ششم دی فردی با مراجعه به کلانتری ۱۲۶ تهرانپارس، از پیدا شدن جسد زن جوانی در انباری ساختمانشان خبر داد: «ساعت یک و نیم، بعد از پارک ماشین، میخواستم به آپارتمانم بروم که متوجه صدای تلفن همراهی از انباری شماره هشت شدم. از آنجایی که انباری قفل نداشت، در آن را باز کردم و خانم جوانی را دیدم که داخل انباری افتاده است.»
با حضور ماموران کلانتری در محل مشخص شد جسد متعلق به خانم جوانی است که آثار ناشی ضرب و جرح بر روی بدن او بهوضوح قابل مشاهده بود. بعد از جمع شدن اهالی مجتمع برای شناسایی هویت جسد، ساکن واحد شماره یک ساختمان به نام محمد ۲۶ساله اعلام کرد که جسد متعلق به نامزدش، شیدا ۲۰ساله است که شب گذشته او را به خانه پدرش در افسریه رسانده و از حضور او در انباری خبر ندارد.
با توجه به وجود آثار ضرب و جرح روی جسد و احتمال وقوع جنایت و همچنین تحقیقات پزشکی قانونی مشخص شد که جسد از محل دیگری به انباری منتقل شده است و وقوع قتل عمد برای ماموران قطعی شد. با شروع تحقیقات، نامزد شیدا در اظهارات اولیه به کارآگاهان گفت: «از شب گذشته که شیدا را به خانه پدرش واقع در افسریه رساندم، دیگر او را ندیدم.» ماموران با حضور در محل سکونت محمد در واحد شماره یک ساختمان با آثار شکستگی شیشه و... ناشی از درگیری مواجه شدند.
محمد در توضیح به کارآگاهان گفت: «پنجم دی شیدا تا آخر شب خانه من بود که با یکدیگر جر و بحثمان شد و با هم درگیر شدیم. ساعت2:30 او را به خانه پدرش بردم و دیگر از او خبری نداشتم تا اینکه پدرش چند ساعت بعد به من زنگ زد و معلوم شد که شیدا گم شده است. به همین دلیل با خانواده او دنبالش گشتیم و ساعت هشت شب با مراجعه به کلانتری ۱۲۶ اعلام کردیم که او گم شده است.» محمد علت تخریب قفل در ورودی خانهاش را نیز اینچنین توضیح داد: «زمانیکه شیدا را به خانه پدرش رساندم و به خانه برگشتم، متوجه شدم که کلید داخل آپارتمان را در داخل خانه جاگذاشتهام. به همین علت مجبور شدم با تخریب قفل در وارد خانه شوم.»
کیف و کاپشن شیدا در خانه محمد بود مادر شیدا هم حرف محمد مبنی بر برگرداندن شیدا به خانه را تایید کرد: «ساعت 02:30 دخترم که با نامزدش بیرون رفته بود به خانه بازگشت اما وقتی وارد خانه شد، متوجه شدم که کاپشن به تن ندارد. بدون آنکه با من صحبت خاصی کند، تلفن همراه پدرش را برداشت و به طبقه بالا رفت.
صبح آن روز من و پدرش هرچه در بالا را زدیم و او را صدا کردیم، او در را باز نکرد و به همین علت مجبور شدم با کلید خودم در طبقه بالا را باز کنم اما شیدا خانه نبود. به همین علت از آژانس محل پیگیر شد و متوجه شدم که شیدا در ساعت 03:00 همان شب، آژانس گرفته و مجددا به خانه نامزدش در تهرانپارس رفته است. با تلفن نامزدش تماس گرفتم و او گفت که از او خبری ندارد. به همراه همسرم به خانه محمد رفتیم وقتی وارد خانه شدیم، کاپشن قرمز دخترم و کیفش را داخل اتاق پیدا کردیم که محمد گفت: «شیدا آنها را شب گذشته جاگذاشته و قرار بود تا آنها را برایش بیاورم.» بعد از آن، کاپشن و کیف دخترم را به من داد و هر سه نفرمان، به کلانتری رفته و اعلام فقدان کردیم.» در ادامه تحقیقات از اعضای خانواده شیدا، پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده او مدعی شدند که در طول مدت نامزدی شیدا و محمد، بارها با یکدیگر درگیر شده و هر بار شیدا توسط محمد مورد ضرب و جرح قرار گرفته بود.
دختر را به خانه نامزدش رساندمراننده آژانسی که شیدا را از خانه پدرش برده بود، به کارآگاهان گفت: «ساعت 02:30 این خانم جوان را سوار کردیم و به تهرانپارس رفتیم. در راه این خانم چندبار به یک نفر زنگ زد و گفت: «من دارم میآیم، بیداری؟» بعد از پیادهشدن خانم جوان و پرداخت کرایه منتظر ماندم تا وارد خانه شود و بعد رفتم.»
اعتراف به قتلمحمد ابتدا منکر هرگونه اطلاع از ارتکاب جنایت شد اما بعد از مدتی روز دوم بهمن اعتراف کرد: «بعد از آنکه شیدا مجددا به خانه برگشت، دوباره با هم درگیر شدیم و من چندبار سر شیدا را به قسمتهای مختلف زدم که باعث شد او بیهوش شود. به تصور اینکه شیدا بیهوش شده و بعد از چند ساعت به هوش میآید، او را به انباری یکی از همسایهها که خالی بود و قفل هم نداشت بردم و آنجا گذاشتم و تصور میکردم که یکی از همسایهها او را پیدا میکند و به بیمارستان میرساند.»
منبع: بهار