bato-adv
کد خبر: ۱۲۵۹۵۴

جامعه سياسي امروز ایران ناخوش است؟

تاریخ انتشار: ۰۱:۱۱ - ۲۷ شهريور ۱۳۹۱
محمد رضا تاجیک در اعتماد نوشت: 

1. ايران آيا ناخوش است؟ اين پرسش مهم، حدود يك قرن پيش توسط حبل‌المتين در قالب گزاره‌هاي زير طرح مي‌شود: زماني كه ما با ملل عالم مراوده و معاشرت نداشتيم، و در يك گوشه دنيا با عادات و رسوم سه هزار ساله زندگي مي‌كرديم، و با اسباب و آلات عهد عتيق يك نوع معاش تلخ كه در مذاق ما خيلي شيرين مي‌آمد داشته، از شدت بي‌خبري از اوضاع روزگار، خويشتن را ارشد اولاد آدم مي‌خوانديم، اهل كره زمين را ريزه‌خوار خوان كرم و انعام خود مي‌شمرديم، اگر با آن حال غرور و نخوت از ما سوال مي‌كردند: ايران آيا ناخوش است؟ بي‌شبهه در جواب برآشفته متغيرانه جواب مي‌داديم: خير! معاذالله. ايران بهشت جهان است و رشك جنان! ايران مركز بزرگان است و مجمع دانايان و چشم و چراغ عالم است و اهلش زبده بني‌آدم؛ مزاجش در غايت صحت است و نهايت سلامت!

بگذاريد اين پرسش و پاسخ معطوف با جامعه ايراني را يك‌بار ديگر در قلمرو جامعه سياسي (حوزه سياست) ايران امروز جاري كنيم، و بپرسيم: آيا جامعه سياسي ايران امروز ناخوش است؟ آيا جامعه سياسي امروز ما به نوعي بيماري‌ ماليخوليا، سكته، فلج، استسقا، هاري، جهل‌مندي مضاعف، و اتواسكوپوفيلياي سياسي مبتلاست؟ آثار مخرب و ويرانگر اين بيماري‌ها بر ادبيات سياسي امروز جامعه ما كدامند؟

كمتر ترديدي وجود دارد كه امروز بيماري‌اي از نوع ماليخولياي سياسي بر دماغ برخي از اهل سياست ما عارض شده كه اينچنين ترتيب حجرات دماغي آنان را بر هم ‌زده و افكار و گفتار و رفتار آنان را از يك نسق و قرار منطقي خارج كرده است؛ بي‌جهت شادمانند و بدون علت محزون، در جاي ترس سرخوشند و در محل امن بيمناك، نيست را هست مي‌پندارند و هست را نيست، بي‌ادبي را ادب مي‌پندارند و ادب را بي‌ادبي. برخي از اين سياست‌پيشگان بي‌سياست مبتلا به مرض استسقاي سياسي نيز هستند. اين بيماري كه در انسان به تشنگي سيراب‌ناشدني مي‌انجامد، در اين بازيگران سياسي به تشنگي سيراب‌ناشدني قدرت انجاميد. اين مرض از توليد ميكروب‌هاي سمي در خون پيدا مي‌شود و اين بيمار همواره در خود يك هيجان و غلق و اضطراب مشاهده مي‌كند و آني آسوده زيست نمي‌كند... در خون او غلظت و در خوي او شقاوت و درندگي و گزندگي حاصل مي‌شود. اين مرض صعب‌العلاج كه به ديوانگي مي‌انجامد مريض را به «همه‌كس را كشتن و همه‌چيز را شكستن» وامي‌دارد.

برخي سياسيون، به نوعي بيماري سياست‌برانداز به‌نام «جهل‌مندي مضاعف سياسي» نيز مبتلا شده‌اند. از علائم و نشانه‌هاي اين بيماري آن است كه فرد مبتلا حقايقي را كه همگان به چشم خود مي‌بينند و با گوش خود مي‌شنوند، مناط اعتبار نمي‌داند، وليكن هر مزخرفي (به تعبير حبل‌المتين) را كه بر ذهن پوسيده‌اش نقش مي‌بندد، بر زبان مي‌راند. اين بيماري از آن‌رو «مضاعف» است كه بيمار به «بيماري» خود نه واقف است و نه بر تشخيص و راي طبيبان حاذق صحه مي‌گذارد. از اين‌رو، اساسا تمايلي به ايجاد «رابطه» با درمان‌گران و طبيبان ندارد و در مقابل هر نوع درمان مقاومت مي‌كنند.

مشكل زماني افزون و حاد مي‌شود كه بر اين بيماري‌هاي رنگارنگ بيماري اتواسكوپوفيلياي سياسي هم افزوده مي‌شود. اتواسكوپوفيليا پديده‌يي رواني است و به وضعيت اشخاصي اشاره دارد كه از نگاه به خود لذت جنسي مي‌برند. اين پديده رواني در عالم سياست عمدتا به شكل نوعي نارسيسيسم يا خودشيفتگي جلوه مي‌كند. سياست‌پيشه خودشيفته خود را برتر از ديگران تلقي مي‌كند، از انتقاد برمي‌آشوبد و به خشم مي‌آيد، و از شكست نااميد مي‌شود. اين خودشيفتگان سياسي، به‌نظر بسيار مطمئن به‌خود جلوه مي‌كنند، اما در عمق وجودشان به‌شدت مضطرب هستند و احساس ناامني مي‌كنند.

2علائم اين بيماري‌ها را مي‌توان در بيروني‌ترين و آشكارترين لايه سياست، يعني لايه ادبيات سياسي مشاهده و مطالعه كرد. در هر جامعه‌يي، ادبيات سياسي، به‌مثابه صورت‌‌بندي زباني و بياني كنش سياسي، نشان از «سرمايه سياسي» آن جامعه دارد. شناسه‌هاي اين ‌نوع «سرمايه» را بايد در «جدي بودن»، «معتبر بودن»، «حرفه‌يي بودن»، «منطقي بودن»، «علمي و عملي بودن»، «وزين و وثيق بودن»، «جمعي بودن»، «تاريخي بودن»، «ادبي بودن» و «اخلاقي و انساني بودن» آن جست‌وجو كرد. اين سرمايه، مالك خصوصي و فردي ندارد و مالك آن شهروندان يك جامعه هستند. اين سرمايه، ميراث تاريخي يك ملت است، هويت يك ملت است، شأن و منزلت يك ملت است. از اين‌رو، از حرمت و قداست برخوردار است و شكستن حريم و حرمت آن از سوي هيچ صاحب‌قدرتي، مقبول و ممدوح نيست.

در ساحت ديني كه در آن سياست و قدرت را با عرفان و اخلاق مدغم‌شده مي‌يابيم، و پيامبرش را «اسوه اخلاق» مي‌شناسيم، سرمايه سياسي، اولا بالذات سرمايه‌يي اخلاقي و ارزشي است و سياست‌ورزي نوعي عبادت و نوعي كنش مبتني بر كتاب و حكمت است. اين سرمايه گرانسنگ را پاس بداريم. يك‌بار ديگر به نامه‌هاي پيامبر اكرم (ص) به نجاشي، هراكليوس، كسري، مقوقس، رفاعه بن زيد جذامي، يهود، يهود خيبر، اسقف نجران، مسيلمه كذاب، جيفر و عبد، خالد بن وليد، عمرو بن حزم، مردم يمن، زرعه بن ذي بزن، نهشل‌بن‌ملك وائلي باهلي، بني قراض، بني زهير، بني ضميره، زبير بن عوام، ابي‌سفيان، عبدالله بن جحش و... رجوع كنيم و ادب سخن گفتن حتي با مخالف را از او بياموزيم.
bato-adv
ناشناس
Armenia
۱۵:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۷
تنها موضوع معتبر و اثرگذاري كه سايتتان داشت اين مطلب بود
علي محموديان
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۷
اين قلم ارزشمند بسيار دقيق عميق متين وواقع بينانه مي باشد و درشرايطي كه اين اين زيبايي و متانت كمتر در ادبيات ملاحظه مي شود اين نوشتار جاي تقدير دارد
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۲
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv