صادق زيبا كلام در يادداشتي در روزنامه اعتماد نوشت:
همزمان با برگزاري انتخابات مجلس نهم در زمستان سال گذشته پديدهيي به راه افتاده بود [كه بهترين نامي كه بر روي آن ميتوان گذاشت «اصلاحطلبي» و «اصلاحطلبان»است] و جمعي از نامزدها به عنوان «اصلاحطلب» وارد عرصه رقابت شده بودند در حالي كه اصلاحطلبان خود ساكت بودند و بعضا هم رد صلاحيت شده بودند.
اين افراد به عنوان بخشي از جريان اصلاحطلب وارد رقابت انتخابات مجلس نهم شدند و برخلاف جريان اصلي اصلاحطلب كه در برابر «اصلاحطلبان مشابه» سكوت اختيار كرده بودند، رسانهها و چهرههاي اصولگرا مملو از گزارش، خبر، تفسير و تحليل هاي اين افراد شده بود كه مدافع حضور «اصلاحطلبان در انتخابات» بودند. طبيعي هم بود كه اين گونه باشد. اصولگرايان به اعتبار آن چند نفر در بوق و كرنا ميدميدند كه انتخابات آزاد است و مخالفان و از جمله اصلاحطلبان هم در اين انتخابات آزادانه شركت كردهاند.
مشابه همين داستان دارد در انتخابات رياستجمهوري پيش رو هم اتفاق ميافتد. در حالي كه اصلاحطلبان اصلي هنوز تصميم جدي اتخاذ نكردهاند مشابهها به راه افتادهاند و باز هم مثل انتخابات مجلس نهم رسانههاي دولتي و وابسته به اصولگرايان با سر و صدا خبر از اجلاس، گروههايي و نشست براي انتخابات رياستجمهوري ميدهند.
البته انصاف بايد داشت و همه اين بدلكاري و مشابهسازي را به پاي رسانههاي اصولگرا ننوشت. اينها به هر حال ميخواهند نشان بدهند كه انتخابات پيش رو مثل انتخابات مجلس نهم در اسفندماه سال گذشته كاملا مردمي بود و همه گروهها در آن شركت داشتهاند. طبيعي است آنها خواسته باشند از آب كره بگيرند و گردهمايي چندين شخصيت و چهره غيراصولگرا يا حتي اصلاحطلب را به عنوان گردهمايي بزرگ اصلاحطلبان جا بيندازند. حقيقت اين است كه خود اصلاحطلبان به مراتب بيش از «بدلكاران» و رسانههاي اصولگرا مقصرند.
با اينكه كمتر از شش ماه به انتخابات رياستجمهوري يازدهم نمانده اما هنوز هيچ عزم و اراده جدي، متشكل، منسجم و سازمانيافته از جانب اصلاحطلبان به چشم نميخورد. آنچه در ظرف چند ماه گذشته بوده سخنان و اظهارنظرهاي پراكنده، كلي و تصادفي بوده. يك روز اعلام كرده كه عزمش جدي است و به عنوان نامزد اصلاحطلبان ميخواهد در انتخابات شركت كند و روز ديگر گفته كه شركتش در انتخابات با رايزني رهبري اصلاحات خواهد بود.
روز سوم گفته كه شخصيت مستقلي است و به كسي كاري ندارد و روز چهارم اظهارنظر ديگري كرده است. هنوز معلوم نيست كه آيا رهبري اصلاحطلبان بر روي نامزدي آقاي دكتر عارف به عنوان نامزد جريان اصلاحطلب نظر دارد يا نه. فيالواقع مساله دكتر عارف، اسحاق جهانگيري و محمدعلي نجفي به جاي خود، اصلا و اساسا معلوم نيست كه آيا اصلاحطلبان طرح و برنامهيي براي انتخابات دارند يا خير؟ آيا اساسا ميخواهند در انتخابات شركت كنند؟ آيا صلاح است و درست است كه در اين انتخابات شركت كنند؟ آيا اساسا اصولگرايان اجازه فعاليت انتخاباتي و شركت گزينههاي شناختهشده اصلاحطلب در انتخابات را ميدهند يا خير؟
به همين دليل است كه امروزه در شرايطي كه حدود شش ماه به برگزاري انتخابات رياستجمهوري زمان باقي مانده متاسفانه هيچ حركت جدياي از سوي رهبري اصلاحطلبان به چشم نميخورد، اصلاحطلبان مشابه بلااستفاده از اين فضا شروع كردهاند براي خود بريدن و دوختن.
اين هم حكايت دردناكي است كه اصلاحات و اصلاحطلبان به عنوان يك جنبش عظيم دموكراسيخواهي در ايران اين همه از نظر رهبري در مصيبت و فلاكت باشد. اما ترديدي نبايد به خودمان راه بدهيم كه جنبش نيرومند دموكراسيخواهي در ايران منتظر دور هم جمع شدن رهبران اصلاحات نخواهد نشست و نسل جديدي از رهبري اصلاحات پا به ميدان خواهد گذارد.