطلاعات محرمانه كه خلاف قانوني در آن نيست به اعتقاد من افشاگري
نيست. اينكه اسنودن ميگويد سازمان سيا در كشورهاي ديگر جاسوسي ميكند،
چيز جديدي نيست. وظيفه سازمان سيا حفاظت از محيط زيست كه نيست؛ جاسوسي
است. و اين عمل خلاف منافع ملي آمريكا نيست. ولي وقتي روزنامه نيويورك
تايمز اعلام ميكند كه نيكسون با استفاده از شنود غيرقانوني رئيسجمهور شده
است، در واقع از عملي غيرقانوني انتقاد كرده كه مخالف منافع ملي كشور
آمريكاست.
واترگيت افشاگري هوشمند، هدفمند، جسورانه و كاملا اخلاقي بوده
اما ويكيليكس و اسنودن افشاگري كور، مشكوك و شهرتطلبانه است. افرادي چون
گرینوالد مجبور هستند از رسانههايي چون گاردين جدا شوند چرا كه اين
رسانهها خطمشي و پرنسيب مشخصي دارند و حاضر نيستند هركاري را انجام دهند.
ولي اين خبرنگاران دوست دارند هر چي به دستشان رسيد را منتشر كنند تا
معروفتر شوند. افشاگري هم يك روندي است كه مطالب شما هر بار بايد تندتر از
بار قبل باشد تا مطرح شود و هيچ مرزي ندارد. به همين دليل افرادي كه
افشاگر كور هستند نميتوانند با رسانهاي كه خط مشي مشخصي دارد، كار كنند.
برخي معتقدند افكارعمومي مطالباتي دارد كه رسانههاي افشاگر به دنبال پاسخ دادن به آنها هستند. نظر شما در اين باره چيست؟
افکارعمومی تشنه دانستن همه چیز است اما شفافیت کامل اطلاعات امکانپذیر
نیست. انتظار اینکه افکارعمومی همه چیز را بداند، انتظاری غیرواقعی است.
بالاخره سرویسهاي اطلاعاتی، اقدامات دولتی و مسائل محرمانه اقتصادی و
سیاسی چیزهایی نیستند که از میان بروند. همیشه وجود خواهند داشت. در اینجا
باید تعریف مشخصی از شفافیت داشته باشیم؛ اینکه بپذیریم مجموعهای از
اطلاعات به دلیل منافع ملی باید محرمانه بماند اما در مورد سایر بخشهای
اطلاعاتی نباید رانت اطلاعاتی در اختیار نهاد و گروه خاصی باشد چرا كه اين
خلاف شفافیت رسانهای است. و رسانه مستقل و آزاد با این موضوع مخالف است.
در مقابل جریان مافیایی و رانتی ممکن است که از افشاگری کور حمایت کند چرا
که این نوع افشاگری میتواند امنیت ملی کشور را به خطر بیندازد و رقبای
آن کشور از این مسئله سود میبرند. به همین دلیل شما میبینید که برنده
اصلی ماجرای اسنودن روسیه است و روسیه است که به اسنودن پناهندگی میدهد و
چه بسا این فرد عامل سرویس اطلاعاتی روسیه باشد. زیرا هزینه هنگفتی که
روسیه برای اسنودن میدهد غیرمنطقی است. باور اینکه فردی مانند پوتین که
انتفادهای زیادی در حوزه آزادی رسانهها در روسیه به او وارد است، یک باره
به مدافع آزادی رسانهها و اسنودن تبدیل شده دشوار است.
بنا بر این، این
مسئله مهم است که افشاگری کور در خدمت رانت اطلاعاتی امنیتی قرار میگیرد
اما افشاگری آگاهانه و هدفمند، آزادی بیان در رسانهها را نهادینه میکند.
بنا بر این، افکارعمومی باید به این بلوغ برسد که تفاوت این دو گونه
افشاگری را متوجه شوند و جایی که اطلاعات محرمانه بدون دلیل منطقی طرح
میشود بازی نخورند. به اعتقاد من حتی افکارعمومی غرب که از بلوغ فکری
بیشتری نسبت به جهان سوم برخوردار هستند در مسئله اسنودن بازی سرویسهای
اطلاعاتی روسیه را خوردند. در نهايت ميخواهم بگويم كه ما نبايد گول
ژستهاي روشنفكري را بخوريم. شرايطي كه در آمريكا يا كشورهاي ديگر وجود
دارد با آنچه در ايران هست تفاوت دارد. ما بايد در چارچوب آزاديهايي كه
خودمان داریم وارد بحث شويم. نه اينكه درباره موضوعي كه مشكل ما نيست مثلا
نقض حريم خصوصي شهروندان آمريكايي يقه چاك بدهيم.