تا همین چند هفته پیش، در صفحات روزنامهها، اثری از عکس محمدرضا شجریان، سیدمحمد خاتمی و بسیاری از سیاستمداران و هنرمندان نبود و حتی ممکن بود یک روزنامه برای انتشار عکس این افراد از هیأت نظارت بر مطبوعات تذکر بگیرد، حال که شرایط تغییر کرده است، این پرسش بیشتر رنگ میگیرد که این انقباض و انبساط ها با وجود کدام قانون شکل میگیرند؟
ششم اسفندماه 1391 روزنامهی «مغرب» چند هفته پیش از تعطیلی، تذکری شامل چهار بند، از معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد گرفت که در یکی از بندهای آن، صراحتا به انتشار عکس «محمد خاتمی» در این روزنامه اشاره شده بود و این فقط یک نمونه از موارد مشابه آن است.
چهارماه بعد از چنین اتفاقی، یک روز صبح بیدار میشوید و عکس محمد خاتمی، محمدرضا شجریان، محمدرضا خاتمی و ... را در روزنامهها میبینید، بدون اینکه هیچ حاشیهای برای روزنامهها ایجاد شود. چرا؟ مگر قانون مطبوعات عوض شده یا تغییری در ترکیب هیأت نظارت بر مطبوعات رخ داده است؟ نکتهی جالبتر اینکه این تصاویر در زمانی اجازه انتشار یافتند که معاون مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز هنوز تغییر نکرده بود! پس ماجرا چیست؟ البته برای ما واضح است که وقتی تصویر افرادی مانند بیژن زنگنه، محمود حجتی، علی ربیعی، جعفر توفیقی، محمدعلی نجفی و افرادی از این دست بهعنوان اعضای کابینه در روزنامهها و خبرگزاریها درج میشود، انتشار عکسهای مورد اشاره هم دیگر چیزی عجیبی نیست؟
تنها اتفاقی که در چندماه اخیر رخ داده، تغییر دولت است که تحولات زیادی را بهدنبال داشته است؛ اما تغییر دولت، با تغییر قانون مساوی نیست. اینکه روزنامههایی با استناد به همین قانون و براساس یک موضوع خاص، تذکر گرفتهاند و چند روز بعد از انتخابات، روزنامههایی همان کار را تکرار میکنند و هیچ مشکلی در روند فعالیتشان بهوجود نمیآید، نشاندهنده چیست؟
«برداشت سلیقهیی» همواره عامل مناقشه بوده است. چندماه پیش، افرادی برای کسب رضایت دولت، جلوی انتشار تصاویر برخی شخصیتها را میگرفتند که برای دولت دلپذیر نبودند و امروز اجازهی انتشار تصاویر همان افراد را میدهند، بهدلیل آنکه دولت مشکلی با آنها ندارد.
صفحات روزنامهها این روزها کمی دلپذیرتر شدهاند، مصاحبهها و گزارشها محدود به یکسری موضوع و شخص خاص نیستند. این روزها میتوانید تصاویر و مصاحبههایی را در روزنامههای کثیرالانتشار ببینید که چند سالی است بهدلیل وجود خطوط قرمز نانوشته، مورد بیمهری رسانهها قرار گرفتهاند.
البته همهی دلایل این اتفاق به مسوولان دولتی مربوط نیست، بلکه شرایط اجتماعی و سیاسی بهگونهای بود که خود مدیران در رسانهها به ناچار خطوط قرمزی را میساختند تا مبادا با مشکل مواجه شوند. شرایط بیرونی رسانهها را وادار میکند تا محتوای خود را پالایش کنند، حال این پالایش، در یک دوره بیشتر است و در دورهای دیگر، کمتر.
موضوع دیگری که به بررسی بیشتر نیاز دارد، وجود موادی در قانون مطبوعات است که اجازهی این نوع برداشتهای سلیقهیی را به افراد میدهد. اگر خلأیی در قانون وجود داشته باشد، باعث بهوجود آمدن ابهام میشود و همین ابهام میتواند خط قرمزهای ثانویه را ایجاد کند. وجود خط قرمزهای ثانویه مانعی برای رسانهها است، چون نمیتوانند کار اطلاعرسانی را بهدرستی انجام دهند و رفتار سلیقهیی بر فضای اطلاعرسانی حاکم میشود. متأسفانه وجود این رفتارهای سلیقهیی، وجود خلأ در قانون مطبوعات را تأیید میکند.
شاید بهتر باشد متصدیان حوزهی فرهنگ، به حال این خلأها فکری کنند، تا قانون، ابزاری برای رفتارهای سلیقهیی با رسانهها نشود.
واقعا دلپذیرتر شده اند...واقعا مچکریم...