نه گرم است و نه سرد، هم گرم است و هم سرد؛ نمونهای است برای خود این رابطه ایران و روسیه. یک روز دو کشور رفیق گرمابه و گلستانند و روز دیگر انگار نه انگار که تا پیش از این مراودات و بده بستانی با هم داشتهاند. از ابتدا هم رویکرد حاکم بر این رابطه یکی به میخ و یکی به نعل بوده، البته بیشتر از جانب روسها. در ایران که نگاه حاکم حفظ این رابطه به هر شکل ممکن است؛ به منظور اتکا به یک قدرت جهانی برای گریز از گزندهای بینالمللی. هر چند این قدرت جهانی در بزنگاههای تاریخی پشت ایران را کم خالی نکرده است.
نمونهاش صدور قطعنامههای بینالمللی شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه جمهوری اسلامی ایران بوده است؛ قطعنامههایی که نیازمند تنها یک رای وتوی روسیه بود. با این حال برخلاف انتظاراتی که در ایران به وجود آمده بود آنها در آخرین لحظات چرخشی را داشتند که باورش برای خیلیها سخت بود. هر چند نمونه برای این نوع چرخش در روابط بینالمللی روسها زیاد است. اکنون هم روسها در حال زد و بند در قبال آینده سوریه و بشار اسد هستند.
همین رویکرد و نگاه هم سبب شد که روسیه برای بسیاری یک متحد قابل اطمینان نباشد. اما کنار آمدن با این واقعیت چندان آسان نیست. چراکه جابهجایی قدرت در روسیه و بازگشت دوباره ولادیمیر پوتین به کاخ کرملین این امیدواری را برای برخی در ایران به وجود آورد که این جابهجایی قدرت میتواند دوباره گرمابخش روابط ایران و روسیه شود. هر چند به گفته الهه کولایی، استاد علوم سیاسی دانشگاه و رییس گروه مطالعات اوراسیا تحلیلهایی از این دست صرفا برپایه امیدها و انتظاراتمان ارائه میشود. او در عین حال معتقد است تلاش جمهوری اسلامی ایران برای توسعه روابط با روسیه در شرایط اضطرار و اجبار است.
اخیرا زمزمههایی درخصوص احتمال توافق روسیه و آمریکا درخصوص سوریه مطرح شده است. آیا این احتمال وجود دارد که در آینده روسیه جمهوری اسلامی ایران را در میدان سوریه تنها بگذارد؟
روسیه سیاستهای خود را به گونهای تنظیم میکند که قادر به تامین منافع خود در حوزههای مختلف باشد. اگر سیاستهای اسد در این جهت برآورد نشود، تردیدی برای تغییر آن نخواهند داشت. اسد یا هر فرد دیگری تا زمانی مورد حمایت رهبران روسیه است که بتواند در این جهت تاثیرگذار باشد و البته این قاعده عام است، زیرا همه کشورها برای خود منافع دائمی در نظر دارند و دوستان و دشمنان هم در این چارچوب معنی پیدا میکنند.
پیش از این برخی معتقد بودند و پیشبینی میکردند با روی کار آمدن دولت پوتین و بازگشت دوبارهاش به کاخ کرملین به نوعی مناسبات تهران- مسکو گرمتر شود و بهار تازهای در روابط دو کشور شکل بگیرد ولی عملا به نظر میرسد این اتفاق نیفتاده و بازگشت دوباره پوتین به کرملین هم نتوانسته روابط تهران- مسکو را گرم کند.
نکاتی که به آن اشاره کردید به خوبی نشان میدهد در تحلیلهایی که در کشور ما بهویژه در مورد جابهجاییها در سایر کشورها ارائه میشودبر پایه امیدها و انتظاراتمان است تادرنظر گرفتن واقعیتها. حالا از منظرهای متفاوت این مسئله شکل میگیرد. یعنی ما انتظار داریم مثلا آمدن ولادیمیر پوتین به بهبود روابط ایران و روسیه کمک کند.
چرا چنین تصور و انتظاری در ایران وجود دارد؟
فکر میکنم که دلیل اصلیاش این است که ما عموما درک درستی از سازوکارهای شکلگیری سیاست خارجه روسیه، تنظیم روابط روسیه با کشورهای دیگر از جمله کشور خودمان نداریم و به عنوان یک ایرانی انتظارهایی داریم و به دنبال یک عامل برای کاهش فشارهای بینالمللی بر کشورمان هستیم.
چطور این انتظار ایجاد میشود؟
افزایش اختلافهای روسیه با آمریکا و تحولاتی که در روسیه به وجود آمده، چنین انتظاری را ایجاد کرده است که چنین تحولی در روسیه یعنی روی کار آمدن دوباره ولادیمیر پوتین، میتواند در ادامه، بهبود روابط دو کشور ایران و روسیه را به دنبال داشته باشد.
بنابراین عملا تنش در مناسبات روسیه و آمریکا به عاملی در بروز امیدواری نسبت به آینده روابط ایران و روسیه تبدیل شده است.
این انتظار با تشدید اختلافهای روسیه و غرب به شکل عام و به طور خاص با آمریکا ایجاد میشود. براساس شناختی که از پوتین وجود دارد و براساس اطلاعاتی که نسبت به دیمیتری مدودف ارائه شده، این استنباط ایجاد شده است که پوتین موضع و نگاهی متفاوتتر و محکمتر نسبت به مدودف به آمریکا دارد، بنابراین ضرور تا بازگشت به قدرت پوتین به معنای بهبود روابط ایران و روسیه میتواند تلقی شود.
بنابراین روابط ایران و روسیه عملا از روابط روسیه با کشورهای دیگر از جمله آمریکا تاثیر میپذیرد.
وقتی میخواهیم در مورد روابط دو کشور صحبت کنیم، باید به فضای حاکم بر روابط آنها توجه کنیم. در واقع نقش بازیگران دیگر را که بر این روابط موثر هستند، هم باید مورد توجه قرار دهیم. یعنی وقتی میخواهیم روابط دو کشور را با هم تحلیل کنیم به قدرت انتخاب این کشورها در تنظیم این رابطه توجه کنیم، که این کشورها محدودیتهای جغرافیایی، اقتصادی یا سیاسیشان چیست. عوامل و ابزارهایی که به اینها قدرت انتخاب میدهند چه چیزهایی هستند. اگر از این زاویه به مسئله نگاه کنیم به نظر من توسعه روابط ایران و روسیه، یک فرصت کمنظیر و بسیار کارساز و پرفایده برای فدراسیون روسیه بوده، نه برای کشور ما.
چرا توسعه روابط دو کشور به نفع روسها است؟
به دلیل اینکه ما در یک منطقه جغرافیایی بسیار مهم جهان قرار گرفتهایم. در شمال تنگههرمز در شمال خلیجفارس، در منطقهای که همسایگان شمالیاش محصور در خشکی هستند، این ویژگیهای جغرافیایی به ما امتیازهای گوناگونی را میدهد. به دلیل اینکه در شرق و غرب کشور ما نیروهای آمریکایی حضور دارند، با چالشهای جدی روبهرو هستند که ایران توان اثرگذاری جدی بر آنها را دارد. میخواهم به این نکته اشاره کنم که ایران یک نفوذ، اهمیت و اقتدار ژئوپلیتیکی دارد که کمتر کشوری در جهان از آن برخوردار است. یعنی از جایگاهی برخورداریم که در خطوط مواصلاتی شرق و غرب، آسیا و اروپا و نیز شمال و جنوب در کنار منابع عظیم انرژی، به ما توان بازیگری بسیار ویژهای داده است.
حال در ارتباط با توسعه روابط با روسیه، آیا این جایگاه ویژه مد نظر قرار گرفته است.
به هیچوجه؛ در شرایط تحریم، در شرایط مشمول قطعنامههای شورای امنیت بودن، در شرایطی که آمریکا فشارهای بینالمللی را به اشکال گوناگون بهویژه براساس سیاست تحریمهای یکجانبه و حتی جهانی بر ما افزایش داده است، توسعه روابط با روسیه مفهومش تامین منافع متقابل نمیتواند باشد.
یعنی عملا تلاش جمهوری اسلامی ایران برای توسعه روابط با روسیه در یک وضعیت اضطرار است.
در وضعیت اضطرار و اجبار، در وضعیت محدود شدن قدرت انتخاب و بر پایه یک رویکرد گریزناپذیر. اینچنین توسعه روابطی در چنین شرایطی، تامینکننده منافع ما نخواهد بود.
در چنین شرایطی حتما هم روسها تمایل بیشتری به رابطه با جمهوری اسلامی ایران خواهند داشت و در این رابطه بیش از پیش در صدد تامین منافع خود خواهند بود و اهمیتی برای منافع طرف مقابل هم قائل نخواهند بود.
حتما همینطور است، ما نمیتوانیم تاریخ روابط بین کشورهایمان را نادیده بگیریم، یعنی حافظه تاریخی کشورها و ملتها همواره سایهاش بر تنظیم روابط کشورها افتاده است. بنابراین نوع روابطی که ما با روسیه داشتهایم، نشان میدهد ما در تنظیم این روابط باید به تجربههای تاریخی توجه داشته باشیم. البته نه تاریخ خیلی دور. من نمیخواهم به آن عهدنامههای گلستان و ترکمانچای برگردم ولی میخواهم به نوع تعامل دو کشور در حوزه دریای خزر را اشاره کنم، که در واقع نوع برخوردی که روسها با خواستههای برحق و قانونی کشور ما داشتهاند چه بوده و حتی خیلی روشنتر و مشخصتر، در قضیه همکاریهای هستهای، در مسئله همکاریهایی که در حوزه کشورهای شمالشرقی و شمالغربی، در حوزه انرژی داشتهایم و داریم و خیلی جدیدتر برمیگردیم به نوع تحویل سلاحهایی که روسها به ما قول دادند و خیلی راحت زیر آن میزنند.
اینها نشان میدهد که غیراز عوامل موثر بر روابط دوجانبه، عوامل دیگری هم چه در سطح منطقه و چه در سطح جهان نوع روابط ایران و روسیه را تحتتاثیر قرار میدهند. من فکر میکنم ما نیازمند این هستیم که توجه جدیتر به این موضوع داشته باشیم.
به بدقولیهای روسیه اشاره کردید از جمله عدم تحول سامانه موشکی اس-300 که همواره به نوعی به نظر میرسد بر روابط دو کشور سایه انداخته. روسها چندی پیش اعلام کرده بودند که اگر ایران برای لغو این قرارداد به مجامع بینالمللی شکایت کند، حمایتهای هستهای را در جوامع جهانی برمیداریم. فکر میکنید این تهدید تا چه حد جدی است و تا چه حد جمهوری اسلامی این تهدید را جدی باید تلقی کند؟
وقتی ما ناچاریم با روسیه تعامل داشته باشیم روسها هستند که شرط این معامله را برای ما روشن میکنند. در یک زمینه خاص مثلا در فروش سیستمهای اس-300 آنها هستند که برای ما تعیین میکنند ولی اگر ما در شرایط متفاوتی قرار داشته باشیم، یعنی در واقع ما بتوانیم از طریق ابزارهای مختلف برای مجابکردن طرف معامله به ایفای تعهداتش استفاده کنیم خیلی روشن است که طرف معامله ما هم با توجه به ابزارهای گوناگونی که ما در اختیار داریم رفتار خودش را تنظیم خواهد کرد. روسها به خوبی از اعمال فشارهای بینالمللی بر کشور ما مطلع هستند. و بازیشان را هم در چنین چارچوبی تنظیم میکنند. یعنی آنها میدانند جمهوری اسلامی برای پیگیری خواستههای قانونی و بر حق خودش از ابزارهای کافی، جلب حمایت حقوقی، جلب حمایت سیاسی و جلب حمایت بینالمللی برای اعمال فشار بر روسیه در ایفای تعهداتش برخوردار نیست. بنابراین ما نمیتوانیم به این واقعیتها و عوامل در بیان خواستهها و در طرح مطالباتمان توجه داشته باشیم.
یعنی روسها روابطشان با جمهوری اسلامی ایران را بر پایه محدودیتهای طرف مقابل تنظیم کردهاند.
باور من این است که روسها مانند دیگران، خیلی خوب، بر محدودیتهای ما مشرف هستند و براساس همین ویژگیها هم مناسبات خودشان را تنظیم میکنند. آنها به خوبی میدانند ما در شرایطی نیستیم که بتوانیم برای پیگیری اجرایی و واقعی منافع خود، به نتایج عملی دسترسی پیدا کنیم.
چرا جمهوری اسلامی با وجود کسب تجربه از بدقولیهای مکرری که دیده به نوعی حساب بیش از اندازه روی روسها باز میکند؟
این رفتار در واقع نتیجه طبیعی فشارها و سیاستهایی است که کشورهای غربی بهویژه آمریکا علیه ایران اعمال کردهاند و در واقع دست روسیه را در تنظیم روابط به نفع خود باز گذاشتهاند. در سالهای گذشته آنها نخواستهاند حقوق طبیعی ایران برای ایفای نقش در منطقه، در تنظیم روابط با همسایگان و در ایفای نقش در روندهای منطقهای را به رسمیت بشناسند، حتی در تنظیم روابط با ایران به تعهدهای خودشان، در بسیاری از موارد، پایبند نبودهاند. در شرایطی که اعمال فشار از سوی غرب بر ایران همواره رو به افزایش بوده، با وجود نوسانهایی که وجود داشته، در تلاشهایی که صورت گرفته، حقوق قانونی مردم ایران، حقوق حقه مردم ایران در زمینههای مختلف به رسمیت شناخته نشده است. این طبیعی است که به هر حال برای دفاع از این حقوق قانونی به کانونها و ابزارهای دیگر از جمله به روسیه توجه روزافزون صورت بگیرد. یعنی بازیگران در نظام بینالملل، برای تنظیم روابطشان از اهرمهای مختلفی استفاده میکنند که منازعه بین این بازیگران این شرایط را برای ما به وجود میآورد که بتوانیم از این اهداف متعارض به نفع خودمان برای تامین منافع خودمان استفاده کنیم.
یعنی ما انتخاب درستی از بازیگرانی که در مجامع بینالمللی میتوانند کمک کنند، نداشتهایم؟
این سیاست پیامد رفتارهایی است که در سالهای گذشته شکل گرفته است. وقتی برمیگردیم به سابقه روابط ایران با کشورهای دیگر، میبینیم که این روابط بر پایه اعتماد دوسویه شکل گرفته بود. اما الان ایران تحتفشارهای تحریم بینالمللی است و در جستوجوی راههایی برای کاهش این فشارها است که به فرصتی برای برخی کشورها مانند روسیه تبدیل میشود.
خب چه ارتباطی دارد. آیا در شرایط تحریم انتخاب بازیگر بینالمللی تفاوت پیدا میکند.
کاملا، در این شرایط روسیه بهعنوان یک بازیگر پرقدرت جهانی به دنبال تامین منافع خود در ایران است. این همان سیاستی است که کشورهای دیگر هم میخواهند دنبال کنند. بازارهای بزرگ ایران، حوزههای مختلف پرسودی که در تنظیم رابطه با ایران وجود دارد، امروز نصیب چین و روسیه شده است، در همان حال که این کشور هم همواره پایبندی خودش را به تعهدهای بینالمللی نشان داده و آنها را مورد تاکید قرار داده است. روسها برخلاف هنجارهای بینالمللی یا قواعد موجود عمل نمیکنند. در همین شرایط هم آنها در پی تامین منافع خود هستند. ما میتوانیم در نظر بگیریم اروپا و آمریکا هم میتوانستند و میتوانند با پذیرش حقوق قانونی مردم ایران با در نظر گرفتن آن دغدغهها و حساسیتهایی که در ایران وجود دارد، این رابطه را بهگونهای متفاوت شکل دهند، بهگونهای که در جهت کاهش بدبینیها و بیاعتمادیهایی که ریشه در تاریخ روابط ما با این کشورها دارد، حرکت کنند. من فکر میکنم در اروپا و آمریکا هم متاسفانه این اراده وجود نداشته، در حالیکه روسها خیلی دقیق با استفاده از این تعارض به نفع خودشان، از موقعیت ایران، از جایگاه ایران به خوبی بهرهبرداری میکنند.
پس عملا ما ناچاریم که در این شرایط کنونی، دست به انتخابهایی بزنیم که حتی ممکن است چندان سودی هم از آن عایدمان نشود.
من چنین اعتقادی ندارم، ولی به هر حال این رویکردی است که در سطح کلان در کشور ما دنبال میشود. من تاکیدم براین است که ایران به عنوان یک واقعیت جغرافیایی - تاریخی کمنظیر، نه فقط در منطقه، که در جهان، از چنان تواناییای برخوردار است که میتواند در تنظیم روابطش با کشورهای مختلف، به گونهای سودمند عمل کند.
چطور؟
ما گونهای از روابط را میتوانیم دنبال کنیم که کشورهای قدرتمند طرف معامله ما نگرانی علایق همدیگر باشند. یعنی ما بهگونهای میتوانیم از تعارضهای میان آنها استفاده کنیم. ما در شرایط فعلی به این شکل رفتار نمیکنیم که این بازیگران نگران از دست دادن منافعشان در ایران باشند. یعنی روسها یک منافع تضمینشده برای خودشان در ایران قائل هستند، چون میدانند رقیبان پرقدرتشان در اینجا حضور ندارد. در حالیکه ما میتوانیم با دیپلماسی، با روشهای مناسب، این رقبای بینالمللی را در برابر هم قرار دهیم و از منافع ناشی از این تقابل استفاده کنیم. ولی ما اینطور عمل نمیکنیم و در عمل به کارت بازی دیگران تبدیل شدهایم و منافع برحق ما نصیب دیگران میشود.
به چه شکل میشود که این اتفاق بیفتد. فکر میکنید آیا اساسا در همین شرایطی که ما هستیم، دیپلماسی جمهوریاسلامی این توان را دارد که بتواند رقبا را رودرروی هم در منطقه قرار دهد؟
من بر این باورم که این توانایی بالقوه در کشور ما وجود دارد.
حتی با وجود محدودیتها و فشارهایی که اکنون اعمال شده و میشود؟
در منطقهای که ما زندگی میکنیم ایران یک قدرت بسیار اثرگذار است. اگر دقت کنید حتی همین الان که فشار تبلیغات جنگ افزایش پیدا کرده، همه صاحبنظرانی که نگاه واقعبینانه، نه ایدئولوژیک، به مسائل منطقه خاورمیانه دارند، آنهایی که دیدگاهشان خصومتآمیز نیست، عنادآمیز نیست، اصل جمهوری اسلامی را هدف قرار ندادهاند و به این واقعیت پرقدرت، اثرگذار بر صلح و ثبات منطقه تاکید دارند. آنها به اشکال مختلف برضرورت کار بر پایه دیپلماسی تاکید میکنند. آنها تمایل دارند که در یک شرایط مناسب برای تعامل با ایران قرار گیرند. باور من این است که ایران این ظرفیت را دارد که از تعارض کشورهای دیگر به نفع خودش استفاده کند. ما در مقاطعی از تاریخ، حتی بعد از انقلاب اسلامی، شاهد چنین جریانهایی بودیم، ما این مقاطع را پشت سر گذاشتهایم. به نظر من اگر این دورهها به خوبی بررسی شود، مشخص میشود ایران در شرایط فعلی از چنان ظرفیتی برخوردار است که با برخی تعدیلها، با برخی تغییرها، به گونهای از ابزارهای گوناگون قدرت خودش در تغییر موازنه فعلی بهرهبرداری کند. به دلیل همان نکاتی که اشاره کردم، یعنی کشور ما در سطح منطقهای، این تواناییها را دارد که بتواند اثر مثبت خود را به عرصه اجرا انتقال دهد. یعنی من میخواهم بگویم نقش ایران میتواند نقش سازندهای باشد، ولی تحمیل انزوا بر ایران، از داخل یا خارج، از سیاستهای غلطی بوده که متاسفانه در این سالها به اشکال مختلف دنبال شده است.
قدم اول برای تغییر این رویکرد و نگاه و تلاش برای ناکامگذاشتن نقشه انزوای تحمیلی جمهوری اسلامی ایران چیست؟
باورم این است که با تقویت روندهای دموکراتیک در داخل، ایران میتواند در روند دگرگونیهای منطقه بسیار اثرگذار باشد. ظرفیتی که ایران میتواند بازی کند، در شکل دادن به اتفاقهایی که دارد در منطقه چه در کشورهای عربی و چه در کشورهای شمالی یا شرقی و غربی کشور ما اتفاق میافتد. ایران میتواند بر همه این روندهای گوناگون سیاسی – اجتماعی حتی فرهنگی تاثیر مثبت داشته باشد. آن عقلانیتی که برآمده از تجربههای گذشته در ایران، مشروط بر تقویت روندهای دموکراتیکسازی است، میتواند این فضا را به وجود آورد که نه روسیه، نه چین و نه هیچ کشور دیگری از مشکلات ما با جامعه جهانی نتواند بهرهبرداری کند.
ما میتوانیم در تنظیم روابط با کشورهای مختلف جهان هم یک نقش بسیار سازندهای را ایفا کنیم، چه به لحاظ تحولات دموکراتیک در منطقه و چه در بحث بیداری اسلامی. ایران در همه این گرایشها، ظرفیت بسیار بالایی برای ایفای نقش سازنده دارد، که البته به تقویت انسجام و یکپارچگی در داخل وابسته است. روشن است که بهرهبرندگان از شرایط کنونی، مایل به شکلگیری چنین تحولی نیستند. ولی ایران و همه ایرانیان میتوانند در یک بازی برد-برد این نقش تعیینکننده را ایفا کنند.
آیا حمایت و نقشآفرینی پررنگ روسیه در صدور قطعنامه دوازدهم شورای حکام (نشست فصل پاییز شورای حکام که بیست و چهارم مهر سالجاری در وین برگزار شد) علیه برنامه هستهای ایران را باید در راستای آن خط و نشانها برای کاهش حمایت از جمهوری اسلامی ایران در جامعه بینالمللی ارزیابی کرد.
ما باید به دغدغههای داخلی روسیه در مورد برنامه هستهای ایران توجه داشته باشیم. به هر حال روسها مایل نیستند یک کشور بسیار قدرتمند در مرزهای جنوبی آنها مستقر باشد؛ کشوری که میتواند در مسائل آسیای مرکزی و قفقاز و حتی در درون خود فدراسیون روسیه هم به اشکال مختلف نقش و نفوذ خود را داشته باشد. من تصورم این است که آنها به گونهای به نعل و به میخ میزنند. آنها مایل نیستند که یک ایران بیثبات و ضعیف وجود داشته باشد، آنها با طرحهای تجزیه و فروپاشی ایران هم موافق نیستند، چون میدانند روندی است که به سرعت به داخل مرزهای روسیه از راه مناطق حائل در شمال شرقی و شمالغربی ایران انتقال پیدا خواهد کرد.
بنابراین آنها هم مایل هستند ثبات و امنیت در ایران حفظ شود، اما دغدغههای خودشان را هم دارند. در واقع آنها خواستار حفظ و کنترل روند تقویت و به نوعی تمرکز قدرت در ایران هستند. یعنی استحکام قدرت در ایران و ابزارهای مختلف آن، در روسیه نکته بسیار مهمی است. بهویژه در ارتباط با توانایی هستهای ایران. به طور طبیعی آنها مایل به کنترل هر نوع فعالیتی در این زمینه هستند. آنها بسیار جدی با تحقق هر نوع فرضیه در مورد نظامی شدن این توانایی، مخالف هستند.
آیا واقعا روسها هم نگران نظامی شدن برنامه هستهای ایران هستند؟
روسها از این جهت هیچ تفاوتی با بقیه کشورهای قدرتمند جهان ندارند. آنها سعی میکنند از راه قانونمند کردن، شفافسازی و اعتمادسازی، این تهدید را کاهش دهند و امکان برافروختن آتشی که نه فقط در این منطقه محدود و محصور نخواهد ماند، از جمله مناطق جنوبی خود روسیه و در واقع کل جهان را تحتتاثیر قرار خواهد داد، جلوگیری کنند. بنابراین باید از این زاویه نگاه کنیم که این نوع رفتارها نشاندهنده حساسیتهایی است که اهمیت قابل کنترل بودن این موضوع را در روسیه هم نشان میدهد. آنها هم مایلند همکاریهایشان را با ایران ادامه دهند و هم مایلند برای دفع تهدید و خطر نیروهای افراطی در آمریکا و اسراییل، برای اینکه زبانههای جنگ در این منطقه گسترش پیدا نکند و حملهای صورت نگیرد، رفتار تند آنها را به این شیوه، یعنی گاه همراهی با قطعنامههای بینالمللی، کنترل کنند. بنابراین آنها تلاش میکنند از ابزار دیپلماسی برای حل و فصل این مسئله استفاده کامل کنند.
به هر حال روسها نسبت به سایر کشورها حضور نزدیکتری به برنامه هستهای ایران داشتهاند بهخصوص از طریق کمک و همراهی در احداث نیروگاه بوشهر. آیا خود همین حضور نمیتوانست این اطمینان را برای آنها ایجاد کند که اهداف برنامه هستهای ایران نظامی نیست؟
به هرحال اطلاعات، گزارشها و مطالبی که در این سالها منتشر شده بخشی از آنها را به نوعی جامعه جهانی نمیپذیرد و مشکلاتی برای ما ایجاد کرده است. اینکه روسها در جریان بودند یا نبودند، ما به این اطلاعات دسترسی نداریم و در موردش هم قضاوت نمیکنیم، ولی همانطور که اشاره کردم، روسها یک نگاه کلان و وسیعتر به نوع همکاری با جمهوری اسلامی دارند. یعنی ضمن اینکه این همکاری برای آنها بسیار مهم است، اما نوع روابط با اروپا و آمریکا هم برای روسیه بسیار اهمیت دارد. عوامل و منابع متعددی اهمیت این رابطه را برای رهبران روسیه در محاسبات و رفتارهایشان مشخص میکند. بنابراین نباید انتظار کمتحرکی از روسیه نسبت به این مسائل را مطرح کنیم.
آیا این احتمال وجود دارد که روسها برای تضعیف جایگاه یک رقیب از اعمال برخی محدودیتها و فشارها علیه ایران حمایت کنند.
طبیعی است که روسها برای حفظ منافع عظیمی که در حوزههای مختلف دارند، که مهمترین آن حوزه انرژی است و ایران هم میتواند یک رقیب خیلی جدی در این حوزه باشد، از موقعیت کنونی ایران استقبال کند. روسیه سعی میکند انحصار خود را در این زمینه در نقاط مختلف که تحت کنترل و نفوذش هست، حفظ کند، تا بتواند همچنان به عنوان یک ابرقدرت در حوزه انرژی در جهان باقی بماند.
تداوم وضعیت کنونی برای ایران منجر به آن خواهد شد که نتواند از مزیت نسبی خود در این حوزه استفاده و برای منافع روسیه تهدیدی ایجاد کند. بنابراین روسها مایلند ایران در شرایط کنونی باقی بماند. این به نفع آنها است. بنابراین تلاش میکنند از ابزارهای مختلف برای پایداری این وضعیت استفاده کنند. بنابراین باید سیاستها و رفتارهای روسیه را در محتوای نیازها، ملاحظات و مسائل داخلی، منطقهای و بینالمللی آن تحلیل کنیم.
مرجع: بهار