هرچند سعيد ليلاز در مباحث اقتصادي شهرت زيادي دارد اما اين به معناي آن نيست كه درباره مسائل سياسي و حتي ارتباطات بينالملل صاحب تحليل و نظر نباشد، بلكه برعكس او با رصد دقيق مناسبات بينالمللي داراي تحليلهاي جدي و درخور توجهي در اين زمينه است كه البته تسلط وي بر مباحث اقتصادي باعث متفاوت شدن نظرها و تحليلهاي او از ديگر كارشناسان و صاحبنظران در اين حوزه است.
به اعتقاد اين كارشناس اقتصادي و پژوهشگر سياسي، امريكا بناي آن را ندارد كه آغازكننده جنگي تازه در خاورميانه باشد بلكه صرفا به دنبال برقراري نوعي موازنه نظامي در سوريه است. ليلاز معتقد است برخلاف نگرانيهايي كه در جامعه مبني بر حمله احتمالي امريكا به سوريه وجود دارد تبعات آن چندان كشور ما را درگير نخواهد كرد.
انتشار خبرهايي مبني بر احتمال حمله امريكا به سوريه باعث به وجود آمدن نگرانيهايي در افكار عمومي شده است. اصل اين مساله به نظر شما براي كشور ما چقدر جاي نگراني دارد و فكر ميكنيد در صورت حمله امريكا به سوريه دامنه تبعاتي كه كشور ما را با آن درگير ميكند چقدر خواهد بود؟
اينكه دامنه تبعات آن چقدر خواهد بود دقيقا بستگي به عمق و ابعاد حمله امريكا به كشور سوريه در صورتي كه اين كار را انجام دهد خواهد داشت. در واقع اگر عمق و ابعاد اين حمله كم و محدود باشد، طبيعي است كه بر كشور ما اثر جدي نخواهد داشت اما در صورتي كه منجر به يك درگيري استراتژيك بلندمدت شود تصور ميكنم حتما اين مساله كشور ما را تحت تاثير خود قرار خواهد داد اما به نظرم مجموع مناسبات و تحولات بينالمللي و حتي رويكردهايي كه در داخل كشور شاهدش هستيم نشاندهنده آن نيست كه اتفاق مهمي در حال وقوع است.
يعني از مجموعه آنچه در مناسبات بينالمللي درباره مساله سوريه مشاهده ميشود به نظر نميرسد كه ما شاهد وقوع اتفاقات بزرگي باشيم. به گمان من در روزهاي آينده يك ضربه نظامي محدود كه هم ابعاد و هم مدت آن از يك محدوده خاصي فراتر نخواهد رفت اتفاق خواهد افتاد و باز به گمان من وقوع يك اتفاق نه چندان بزرگ در همين مختصاتي كه عرض كردم براي كشورهاي منطقه چندان دور از انتظار نيست و به نوعي با آن كنار خواهند آمد. مسائلي هم كه متاثر از اين مساله در بازار ارز ما به وجود آمده فكر ميكنم در صورتي كه حمله امريكا به سوريه چنانچه اشاره كردم كمعمق و محدود باشد سريعا جبران خواهد شد و بعيد ميدانم اين مساله بتواند كشور ما را چندان درگير كند.
شما بر چه اساسي معتقديد امريكا حمله محدودي به سوريه خواهد داشت و تنها نقاط خاصي از اين كشور را هدف قرار ميدهد؟ مبناي تحليل شما درباره محدود بودن اين حمله چيست؟
غير از شواهد عيني و عملي كه همين پنجشنبهشب راي تاريخي مجلس عوام بريتانيا تاييد شد و همچنين مجموعه مناسباتي كه ايالات متحده در خاورميانه دارد، نشاندهنده اين نيست كه امريكاييها به دنبال تغيير جدي در مناسبات ژئوپولتيك خاورميانه هستند.
اگر مصداقيتر بفرماييد بهتر است. مشخصا كدام موارد در مناسبات امريكا در خاورميانه را در تعارض با اين ميبينيد كه اين كشور بخواهد جنگ گسترده جديدي را در منطقه كليد بزند؟
با دركي كه من از منطقه و رويكردهاي امريكا دارم به نظرم نميرسد اين كشور علاقهيي به تغيير رژيم در سوريه داشته باشد. الان وضعيت فعلي در سوريه بهترين وضع ممكن براي آنها است. اگر امريكاييها ميخواهند دخالت نظامي در اين كشور داشته باشند اولا اين است كه آنها ادعايشان اين است كه سوريه عليه شهروندان خودش سلاح شيميايي به كار ميبرد و امريكا اين مساله را ممنوع ميداند و الان هم ميخواهد با مداخله نظامي از اينكه حرف خودش بر زمين بماند جلوگيري كند. نكته ديگري كه هزار بار از اين مساله مهمتر است اينكه در ماههاي اخير و بعد از ورود حزبالله لبنان و تصرف قُصير توسط آنها به نفع دولت سوريه، امريكاييها به اين جمعبندي رسيدند كه برقراري اندكي موازنه نظامي – و نه استراتژيك- بين بشار اسد و نيروهاي مخالف او به نفع بشار اسد به هم خورده است.
بنابراين امريكاييها از حمله عمدتا تاكتيكي خود اين هدف را دنبال ميكنند كه بتوانند آن موازنه نظامي كه بين بشار اسد و مخالفانش به هم خورده را مجددا به جاي اول خودش بازگردانند. وگرنه به باور من شرايط فعلي هم در خاورميانه و هم به ويژه در كشور سوريه كاملا در راستاي منافع ايالات متحده امريكاست و اتفاقا اين همان نكتهيي است كه حدود 2 سال قبل سيد حسن نصرالله يك بار آن را بيان كرد و البته پس از آن هيچگاه اين سخن را تكرار نكرد.
اما به گمان من اين سخن كاملا درست است و الان چه نيروهاي تكفيري و سلفي كه مخالفان بشار اسد هستند كشته شوند و چه از نيروهاي دولت سوريه جان ببازند اين مساله به نفع دولت امريكا خواهد بود. همه اينها منجر به آن خواهد شد كه قيمت نفت كنترل شود تا امريكاييها راحتتر بتوانند منطقه را آن طور كه ميخواهند اداره كنند. الان شما دقت كنيد، مساله اسراييل در دعواهاي خاورميانه كاملا از موضوعيت افتاده است.
براي نمونه من هيچ گاه باور نميكردم كه فلسطينيها به اين تنهايي مجبور باشند با اسراييليها گفتوگوهاي خود را از سر بگيرند آن هم بدون اينكه دولتي در مصر و سوريه وجود داشته باشد كه بتواند به اين مساله توجه نشان دهد. در مجموع به نظر من بعيد است امريكاييها و اسراييليها شرايطي بهتر از آنچه در منطقه وجود دارد را براي خود متصور باشند كه حالا بخواهند دست به يك حمله وسيع نظامي در سوريه بزنند.
ايجاد موازنه نظامي كه به آن اشاره كرديد به دليل تضعيف اسد است كه ميتواند منافع امريكاييها را تامين كند يا اينكه نيروهايي كه قرار است برقراركننده اين موازنه باشند در جهت منافع امريكا فعاليت ميكنند؟
مشكل سوريه از ديدگاه امريكاييها اين است كه جانشين لاييك و نيرويي كه بتواند يك حكومت غيرديني را در اين كشور مستقر كند وجود ندارد. شما اگر به تجربه بهار عربي نگاه كنيد خواهيد ديد كه از نگاه امريكاييها شرط موفقيت و آرام گرفتن كشورهايي كه داراي بهار عربي بودهاند اين است كه يك حكومت غيرديني و غير اسلامي روي كار بيايد. مثلا در يمن، تونس، ليبي و حتي مصر هم كه ابتدا اسلامگراها روي كار آمدند باز امريكاييها سعي كردند جلوي آن را بگيرند و آن را به عقب برگردانند. مجموعه اين تحولات نشان ميدهد كه امريكاييها به برقراري يك حكومت اسلامي در سوريه رضايت نميدهند وگرنه مساله اصلي آنها بودن يا نبودن بشار اسد نيست.
چراكه حضور بشار اسد در وضعيت فعلي با نبودنش اصلا تفاوتي ندارد و ظهور و بروزي در عرصه بينالمللي ندارد. در واقع اثر بينالمللي و حتي منطقهيي نظام سوريه كاملا مضمحل شده است. بنابراين از آنجايي كه به وجود آمدن يك حكومت غيرديني و لاييك در سوريه متصور نيست به نظرم بعيد است كه امريكاييها بخواهند يك جنگ بزرگ را در سوريه آغاز كنند. در واقع سوريه الان به مركز ظهور همه سلفيهاي منطقه خاورميانه تبديل شده است و حتي تا جايي كه من شنيدهام بسياري سلفيها و القاعدهييها كه در زندانهاي برخي كشورهاي اروپايي بودهاند با هدايت اين كشورها در سوريه مستقر شدهاند.
در واقع دولتهاي اروپايي اين كار را كردند چراكه كنترل زندانيهاي القاعدهيي در كشوري مانند سوريه راحتتر است. يعني به جاي اينكه يك زندان گوانتانامويي با نظم امريكايي بخواهد از القاعدهييها نگهداري كند حالا آنها به زنداني با نظم بشار اسدي وارد ميشوند تا با نيروهاي اسد درگير جنگ شوند و هر چقدر كه ميخواهند يكديگر را بكشند.
شما معتقديد كه امريكا يك حمله كوتاه، كم عمق با گسترهيي بسيار محدود را آغاز ميكند. اما الزاما آنچه امريكا اراده ميكند قرار نيست تبديل به واقعيت بشود. يعني ممكن است براي شروع جنگ اراده امريكاييها كافي باشد اما معلوم نيست كه اراده آنها بتواند در خاتمه دادن به جنگ و تعيين محدوده آن تعيينكننده باشد.
البته هر اتفاقي ممكن است بيفتد. اگر گمان كنيم كه صد در صد هر آنچه امريكاييها ميخواهند در عمل اتفاق خواهد افتاد به معناي قائل بودن مقام الوهيت براي امريكاييها است و قطعا من چنين اعتقادي ندارم. حتما در صورتي كه اين جنگ شروع شود اتفاقاتي مغاير با نظر امريكاييها هم خواهد افتاد و بعيد نيست كه در منطقه برنامه امريكاييها به طور تمام و كمال پيش نرود. اما شما به احتمالاتي كه به گسترش اين جنگ بينجامد نگاه كنيد. اولا توجه داشته باشيد كه من اين اتفاقي كه احتمالا الان در شرف وقوع آن هستيم را اساسا جنگ نميدانم بلكه معتقدم يك ضربه نظامي است و نه بيشتر.
يعني اين طور نيست كه دو طرف با هم درگير شوند و مثلا امريكا حمله كند و طرف مقابل بخواهد جواب دهد. بلكه از چند هزار كيلومتر آن طرفتر احتمالا چند موشك به چند نقطه مشخص در سوريه اصابت ميكند و حتي ممكن است كار به هواپيما هم كشيده نشود. حالا ممكن است كساني اين احتمال را مطرح كنند كه سوريه در صورت حمله امريكا، هدف خود را اسراييل قرار ميدهد. در اين مورد بايد بگويم كه در شرايط فعلي اين ظرفيت براي سوريه وجود ندارد كه بخواهد خودش را درگير جنگ با اسراييل كند و خود سوريها هم تا الان چنين ادعايي را مطرح نكردهاند. احتمال ديگري كه ممكن است برخيها آن را مطرح كنند دخالت كشور ما است كه من اين مساله را غيرمحتمل ميدانم.
چرا؟
براي اينكه كشور ما به لحاظ داخلي و همينطور بينالمللي شرايط اينكه بخواهد در درگيريهاي سوريه دخالت كند را ندارد. ضمن اينكه اولويت ما هم الان اين مساله نيست. فكر ميكنم همان عواملي كه باعث شد كشور ما درباره جنگ عراق يا جنگ افغانستان دخالت نكند همان عوامل اينبار هم موجب ميشود ما در جنگ سوريه دخالتي نداشته باشيم. اتفاقا اگر خاطرتان باشد همان زمان كه امريكا ميخواست به عراق حمله كند هم كيهان مينوشت روز واقعه فرا رسيده و الان يومالله است. يعني شما نبايد معيارتان براي اين مسائل كيهان باشد چرا كه ما قبلا هم مقالات اينچنيني در اين روزنامه خواندهايم اما شاهد بلااثر بودنشان بودهايم.
اما صدام حسين با بشار اسد براي ما متفاوت است. يعني نظام سياسي ما به دلايلي حساسيتهاي بالايي نسبت به نظام بشار اسد دارد كه اين حساسيتها را به هيچوجه درباره صدام نداشت.
به نظر من شما داريد اهميت ژئوپولتيك سوريه براي ايران را به يك اهميت ايدئولوژيك، روبنايي و شعاري فرو ميكاهيد و اين اشتباه است. نظام سياسي ما به دنبال منافع ژئوپولتيك خودش است كه اتفاقا كاملا هم بجا و درست است.
حتي اگر اين را هم بپذيريم باز براي نظام سياسي ما اصلا ساده نيست كه بخواهد به برقراري موازنه نظامي در كشور همسايه خود تن بدهد كه به نوعي تضعيف قدرت هم پيمان او است. ضمن اينكه آن نيروهايي كه قرار است موازنه نظامي را برقرار كنند بعيد نيست نفس حضورشان براي كشور ما با مزاحمتهايي همراه باشد.
به اعتقاد من ظهور يك حكومت تكفيري و سلفي در سوريه دردسرهايي كمتر از ايران براي امريكا ندارد. ثانيا نگراني كه شما به آن اشاره ميكنيد مدتي است كه اتفاق افتاده است و كاري نميشود كرد. يعني به لحاظ ژئوپولتيك، سوريه براي ايران يك كشور از دست رفته است. دليلش اين است كه اولا اين كشور جبهه نظامي ما براي مقابله با امريكا را تا 3 هزار كيلومتر به مرزهاي اسراييل گسترش ميداد. ثانيا سوريه يك منبع تداركاتي و لوژستيكي براي تغذيه حماس و حزبالله بود. خب ميدانيم كه سوريه فعلي در هر دوي اين موارد كارايي خودش را براي ما از دست داده است.
شما در تحليل خودتان چند كشور را ناديده گرفتيد. حالا نميدانم آنها را خيلي موثر نميدانيد يا...؟
در ادامه بحث ميخواستم به آنها هم اشاره كنم. من ميدانم شما ميخواهيد مساله روسيه را مطرح كنيد.
بله، از اين طرف روسيه و حزبالله لبنان و از طرف امريكاييها هم عربستان و برخي كشورهاي حاشيه خليج فارس.
حزبالله ممكن است بخواهد دخالت كند اما قدرت تاثيرگذاري ژئوپولتيك ندارد و براي همين قادر به اينكه اين ضربه نظامي را تبديل به يك جنگ كند نخواهد بود. توجه داشته باشيد كه حزبالله لبنان ارتش بزرگي كه ندارد بلكه صرفا يك نيروي مقاومت است كه توان تاثيرگذاري عميق بر چنين مناسباتي را ندارد.
اما درباره روسيه بايد بگويم اين كشور به دليل تجربه «بلگراد» براي اين كشور – كه به نظرم بزرگترين شكست روسيه بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي تا الان بوده است - در ضربهيي كه امريكا سوريه را هدف گرفته نيز دخالت نخواهد كرد. تاكيد ميكنم كه به باور من امريكا بنا ندارد چيزي را در سوريه به هم بزند. بلكه ميخواهد يك موازنه نظامي كه در گذشته وجود داشته را به جاي خود برگرداند.
از طرف ديگر ميخواهد به كشورهاي ديگر هشدار دهد كه نگهداري و استفاده از بمبهاي كشتار جمعي بدون مجازات نخواهد بود كه اين مساله هم انگيزهيي براي ورود نيروهاي روسي به اين درگيري نخواهد بود. روسيه تا حدي كه امكان آن را داشته تاكنون در مساله سوريه دخالت كرده و بعيد ميدانم تصميم داشته باشد پاي خود را فراتر از آن بگذارد.
يعني بيش از اين توان دخالت ندارد. روسيه ميتواند مقداري تجهيزات نظامي در اختيار سوريه قرار دهد اما آيا ميتوان تصور كرد كه اين كشور حالا حاضر به پياده كردن سرباز در سوريه باشد؟ بنابراين به اعتقاد من ضربه امريكا به سوريه منجر به درگيري نظامي بين روسيه و امريكا نخواهد شد.
شما گفتيد كه مطالبي كه در اين خصوص در برخي روزنامههاي اصولگرايان تندرو منظر ميشود مبني بر دخالت ايران در مساله سوريه اعتبار چنداني ندارد.
من معتقدم تا رهبري، نيروهاي نظامي و نهادهاي موثر در اين خصوص اظهارنظر نكردهاند سخن و نوشته هيچ فردي نميتواند اعتباري داشته باشد. ضمنا اينكه يك عده تندرو دايما در شيپور جنگ بدمند و عدهيي كندرو هم دايما بر اجتناب از ورود به جنگ هشدار دهند اتفاقي است كه در همه جاي دنيا رخ ميدهد.