در گذشته آپارتمانهاي كوچك را به افراد مجرد اجاره نميدادند و در آگهيها نيز درج ميشد فقط به زوج اجاره داده ميشود. اما اين روزها با شيوع زندگي مجردي در 40 درصد آگهيهاي اجاره آپارتمانهاي 35-55متري در تهران، داخل كادرهاي كوچك آگهيهاي اجاره خانه قيد ميشود: «حتي به مجرد!» همين مسئله هم باعث بروز برخي نگرانيها از سوي خانوادهها شده است.
به گزارش تهران امروز، بر اساس نتايج سرشماري سال ۱۳۹۰، 7.1 درصد خانوادههاي ايراني به صورت مستقل و تك نفره زندگي ميكنند. آمار وزارت ورزش و جوانان هم در سال 1391 نشان ميدهد حدود ۲۵ درصد دختران در خانههاي مجردي زندگي ميكنند. همچنين همين وزارتخانه اعلام كرده است در شش كلانشهر تهران، شيراز، مشهد، اصفهان، تبريز و اهواز 30 درصد جوانها زندگي مجردي دارند. آماري كه نشان ميدهد جوانها ايراني به علت مسائل اجتماعي و اقتصادي به زندگي مجردي تمايل بيشتري پيدا كردهاند، اما علت اين اتفاق چيست؟
دكتر محمد زاهدياصل عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي ميگويد: ما سالهاست در دوره گذار هستيم. نه جامعه صنعتي هستيم و نه سنتهايمان را كامل حفظ كردهايم. بنابراين نخبگان، مسئولان، روشنفكران، انديشمندان و... بايد براي وضعيت كنوني راه حلي پيدا كنند. جوانهاي ما بين باورهاي سنتي درست و غلط و تحتتاثير فضاي مجازي و رسانههاي فراملي يا به اصطلاح در دهكده جهاني گير كردهاند. خانوادههاي ما نيز در چنين وضعيتي به سر ميبرند. پدر و مادرها نميدانند ازدواج جوان هاشان بايد مانند گذشته تحميلي و سنتي يا به صورت امروزي باشد. بنابراين سازمانهاي ذيربط و رسانهها خصوصا رسانه ملي بايد سنتهاي درست را بهگونهاي حفظ كنند كه با دنياي امروزي تقارن پيدا كند.
اين مددكار اجتماعي عدم رغبت جوانها به ازدواج و گسترش طلاق را دو عامل مهم تجردگزيني در بين ايرانيها ميداند و ميگويد: در شرايط اقتصادي و اجتماعي كه جامعه ايراني قرار دارد طبيعي است كه تجرد رو به فزوني باشد. جوانها وقتي شرايطي براي تشكيل زندگي ندارند به اين نوع زندگي گرايش پيدا ميكنند. همچنين بُعد نرمافزاري يا همان روحي و رواني و سختافزاري مانند مسكن، اشتغال و... بر ازدواج جوانها تاثير بسزايي دارد. باتوجه به اين دو زمينه جوانها ديگر انگيزهاي براي پذيرش مسئوليت ندارند و ديدن دوام كوتاه زندگي مشترك اطرافيان دلمشغولي آنها را زياد ميكند. همچنين عدم وجود امكاني براي حداقلهاي زندگي شرافتمندانه و رواج انتظارات و زندگي تشريفاتي و تجملاتي باعث فرار آنها از ازدواج شده است. در گذشته با
12 - 10 ميليون يك زندگي معمولي سر و سامان ميگرفت اما امروزه چنين چيزي تقريبا غيرممكن است. بنابراين جوانها از تشكيل زندگي منصرف شده و به زندگي مجردي روي اوردهاند. به همين دليل سن ازدواج آقايان بالاي 30 سال و خانمها نزديك به 30 سال شده است.
دكتر زاهدياصل دهه 90را دهه تجردگزيني مينامد و ادامه ميدهد: دهه 90 دهه بحران تجرد پيشبيني شده است و در مقايسه با دهه قبل (دهه 80) افزايش بسيار چشمگيري خواهد داشت و اگر به همين منوال ادامه پيدا كند در پايان دهه 90 ميانگين ازدواج آقايان به 40 سالگي و خانمها به 35 سالگي خواهد رسيد. چون در سنين 40 – 35 سال افراد بسيار سخت تن به ازدواج ميدهند.
او ويژگيهاي تجرد گزيني در دهه 90 را اينگونه بيان ميكند:در دهه 90 خانواده معناي خود را از دست خواهد داد و خانواده تك نفره به وجود خواهد آمد. يعني مرد تنها، زن تنها و در كل زندگي تنها رواج پيدا ميكند. جامعه به جايي خواهد رسيد كه افراد با حيوانات زندگي خواهند كرد. افراد به جاي آنكه ازدواج كرده و محبت خود را به همسر و فرزند خود بدهد به حيواناتي چون سگ، گربه، پرنده و... محبت خواهد كرد. در حال حاضر همچنين چيزي در جامعه وجود دارد و جوانهاي ما چنان با يك حيوان صحبت ميكنند كه انگار اين محبت را به بچه خود ميكند. اين يك زنگ خطر براي جامعه ماست. مسئولين خصوصا در وزارت ورزش و جوانان بايد رسيدگي به اين مسائل را نيز در دستور كار خود قرار دهند. اين وزارتخانه نبايد توجه خود را فقط به ورزش معطوف كرده و اسم جوانها را يدك بكشد.
اين مددكار اجتماعي در مورد عواقب زندگي مجردي ميگويد: با افزايش زندگي مجردي انسانها از هم دور شده، سرمايه براي جامعه سالم كم ميشود و روابط كاهش پيدا ميكند. زماني ميرسد كه به دليل آنكه جوانها به صورت مجردي زندگي ميكنند خواهر و برادري نخواهند داشت. اينگونه مسائل بسترساز جامعهاي منزوي، انسانهاي بينشاط و در خود فرورفته ميشود. خداوند متعال نشاط زندگي را در زندگي مشترك و به قول معروف نمك زندگي را بچه ميداند، وقتي زندگي مشترك و بچهاي نباشد چه شور و هيجاني در آن خواهد بود؟ مگر يك حيوان چه مدتي ميتواند خلأ يك انسان را پر كند؟ بنابراين جامعه بيمار شده و حوزه اخلاقي و سلامت اجتماعي به خطر خواهد افتاد. انسانها احساس پوچي و بيهودگي كرده به انحرافاتي مانند خودكشي، پناه بردن به تسكيندهندههاي موقتي مثل موادمخدر و الكل و... روي ميآورند.
دكتر زاهدياصل سياستهاي دولت جهت زندگي سالم را هم مورد بررسي قرار داده و ميافزايد: در حال حاضر دولت به هر دليلي جامعه را به بچهدار شدن تشويق ميكند و از جوانها غافل مانده است. به نظرم بايد اين تشويق در راستاي ازدواج جوانها باشد. زيرا در دراز مدت اگر تسهيلاتي براي تربيت و امكانات لازم و درست به بچهها داده نشود فاجعهاي عظيم رخ خواهد داد. زياد شدن فرزندان يك خانواده باعث ميشود كه آنها بيشتر در معرض آسيب قرار گيرند. دولت به جاي تشكيل خانوادههايي كه فرزند دارند پسرها و دخترهاي مظلوم را به تشكيل زندگي تشويق كرده و امكانات و تسهيلات لازم را در اختيار آنها قرار دهد. اگر زندگي اين جوانها درست شكل گيرد حتما بچه هم به آن اضافه خواهد شد.
وي در مورد باورهاي نسل گذشته در مورد ازدواج چنين ميگويد: باورهاي قديم يا همان باورهاي پدران و مادران ما اصلا غلط نيست. آنها ميگويند بركت در خانهاي است كه زن و شوهر و بچهاي در آن وجود داشته باشد. يعني آنها ازدواج را نعمتي الهي ميدانند كه بركت خداوند را در پي خواهد داشت. اگر بتوانيم جوان هامان را هم بهگونهاي پرورش دهيم كه به اين حرفهاي معنوي باور داشته باشند و همت كرده و ازدواج كنند حتما بركت به زندگيشان خواهد آمد. بسياري بر اين باورند كه اينگونه عقاد در دنياي امروزي جايي ندارد اما اگر يك پسر جواني ازدواج كرده و بچه دار شود مسلما در رفتار خود تجديدنظر كرده و بسياري از رفتارهاي عصبي و نادرست خود را حذف ميكند چون خود را الگوي فرزند خود ميداند. در مقابل، عواطف جوانهايي كه مجرد هستند و دلمشغولي خانواده را ندارند سير نشده و گرههاي رواني زيادي در او به وجود ميآيد كه امكان اعمال خطا را افزايش ميدهد. البته نميتوان گفت همه جوانهايي كه مجردند خطاكارند اما ميتواند گفت تجرد، ميزان آسيبپذيري يك فرد را بيشتر ميكند. نبايد با تبليغات سوء به جوانها جرأت بدهيم. مجرد بودن آسيب اجتماعي نيست ولي يك مسئله اجتماعي است كه بستري براي آسيبهاي متعدد است. بسياري از جوانها اين باور اشتباه را دارند كه اگر مجرد باشند اعتماد به نفس آنها بالا خواهد رفت در صورتي كه طبق مقايسهاي كه بين جوانهاي مجرد و متاهل صورت گرفت، متاهلين از اعتماد به نفس بالاتري برخوردار هستند. يكي از عواملي كه بسترساز تشكيل زندگي ميشود اعتماد به نفس است و در عين حال يكي از ريشههايي كه جوانهاي ما جسارت ازدواج ندارند نيز عدم اعتماد به نفس است.
دكتر زاهدياصل در مورد افرادي كه تمايل به زندگي به صورت مجردي دارند ميافزايد: زماني از بردن اسم خانه مجردي اكراه داشتيم ولي در حال حاضر اين مقوله اينقدر گسترش پيدا كرده كه حتي معني و افرادي كه در خانههاي مجردي زندگي ميكنند نيز تغيير كردهاند. مثلا بخشي از آدمهاي بوالهوسي كه امكان اقتصادي خوبي داشته و دارند دور از خانواده و بدون آگاهي آنها يك خانه مجردي دارند كه تمام كارهاي نادرست خود را در آن انجام ميدهند.