فرارو- جلیل بیات - از گذشته گریزی نیست و برای ملاقات با گذشته باید خود را آماده کرد.
این جمله عصاره پیامی است که آخرین فیلم فرهادی در 130 دقیقه تلاش دارد آن را به بیننده بفهماند. اصغر فرهادی در گذشته همچون جدایی و درباره الی با استفاده از تم هایی همچون دروغ، پنهان کاری، طلاق، جایگاه اخلاق، روابط پیچیده انسانی و البته مولفه ای جدید (خیانت) در پی آن است که با طرح یک درام اجتماعی به یک امر فلسفی اشاره کند.
برای بسیاری از انسان ها آنچه که در گذشته روی داده گذشته است و دیگر باز نمی گردد و در حال و آینده نیز تاثیری نخواهد داشت. حتی برخی از آنها هنگامی که ناگزیر از مواجهه با گذشته می شوند در تقلایی بی فایده قصد دارند به گذشته نیاندیشند. چنانکه احمد وقتی در سکانسی از فیلم به مارین می گوید می خواهی بدانی چرا 4 سال پیش رفتم؟ با این جواب مواجه می شود که نمی خواهم به گذشته برگردم. اما مگر می توان از گذشته فرار کرد؟
فرهادی در گذشته مدام به بیینده نهیب می زند که از گذشته گریزی نیست و آنچه انجام داده ای (یا حتی انجام نداده ای؟) روزی دامان تو را خواهد گرفت.
در ابتدای فیلم می بینیم مارین که اینک قصد دارد با فراموشی احمد زندگی جدیدی را با سمیر آغاز کند به تغییر دکوراسیون و رنگ منزل خود اقدام می کند. منزلی که در گذشته خاطرات بسیاری را با احمد تجربه کرده است. اما مگر می شود گذشته را با رنگ پوشاند؟
واژگون شدن سطل رنگ توسط فواد (که خود یکی از عناصر زندگی جدید مارین است) این نهیب را به مارین می زند که در حال تقلای بی فرجامی است. جالب تر آنکه فردی به پاک کردن رنگ ریخته شده بر زمین می پردازد که قرار بود خود در زیر این رنگ به فراموشی سپرده شود؛ یعنی احمد.
احمد نیز که برای تمام کردن آنچه که از گذشته باقی مانده به پاریس آمده مجبور است مدام خود را در مواجهه با آنچه که در گذشته انجام داده ببیند. او در مواجهه با مارین و لوسی بارها مجبور است به گذشته بیاندیشد.
در سکانسی از فیلم احمد که چمدانش در انتقال از فرودگاه به منزل شکسته است مجبور می شود به چمدان قبلی خود که اینک در انبار خانه است مراجعه کند. چمدانی که اینک در پیش چشم احمد باری از خاطرات گذشته را در خود دارد.
تمام شخصیت های گذشته مدام مجبورند با آنچه که در گذشته انجام داده اند روبرو شوند. گویی آنها در این دنیا نیز باید تقاص آنچه در گذشته انجام داده اند را پس دهند. سمیر، مارین، احمد و لوسی هر کدام به نوعی در مواجهه با گذشته هستند و گریزی از این مواجهه ندارند.
فرهادی در گذشته به ایجاد یک قرینه سازی زیبا در ابتدا و انتهای فیلم دست زده است. در ابتدای فیلم هنگامی که احمد قصد ورود به منزل مارین را دارد بچه ها که در حال بازی در حیاط هستند با مشکلی مواجه شده اند (درآمدن زنجیر چرخ دوچرخه). احمد مشکل آنها را حل می کند در حالی که مارین از پشت شیشه خانه در حال دیدن آنها است.
حال در انتهای فیلم هنگامی که احمد قصد دارد منزل را به سمت فرودگاه ترک کند بچه ها که در حال بازی در حیاط هستند باز هم با مشکلی مواجه شده اند. (گیر کردن هلی کوپتر در میان شاخه های درخت). احمد در حالی مشکل آنها را حل می کند که اینبار لوسی از پشت شیشه خانه در حال دیدن آنها است.
از این قرینه سازی زیبا می توان به تعداد تماشاگران فیلم برداشت های مختلف داشت. به نظر نگارنده از این قرینه سازی می توان چنین برداشت کرد که کارگردان قصد دارد بگوید آینده لوسی همان گذشته مارین است و گویی قرار است زندگی مارین این بار برای لوسی تکرار شود.
گذشته سراسر در حال بازگوی این مهم است که میان گذشته، حال و آینده پیوندی وثیق وجود دارد. آنچه در گذشته رخ داده در آینده بازتاب خواهد داشت و مهمتر اینکه هیچ گریزی از این بازتاب نمی توان داشت.
تا اینجا به موضوع و مفهوم فیلم پرداختیم؛ اما جایگاه گذشته در کارنامه اصغر فرهادی کجاست؟
گذشته علی رغم همه خوبی ها (و به خصوص بازی بازیگران که نشان از قدرت کارگردان دارد) نمی تواند در جایگاهی بالاتر از جدایی و حتی درباره الی قرار بگیرد.
به نظر نگارنده بزرگ ترین نقطه ضعف فیلم استفاده بیش از حد کارگردان از شگرد خود در رودست زدن به تماشاگر است که در دو فیلم قبلی به خوبی جواب داده بود.
در درباره الی نامزد داشتن الی و اطلاع سپیده از این موضوع و به خصوص در جدایی نشان ندادن سکانس تصادف راضیه به خوبی می تواند به تماشاگر رودست بزند به طوری که تماشاگر از این رودست خوردن حتی احساس رضایت کند.
اما فرهادی در گذشته از این شگرد بیش از حد استفاده می کند به طوری که حتی موجب عصبانیت تماشاگر می شود.
فیلم در بیان علت خودکشی همسر سمیر ابتدا عنوان می کند او به علت افسردگی اقدام به خودکشی کرده است. لحظاتی بعد تماشاگر از زبان لوسی متوجه می شود همسر سمیر به علت اطلاع از رابطه سمیر و مارین خودکشی کرده است.
سپس در حالی که تماشاگر این مسئله را باور کرده به او گفته می شود لوسی دروغ گفته و همسر سمیر اطلاعی از ماجرا نداشته است. بلافاصله این فرضیه نیز باطل می شود و پای کارگر سمیر وسط کشیده می شود. حتی کارگر سمیر نیز با بیان جملاتی اینطور وانمود می کند که او نیز زنجیره انتهایی این موضوع نیست و این زنجیره می تواند همینطور تا ابد ادامه پیدا کند!
لذا این وسط گویی ذهن تماشاگر توسط کارگردان به بازی گرفته می شود و تماشاگر تا با یک گزاره رابطه برقرار می کند آن گزاره باطل می شود. به همین دلیل به نظر می رسد فیلم اگرچه در بطن خود در حال تعریف یک درام اجتماعی - خانوادگی است، اما در لحظاتی به یک فیلم معمایی - هیچکاکی تبدیل می شود.
ریتم کند فیلم نیز زمان آن را برای تماشاگر سینماروی ایرانی بیشتر از 130 دقیقه نشان می دهد و در لحظاتی وی را خسته می کند.
با این تفاسیر آیا گذشته ارزش دیدن ندارد؟ معلوم است که دارد. گذشته فیلمی خوش ساخت و درگیرکننده است، هرچند نسبت به جدایی و درباره الی در مرتبه پایین تری قرار می گیرد. نمی دانم؛ شاید سطح توقع ما هم از فرهادی خیلی بالا رفته است.
این فرضیه باطل نمیشه، شاید هم ایمیلا رو خونده و فکر کرده نعیما اونا رو ساختگی درست کرده و واسش فرستاده، شاید نخونده، شاید ...