عباس عبدي: چندي پيش يكي از خبرگزاريهاي اصولگرا، يادداشتي را با اين عنوان منتشر كرد كه: «سودان ذلت تجزيه را پذيرفت ولي تحريمهاي امريكا لغو نشد». در اين يادداشت آمده است كه: «رييس كميته روابط خارجي سناي امريكا وعده داد كه اگر همهپرسي در جنوب سودان بدون هيچ مشكلي برگزار شود و شماليها (دولت سودان) نتيجه را بپذيرند، باراك اوباما آماده است تا فورا روند خارج كردن سودان از ليست كشورهاي حامي تروريسم را اجرا كند اما همهپرسي برگزار و سودان هم تجزيه و جنوب آن از بخش شمالي جدا شد. سودان هم استقلال سودان جنوبي را به رسميت شناخت. اما وعدههاي كري و امريكاييها عملي نشد و نه تحريمهاي سودان لغو شد و نه اين كشور از ليست كشورهاي حامي تروريسم خارج شد.
پرنستون ليمن فرستاده ويژه امريكا به دو سودان پس از برگزاري همه پرسياي كه به تجزيه اين كشور منجر شد، گزارش داد :امريكا تا زماني كه سودان تغييرات اساسي در ساختار حكومتي خود ايجاد نكند، روابط خود با سودان را عاديسازي نخواهد كرد و تحريمها را لغو نميكند. با اين حال وي توضيح نداد كه منظورش از تغييرات اساسي چيست و چه تضميني وجود دارد كه در صورت تحقق تغييرات مورد نظر وي تحريمهاي كاخ سفيد عليه خارطوم لغو شود.
پارلمان سودان هم چندي پيش گزارش كميته امور خارجه، امنيت و دفاع درباره تحولات سياست خارجي اين كشور را تصويب كرد. اين گزارش در بخش روابط با امريكا آورده است: با وجود اهميت روابط با امريكا و تلاشهاي صورت گرفته براي عاديسازي روابط با اين كشور، اما دولت اوباما به تعهدات خود براي رفع تحريمهاي اقتصادي از سودان و حذف نام سودان از فهرست كشورهاي حامي تروريسم عمل نكرده است با وجود اينكه شناسنامه سودان از هر گونه ارتباطي با تروريسم عاري است. حتي اخيرا فشارها بر سودان افزايش هم يافته است.
چندي پيش اسراييل به عنوان متحد استراتژيك امريكا چند نقطه را در خاك اين كشور بمباران كرد. اقدامي كه كوچكترين واكنشي از جانب امريكا نداشت از تشديد فشارهاي غرب بر سودان خبر ميداد».
هدف اين خبرگزاري از انتشار اين يادداشت تاكيد كردن بر اين نكته بود كه اگر ما هم در مجادلات اخير با امريكا و غرب عقبنشيني كنيم، تحريمهاي آنان عليه ايران از ميان نخواهد رفت. با توجه به اين مساله ذكر چند نكته درباره اين يادداشت خالي از فايده نيست.
1ـ مساله اصلي ميان سودان و غرب، به موضوع استقلال جنوب سودان منحصر نميشد. بحران دارفو نيز در اين ميان اهميت خاص خود را دارد؛ مسالهيي كه هنوز حل نشده است. بهعلاوه سودان در پذيرش استقلال جنوب اين كشور چارهيي نداشت، اين موضوعي بود كه تاريخي 60 ساله داشت و طي دو جنگ داخلي ميليونها نفر از دو طرف كشته شدند و 7 سال پيش نسبت به آن توافق نهايي شده بود و ربطي به اين تحريمهاي اخير ندارد، و تصميمات بينالمللي هم پشتيبان آن توافق بود. در صورت مخالفت سودان با همهپرسي مردم جنوب، معلوم نبود كه دولت سودان بتواند به حيات خود ادامه دهد.
2ـ فرض ميكنيم كه ادعاي مطرح شده در يادداشت فوق صحيح باشد و دولت سودان پس از استقلال جنوب از آن كشور، انتظار رفع تحريمها را داشته است. در اين صورت بايد گفت كه انتظار درستي نبوده، زيرا هرگونه تفاهم و توافقي در مناسبات بينالمللي، بايد همراه با تضمين كافي باشد، همچنان كه در مناسبات داخلي هم اين ضرورت وجود دارد. اگر ما به كسي پول ميدهيم و بهجاي آن چك ميگيريم، قانون و دستگاه قضايي و دولت، ضمانت لازم را از پيش براي وصول اين مبلغ فراهم كردهاند، و اگر اين ضمانتها نباشد، كسي چك را نخواهد پذيرفت.
در مناسبات بينالمللي هم اين اصل وجود دارد. دولت سودان بايد براي هر نوع مابهازايي كه از عقبنشيني از جنوب سودان انتظار داشت، تضمين ميگرفت. اين تضمين دوگونه است يا وجود قراردادهاي متقن حقوقي كه قابل پيگيري در مراجع قضايي و حقوقي بينالمللي باشد، يا اينكه تضمين بايد متكي به موازنه قوا باشد. قراردادهاي خلعسلاح اتمي ميان اتحاد جماهير شوروي سابق و روسيه فعلي با ايالات متحده مبتني بر موازنه قواي اتمي دو طرف و نيز موافقتنامههاي بينالمللي است. دولت سودان كدام موازنه قوا را داشت كه انتظار دارد با استقلال سودان جنوبي، تحريمها عليه آن كشور لغو شود؟ وقتي كه سودان جنوبي را از دست داد، امكان بازگشت مجدد و اشغال آنجا را از خود سلب كرده بود و لذا انتظار نميرود كه بتواند امتيازي بگيرد. پس، از ابتدا بايد ميدانست كه هيچ امتيازي كسب نخواهد كرد.
3ـ اگر گزاره اصلي يادداشت را بپذيريم، معنايش اين است كه هيچ تفاهم و صلحي پايدار نيست، زيرا نميتوان به طرف مقابل اعتماد كرد، و اين گزاره بسيار خطرناكي است كه نتيجه عملي آن مبارزه تا نابودي يكي از طرفين ماجراست. در حالي كه تجربيات تاريخي و جهاني نشان ميدهد كه چنين برداشت خطرناكي به كلي غلط است. هميشه تفاهم و صلح ممكن است، فقط بايد راههاي مناسب آن را پيدا كرد، ضمن آنكه ضمانتهاي اجرايي هر گونه تفاهمي در بطن تفاهم تاكيد شود و شكل بگيرد. مگر نه اينكه ايران و عراق قطعنامه 598 را پذيرفتند؟ آيا طرفين به يكديگر اعتماد كردند؟ آيا ايران به اين دليل پذيرفت كه به قول و قرار صدام حسين اعتماد پيدا كرده بود؟ مسلما پاسخ منفي است. ولي اين قطعنامه ضمانت اجرايي نسبي داشت و آن موازنه قواي طرفين بود. اگر پس از پذيرش قطعنامه يكي از دو كشور بدقولي ميكرد و به تعهدات خود عمل نميكرد، نهتنها وضع سياسي، بلكه وضع نظامي را هم عليه خود رقم ميزد.
4ـ با عنايت به مطالب فوق بايد تاكيد كرد كه هيچ فرد عاقل و ميهنپرستي، پيشنهاد نميكند كه در برابر بيگانگان از موضع ذلت عمل شود، و هيچ فردي هم طرفدار اين نيست كه به تفاهم يا توافقي فاقد ضمانت اجرا رضايت داده شود. هرگونه تفاهمي بايد همراه با ضمانت اجراي كافي و روشن باشد. در اختلافات فيمابين موجود ايران و غرب، ايران ابزار كافي براي تامين اين ضمانتها را دارد. همچنان كه 7 سال پيش هم بر توقف موقت غنيسازي توافق كرده بود، ولي هنگامي كه اراده كردند، آن توافق را ناديده گرفتند و راه خود را رفتند. اين ابزار مهمي بهعنوان ضمانت اجراي قوي در دست ايران است و ميتواند قوامدهنده هرگونه توافقي باشد.
بنابراين نيازي نيست كه جامعه و مردم را از تفاهم و توافق بترسانيم، و آن را مترادف عقبنشيني و ذلت معرفي كنيم، كافي است كه شرايط انجام يك تفاهم معتبر و واجد ضمانت اجرايي كافي و نيز تامينكننده منافع دو طرف را شرح دهيم. اينكه شب و روز و با تمسك به هر ذهنيت درست يا غلطي ميكوشيم راه را مسدود اعلام كنيم، نه خدمتي به كشور ميشود و نه به سياست خارجي كشور. سياست خارجي پويا و موفق، سياستي است كه انواع و اقسام سناريوها و راهها را پيش روي خود داشته باشد، تا بتواند برحسب منافع كشور دست به انتخاب بزند. برخي افراد ميكوشند كه اين تنوع را سلب كرده و كشور را در برابر فقط يك انتخاب قرار دهند، البته آن يك راه انتخاب نخواهد بود.
مرجع: روزنامه اعتماد