bato-adv
کد خبر: ۱۲۳۳۵۳

رضا امیرخانی درباره زلزله اخیر: مقصر اول همچون بحران ۸۸، صداوسیماست

رضا امیرخانی، نویسنده چیره‌دست کشورمان بعد از حضور در مناطق زلزله زده آذربایجان شرقی در یادداشتی انتقادی، ضمن بررسی دقیق و موشکافانه زلزله و نقش مردم و مسئولان و نهادها در پس زلزله، به برخی روایت‌های تکان‌دهنده از زبان مردم مصیبت‌دیده این مناطق نیز پرداخته است.

تاریخ انتشار: ۱۲:۱۰ - ۰۵ شهريور ۱۳۹۱

رضا امیرخانی، نویسنده چیره‌دست کشورمان بعد از حضور در مناطق زلزله زده آذربایجان شرقی در یادداشتی انتقادی، ضمن بررسی دقیق و موشکافانه زلزله و نقش مردم و مسئولان و نهادها در پس زلزله، به برخی روایت‌های تکان‌دهنده از زبان مردم مصیبت‌دیده این مناطق نیز پرداخته است.

متن این یادداشت بلند و دقیق که در وبسایت امیرخانی با عنوان «چند رجه‌ی ریش‌تر از چند درجه‌ی ریشتر» یک بررسی موشکافانه در امر زلزله هم محسوب می شود و به نوعی می تواند یک راهنمای کازشناسی شده برای مسئولان کشور بویژه در اوضاع بحران زده زلزله باشد، در ادامه منتشر شده است.

نقدهای ظریف نویسنده که این روزها آخرین اثر او در باب جوانمردی و لوطی گری، در صدر پرفروش های ادبیات در کشور است «قیدار»؛ بیش از هرچیز نشان از جامع نگری به دور از احساس گرایی اوست. رسم الخط نویسنده در بازنشر این یادداشت حفظ شده است.

خواندن این یادداشت برای مسئولان و برخی مدعیان همیشه در صحنه «سیاست» که نویسنده از آنها با عبارات «متحصنانِ پیمانی، عدالت‌طلبانِ ادواری و آزادی‌خواهانِ فصلی» یاد می‌کند، ضروری است.

1- چند زلزله‌ی بزرگِ کشورم را از نزدیک دیده‌ام. به جز این زلزله‌ی آخری، معمولا در ساعاتِ طلایی امداد و نجات، به محلِ زلزله رفته‌ام. به جرات باید بگویم در ادوارِ مختلفِ سیاسی، هیچ‌گاه هم‌دلیِ حقیقی و کارِ واقعی را از گروه‌های تندروِ سیاسی در هیچ زلزله و سانحه‌ای ندیده‌ام. متحصنانِ پیمانی، عدالت‌طلبانِ ادواری و آزادی‌خواهانِ فصلی، هیچ‌کدام در امدادِ هیچ سانحه و زلزله‌ای نقشِ جدی نداشته‌اند؛ پس زلزله، یک مساله‌ی سیاسی نیست.

می‌توان به صورتِ جدی ابداعِ احتمال کرد که محتوای رفتارهای سیاسی در وقوعِ زلزله و به خشم آوردنِ طبیعت نقش داشته باشد، اما پس از وقوعِ زلزله سیاست‌کاران کم‌ترین نقش را دارند، ولو در حدِ پیامِ تسلیت! زلزله، یک پدیده‌ی سیاسی نیست.

2- به همان قاعده که از دخالتِ نیروهای نظامی در مسائلِ اقتصادی یا سیاسی یا فرهنگی مکدر می‌شوم، به همان قاعده نیز معتقدم که مدیریتِ یک زلزله، بایستی در اختیار نیروی نظامی باشد. زلزله، پدیده‌ای سیاسی نیست، اما قطعا خودش و تبعات‌ش جزوِ مسائلِ بحرانی است. نیروی نظامی قابلیت توسعه‌ی برخالی(فرکتالی) دارد و می‌تواند به سرعت خودش را در مقیاس‌های متفاوت بازتولید کند. بدوِ ورود به یک منطقه‌ی زلزله‌زده، بسته به فاصله با یک ستادِ امدادیِ مثلا هلالِ احمر، نحوه‌ی کمک‌رسانی متفاوت است.

به زبانِ دقیق‌تر، کمک‌رسانی با عکسِ مجذورِ فاصله از ستاد، نسبت مستقیم دارد. یعنی اگر فاصله‌ی شما از ستادِ امدادی دوبرابر شود، امکاناتِ تخصیصی به شما، یک چهارم خواهد شد! نیروی نظامی می‌تواند با بازتولیدِ خود، و با استفاده از رده‌های انسانی، به سرعت تعداد این ستادها را با وظایفِ مشخص، به صورتِ تصاعدی افزایش دهد. (30 ساعت پس از زلزله‌ی بم در حالی که اطرافِ ستادِ مرکزی هلال احمر، هر خانوار چند چادر داشت، هنوز گروه‌های امدادی به قسمت‌هایی از منطقه‌ی براوات سرکشی نکرده بودند.)

در این مورد می‌توانید به تجاربِ بزرگِ بشری مثلِ زلزله‌ی 7.9 ریشتری و آتش‌سوزیِ سهم‌گینِ سانفرانسیسکو در 1906 و نقشِ مدیریتِ یک ژنرالِ ارتشی رجوع کنید، یا به یکی از به‌ترین مدیریت‌های زلزله در زلزله‌ی رودبار و منجیل 1369 برگردید که یک سردارِ جوان از سوی رئیس‌جمهور وقت مدیریت بحران را به عهده گرفت و عملا نیروهای داوطلبِ بسیجیِ فضای نزدیک به پایانِ جنگ، به خوبی زلزله‌ای بزرگ را مدیریت کردند (به خلافِ مدیریتِ بحران در زلزله‌ی بم). یا حتا بروید سراغِ نامِ روستای ارتش‌آباد، در بوئین‌زهرا که یادآورِ کارِ امدادیِ ارتش است در سالِ 1341.

در زلزله‌ی آذربایجان بایستی ارج نهاد حضورِ سریعِ نیروی نظامی را؛ خاصه تیپِ تک‌آور لشکرِ 21 حمزه را.

مشکلِ اصلیِ زلزله، در فاصله‌ی ده روز پس از زلزله است که مدیریتِ بحران، از حالتِ یک‌پارچه خارج می‌شود و هیچ‌کس عهده‌دارِ مسوولیتِ اصلی نمی‌شود.

3- بی‌اعتمادیِ عمومیِ مردم نسبت به بعضی نهادهای درگیر، هش‌داری است مهم‌تر از خودِ زلزله. چهره‌ی مدیرانِ ارشدِ بحران در کشور، بایستی سفید باشد. نهادهایی مثلِ هلالِ احمر، به‌زیستی و کمیته‌ی امداد بایستی معتمدترینِ چهره‌ها را بالادستِ خود ببینند. فارغ از چپ و راست، مرندی(وزیرِ سابقِ به‌داشت)، پزشکیان(وزیرِ سابقِ به‌داشت)، نیری(مدیرِ سابقِ کمیته امداد)، مرحوم وحید دستجردی(رئیسِ سابقِ هلالِ احمر)، چهره‌هایی پاک بودند که مردم طبیعتا به ایشان و تجربه‌ی ایشان، اعتماد می‌کردند؛ همان اعتمادی که ام‌روز می‌رود به سمتِ هنرمندان و ورزش‌کاران.

اگر با ادبیاتِ مچ‌گیرانه رای جمع کردیم، همان ادبیات گریبانِ مدیران‌مان را خواهد گرفت و این یعنی سوختنِ یک فرصتِ ملی. رئیسِ هلالِ احمر بایستی تجربه‌ا‌ش از نیروی داوطلبِ هلالِ احمر بیش‌تر باشد و بتواند در بحران، از تجاربِ مدیریتی‌ش در بحران‌های پیشین یاد کند. اگر نه، همان می‌شود که شد. ما از مرحومِ دکتر سیف‌الله وحید دستجردی، رئیس شانزده ساله‌ی هلال احمر جمهوری اسلامی به کجا رسیده‌ایم؟!

4- هم‌مانند چند سالِ گذشته، خاصه پس از بحرانِ 88، مقصرِ اول در نارضایتیِ عمومی، صدا و سیما است. صدا و سیما با رفتارِ انفعالی، صفر و یکی و نابه‌هنگام، عاملِ اصلیِ بحران در افکارِ عمومی بود. عدمِ اطلاع‌رسانی به موقع و مصلحت‌سنجیِ ناشیانه، ویژه‌گیِ اولِ صدا و سیمای این روزگارِ ماست. بی‌خبریِ احساساتی و پس از آن خبررسانیِ هیجانی، کمک‌رسانی را از یک مسیر طبیعی خارج نمود و این فقط یکی از هنرهای این صدا و سیماست! به نظر می‌رسد همه‌ی این بی‌تدبیری‌ها و کم‌خردی‌ها ریشه در جبن داشته باشد. وظیفه‌ی اولِ صدا و سیما اطلاع‌رسانی به‌هنگام و درست است. اگر نه، افکار عمومی مسیرهای دیگر و معمولا نامطمئن‌تر را می‌آزمایند.

5- گویا برای دست‌گاهِ اطلاع‌رسانیِ رسمیِ کشور و بحرانِ مدیریتی‌ش، یک بند کافی نیست! پس از خاموشیِ اول و خبررسانیِ اغراق‌آمیز دوم، در یک رفتارِ نوسانی صدا و سیما دوباره سعی می‌کند که تصویری معتدل‌تر و درست‌تر از زلزله را ارائه دهد. اما نوسانِ سینوسیِ ذهنِ هیجان‌زده‌ی مدیرانِ صدا و سیما هم‌چنان ادامه دارد! فرمان‌دهِ راه‌نمایی و راننده‌گی به میدان می‌آید و توضیح می‌دهد که آسیب‌دیده‌گانِ تصادف در تعطیلاتِ عیدِ فطر بیش از آسیب‌دیده‌گانِ زلزله بوده‌اند.

خبری که معلوم نیست در جهتِ تخفیفِ زلزله گفته شده است یا تعظیمِ سوانحِ راننده‌گی! خبری که بالاترین مقصر در آن، قائلِ خبر است، یعنی همان فرمان‌دهِ محترم که نتوانسته است شرایطِ سفرِ امن را مهیا سازد!! خبری که در آن قیاسی شکل می‌گیرد که جز منزجر کردنِ افکار عمومی هیچ تاثیر دیگری ندارد.

این چه قیاسِ مع‌الفارقی است که صدا و سیما زیرِ بارِ پخشِ آن می‌رود؟! این دقیقا ماننده‌ی آن است که روزِ فوتِ یک عالم محترم، مسوولِ بنیادِ مبارزه با دخانیات هم بگوید هم‌زمان با فوتِ این عالمِ ربانی که عزای عمومی اعلام شد، پنجاه نفر هم به دلیلِ استعمالِ دخانیات مرده‌اند! صدا و سیمایی که کم‌کاری‌ش در ساعاتِ اولیه، به نوعی جامعه را ملتهب کرده است با این مقایسه چه دست‌آوردی داشته است؟! یارِ شاطر که نبودیم برای مردمِ زلزله‌زده، بارِ خاطر نباشیم...

6- اما خودِ زلزله‌ی آذربایجان... زلزله‌ی اخیر قطعا چه به لحاظِ وسعت، و چه به لحاظِ تلفات، با زلزله‌های بم82 و رودبار69، قابل مقایسه نیست. شاید این زلزله با زلزله‌ی اردبیل75، هم به لحاظِ منطقه و هم به لحاظ وسعت و شدت و حتا به لحاظِ ساعتِ وقوع، نزدیک‌تر باشد. با این همه زلزله‌ی آذربایجان، از زلزله‌ی اردبیل خفیف‌تر بوده است و تعدادِ کشته‌شده‌گان قطعا کم‌تر. خانه‌هایی که در این زلزله فروریختند، فروریختنی بودند و سست. هیچ خانه‌ی روستایی متوسطی فرونریخته بود، هیچ تیر برقی به زمین نیافتاده بود، هیچ پلی ویران نشده بود. این نشان می‌دهد که زلزله، شدید نبوده است.

مدیریتِ زلزله در ساعاتِ اولیه، اعم از حضورِ نیروهای امدادی و سرکشیِ مسوولانِ دولتی، به نظر من، مناسب بوده است.

کشته‌شده‌گان تعدادشان چندان زیاد نیست. از آن سو، منطقه، منطقه‌ای است برخوردار و بالنسبه متمول.

ضعفِ خبررسانی صدا و سیما و بی‌اعتمادیِ مردم به نهادهای امدادی، و البته هم‌زمان هم‌بسته‌گیِ بالای مردمی، باعث شد تا حجمِ کمک‌رسانی بیش از حدِ نیاز و مدیریت‌نشده باشد.

در فقدانِ مدیریتِ معتمدِ واحدِ کلان‌نگر، هر امدادگری خود رسانه‌ای شد برای جلبِ کمکِ مردمی. اگر امدادگری در روستایی با مشکلِ کم‌بودِ پتو مواجه می‌شد، با استفاده از شبکه‌ی جهانیِ روی تلفنِ هم‌راه، خبر را به دستِ مخاطبانِ بی‌اعتماد به رسانه‌ی ملی می‌رساند و عدل عدل پتو می‌رسید به منطقه! چونان فیل مثنوی، در فقدانِ پیل‌بانِ کلان‌نگر، پیل‌نبینانِ جزءنگر هرکدام از زبانِ خود گوشه‌ای از واقعیت را بیان می‌کردند. اما شوربختانه مجموع بادبزن و تخت و ستون و ناودان، گوش و پشت و پا و خرطوم، فیل نیست!

مشاهداتِ شخصی در بعضی روستاها، نشان از افراط در کمک‌رسانی داشت، جوری که مردم از بینِ کمک‌ها دست به انتخاب می‌زدند و باقی را در گوشه‌ای از روستا رها می‌کردند!

7- زلزله در عینِ تلخی، یک فرصتِ ملی است برای هم‌دلی؛ یک هم‌دلیِ عمومیِ انسانی-اسلامی. همان‌گونه که حق می‌دهیم به یک قاتلِ زندانی که از محلِ حبس برای هم‌وطنانِ زلزله‌‌زده‌اش کمک بفرستد، همان‌گونه نیز حتا یک مجرمِ سیاسی می‌تواند برای زلزله‌زده‌گان کمک جمع کند. نهادهای امنیتی هرگز نباید ذائقه‌ی سیاسیِ خود را در این فرصتِ ملیِ هم‌دلی، همه‌گانی بپندارند. البته محتمل است که یک فردِ سیاسی بخواهد با کمک‌های مردمی، فعالیتِ سیاسی-انتخاباتی کند. کما این که محتمل است قسمتِ فاسدِ یک نهادِ دولتی بعضی کمک‌های مردمی را در بازارِ آزاد بفروشد. در هر دو حالت، وظیفه‌ی نهاد امنیتی برخورد و حتا افشا است. اما پیش از وقوعِ جرم، نباید کمک‌های مردمی را فقط به مسیرهای سلیقه‌ای هدایت کرد.

8- نه خوراک و نه پوشاک ام‌روز نیازِ اولِ منطقه نیست. کمک‌های خرد و هوش‌مندانه مهم‌تر است از خوراک و پوشاک. حضور روحانی و مراسمِ مذهبی، پخشِ کتابِ کودکان (که در چهار روستا انجام شد)، برنامه‌های تفریحی ورزشی بعد از هفتم و چهلم، کرم‌های مرطوب‌کننده‌ی دست و صورت، پودرِ تالک، ناخن‌گیر، اسباب‌بازی و از این دست به صورتِ خرد و موضعی می‌تواند در تخفیف آلام مادی و معنوی موثر باشد.

9- منطقه نیاز به بازسازی دارد. متاسفانه ایده‌ی دولت برای بازسازی که تخصیص بودجه به خانواده‌ی روستایی است، ایده‌ای است پرایراد؛ شبیهِ همان ایده‌ای که عملا طرحِ حذفِ هوش‌مندانه‌ی یارانه‌ها را به شکست کشانید. دادنِ پول و اعتبار به شکلِ پولِ تو جیبی، به رینگِ اسپرتِ پراید و ال‌.سی.دی.ِ لاغر و تلفنِ هم‌راهِ لمسی تبدیل خواهد شد، نه به خانه‌ی مقاوم!

الف- همین کمکِ دوازده میلیونی باعث شده است تا روستاییان اجازه ندهند کسی خانه‌شان را بازسازی کند. چون به محضِ علم شدنِ یک ستون توسطِ خیرِ مسکن‌ساز، دولت کمک‌ش را قطع می‌کند. شاید به همین دلیل باشد که بسیاری از شرکت‌های مهندسی ام‌روز تنها راهِ کمک کردن‌شان ساختِ سرویس‌های به‌داشتی است. این امر موجب خواهد شد که روستاها دست‌شویی‌های نو داشته باشند، اما به جای خانه‌های زیبای تیرچوبی، صاحبِ گچ و خاک و تیرآهن‌های زمخت شوند!

ب- پیش از خانه، بایستی به طرحِ جامعِ روستا اندیشید. حالا که این فرصت فراهم شده است تا روستایی از نو ساخته شود، از سرمعمارانِ جامع‌نگر برای بازسازی استفاده شود. آن هم نه به صورتِ عمومی و به‌فرمود‌ه‌ای. یک روستا با ایده‌ی میرمیران بازسازی و به‌سازی شود و دیگری با ایده‌ی حجت و زین‌الدین و اکرمی. حالا فرصت هست که چند ایده‌ی مختلف آزموده شود. فرصت هست تا نظارت بر اجرا را بسپاریم به چند دانش‌جوی مهندسی و معماری. فرصت هست که نهادِ عمومیِ روستا، اعم از مسجد و حسینیه و خانه‌ی به‌داشت و کتاب‌خانه و مدرسه و زمینِ بازیِ کودکان، جای‌گاهی به‌تر و منسجم‌تر داشته باشد. فرصت هست تا در هر روستا برای تامینِ هزینه‌های عمومی، خانه‌های توریستی برای اجاره ساخت. فرصت هست تا معماریِ بومی را آزمود...

ج-گروه‌های خیر و شرکت‌های مهندسیِ فراوانی وجود دارند که حاضرند حسبِ سلیقه‌ی این معماران برجسته کار کنند. سامان‌دهی این گروه‌ها و این کمک‌ها، کارِ همان مدیریتِ کلانِ واحد است که ام‌روز در منطقه وجود ندارد.

د-اگر روستای جدید در مکانی غیر از روستای قدیم بازسازی می‌شود (که به دلایل فنی در بسیاری موارد این ضرورت وجود دارد)، بقایای روستای نیمه‌-ویران، کاملا تخریب شود و امحا. در غیر این صورت، این تصویرِ مخوف و غم‌بار هم‌واره با روستاییان زنده‌گی خواهد کرد. هنوز بقایای برخی روستاهای ویران زلزله‌ی اردیبل 75 در کنار بخشِ نوساز وجود دارد. (به عنوان مثال روستای لاطران در غربِ سرعین و پای کوه)

10- مدیریت یک معدن، از روزِ اولِ زلزله، چهار هزار ظرفِ یک‌بارمصرف غذای گرم به روستاها می‌فرستد. (مشکلی که تا یک ماه در بم حل نشده بود.) نیروهای مهندسی‌ش را وادار می‌کند تا کمپ امداد تشکیل دهند و آمارگیری کنند از خرابی‌ها. نیازهای اولیه و ثانویه را مکتوب می‌کنند و مستندات کار را حفظ می‌کنند... این معدن و کارکنان‌ش، بیش از هر مسوولی شایسته‌گیِ مدیریتِ کلانِ بازسازی را دارند. زلزله یک فرصت است برای شناساییِ شایسته‌گان در یک رقابتِ واقعیِ خدمت‌رسانی. رسانه‌ی ملی، باید مردم را با این مدیر آشنا کند تا مردم به خود ببالند.

وقتی اتومبیلِ حملِ غذای همان معدن به یکی از روستاها می‌رسد، کدخدا می‌ایستد وسطِ میدان‌گاهیِ ده و جلوِ دروازه. دست‌ش را باز می‌کند و جلو ماشین را می‌گیرد و می‌گوید:

- هارا؟ غذای ما را مهاجرانِ روستامان از تبریز می‌آورند! بروید سراغ روستای بعدی... آمارِ کشته‌های ما هفت نفر است. برای شب 12 تخته پتو کم داریم... این را جور کنید...

این کدخدا، می‌تواند مدلی باشد برای رفتارِ درستِ شوراهای روستا اگر بخواهند از دلِ کاغذها و آیین‌نامه‌ها به درآیند و به کار بیایند. این کدخدا را باید بیاوریم در رسانه‌ی ملی تا شوراها با وظایف‌شان در بحران آشنا شوند.

در روستایی پیرزنی برای ما چای آورد. از نوشیدن ابا کردیم. گفت که: "اوز مال‌ایم دی"، توضیح داد که قند و چای را از زیرِ آوار به در آورده است و از کمک‌های مردمی –که به ما تعلق نمی‌گرفت- نیست. این پیرزن که نه پشتِ میز می‌نشیند و نه اتاقِ کنفرانس دارد، معنای مسوولیت را به‌تر از بسیاری از مسوولان می‌داند...»

bato-adv
سعید
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۵۱ - ۱۳۹۱/۰۶/۱۳
همسایه اعتدال هستی ای مرد/چون چشمه ای وزلال هستی ای مرد/بی منت وبی مداهنه میگویم/امروزخودجلال هستی ای مرد
fered
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۳۷ - ۱۳۹۱/۰۶/۱۲
بچه خانی آباد مثل توپ ترکوندی
یاد غلامرضا تختی میفتم تو زلزله بوئین زهرا دم گرمت گرم
بنده ى خدا
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۶/۱۰
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ى ماست
آنچه البته به جايى نرسد فرياد است.
آقاى اميرخانى عزيز......
ناشناس
Spain
۱۸:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۸
قلم این آقا را بایستی طلا گرفت!!!!!
حامد
Iran (Islamic Republic of)
۰۲:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۸
ممنون از تو رضای عزیز
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۴۷
ناشناس
United Arab Emirates
۱۲:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
خداوکیلی مقصر اصلی سال 88 صداوسیماست.
ناشناس
United Arab Emirates
۲۳:۲۸ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
در سال 88 مردم حرف داشتن و بايد به حرفشون حتي اگر اشتباه هم بود رسيدگي ميشد اين طرز برخورد با كساني كه از هيچ حمايتي براي اين نظام دريغ نكردند نبود
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
دیگه حرفی برای گفتن نمانده است.
ناشناس
Germany
۱۲:۴۵ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
ساده و روان مطالب اساسي و جالبي را بيان كرده ولي مسوولين ما كوچكتر از اين حرفها هستند
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۰۲ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
به عنوان کسی که از نزدیک به مناطق زلزله زده رفته و خیلی از رویدادهای مذکور را از نزدیک مشاهده نموده ام می گویم.رضا امیرخانی عزیز یادداشت زیبایت را با چشمانی اشکبار تا آخر خواندم اگر روزی توفیق دیدار شما را داشته باشم دستتان را می بوسم.
زهرا
Seychelles
۱۳:۰۵ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
کاش کمی مسولین به فکر بودند و از ایده های این جوان مرد بهره می گرفتند! آقای امیر خانی برای کدخدای محله هم طرح و برنامه دارد کاش فقط یکی از مدیران و مسولان ما مثل امیر خانی عمل می کردند! ای کاش...
ali
Germany
۰۸:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۸
طرح آقای امیرخانی خیلی خوب بود اما عیب اساسی در کشور ما این است که نویسنده ما طرح و برنامه می دهد و طرح وبرنامه ای ما نویسندگی میکند،وزیر اقتصاد ما از سیاست حرف می زند و برنامه می دهد و وزیر کشور ما از ... . یعنی هیچکس سر جای خودش نیست و در عین حال همه در همه جا هستند!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
مقصر اصلی مردمی هستند که دوست دارند بی حجاب بیرون بیایند.
تمام این افرادی که به موسوی رای دادند برای این بود که آزادی داشته باشند و آنقدر هم کم عقل هستند که آزادی را به بی حجابی و لاشی بازی در خیابانها تعبیر میکنند. واگرنه اینها که الفبای سیاست را هم نمیدانند چه برسد به تشکیل حزب و جنبش و.. و تجمع خیابانی ،ببینید جنبش سبز به زباله دان تاریخ پیوست.
فرارو مرد نیستی اگر پیام رو نگذاری.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
واقعا مشکل ما حجاب جوون هاست قبل از انتخابات سال 84
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۳۵ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
برای شما متاسفم که بعد از چهارسال باز هم در خواب هستی! وضع حجاب در سال 88 کجا و الان کجا!
ناشناس
United Arab Emirates
۱۵:۰۰ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
چه بی ربط! سواد و فهم شما از همین نوشته پیداست!
راستی
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
دوستان عزیزم در سایت خبری فرارو
شرط انتشار پیام آن نیست که هر که گفت مرد نیستی، مردانگیت را به رخ کشیده و پیام را منتشر کنی. در این کامنت کلمات بی ادبانه ای است که من از تکرار آن معزورم ولی یک بار دیگر این پیام را بخوانید.
در تمام نشریات معتبر دنیا قوانینی برای انتشار پیام های مردمی وجود دارد که هیچ یک از آن عدول نمی کنند، حتی اگر به آن نشریات بگویند مرد.....
به هر روی انتشار این آقا و یا خانم نا شناس نمونه ای بارز از جوگیری فرارو است.
شرمنده، عزت زیاد
مهرداد
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۳۰ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
این بنده خدا، ناشناس بی شناس، پاک پرت است، صحبت از گشت ارشاد که نیست،زلزله است!!! میدانی زلزله چیست ناشناس؟؟؟!!!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۶
باهمین طرز فکروطرزگفتارمملکتوبه ان روز انداختین واقعا"متاسفم
آزاده
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۳۷ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۷
همين كوتاه فكري و بي ادبي است كه ما امروز گرفتار آن هستيم.واقعا متاسفم.اين ناشناس حتي به خودش زحمت نداده مطلب را بخواند!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۳:۵۴ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۸
فقط میتونم بگم برای طرز فکر ایشون متاسفم
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۸
چقدر کوته فکر
مهران
United Arab Emirates
۱۳:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم. از این نگاه کارشناسانه و غیر احساسی و علمی به یک پدیده رایج در کشورمان . ای کاش مسئولان بخوانند و ولو برای لحظه ای به آن فکر کنند. ما در کشور فقر استعداد نداریم فقر مدیریت داریم.
دادا
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۲۶ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
آیااین امکان هست که چندتا مدیر ازچین وارد کنیم
ناشناس
Switzerland
۱۳:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
هیچوقت اینقدر از خوندن یه مطلب لذت نبرده بودم مرحبا
صدرا
Seychelles
۱۳:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
درود بر امیر خانی نویسنده اگاه و به روز ایرانی....دوستان ازتون می خواهم آثار این نویسنده بزرگ را بخوانید پشیمان نمی شوید...اصلا نگاهتان به زندگی تغییر می کند...
جمعی از دانشجویان ارشد برق الکترونیک دانشگاه تهران
Finland
۱۴:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
آقا را به والله دوست داریم.کاشکی بعضی از مسئولین وجدان شما را داشتند.
رضا
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
بنده ساکن تبریزم وازهمان لحظات اولیه رفتم مناطق زلزله زده بایدبگم اگه ارتش وسپاه نبودتلفات زلزله چندین برابرشده بود
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۲۸ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
بنده خدا اقای ضرغامی درگیر مهندسی اجتماعی و ایجاد هیجان عمومی برای روز قدس بود که اوجب واجبات است این زلزله بود که بی موقع امد اگر قبول ندارید به زلزله بگویید بعد از اجلاس عدم تعهد یک بار دیگر بیاید تا ببینید ضرغامی چقدر وطن پرست است
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۷
خدا نکند دیگر زلزله بیاید.وطن پرستی دیگران پیشکش
ناشناس
United Arab Emirates
۱۲:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۷
من تعجب می کنم با این همه انتقاد عمومی به وضعیت صدا و سیما چطور آقای ضرغامی هنوز در حال جولان دادن است !!!!!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
مدیر کم نداریم بلکه تا دلتان بخواهد تنگ نظر داریم که بخاطر از دست ندادن موقعیت خودشان اجازه عرض اندام به افراد کاردان را نمی دهند! در همین روستا هایی که ویران شدند افرادی هستند که با سواد هم نیستند ولی سالیان سال است که امورات آن روستا را بدون دفتر و دستک و برپایی جلسه و کنفرانس اداره کرده اند که اگر دولت بخواهد همان کارها را برای روستائیان انجام دهد باید بیشتر از اهالی روستا برای اینکار رئیس و کارمند استخدام نماید و آخر کار یا بودجه کمبیاید و یا کسی مسئولیت را به گردن نگیرد! با تشکر از آقای امیر خانی که عین حقایق را بیان کرده اند که کشور ما دچار این ""بحران مدیریت"" مخصوصاً در حوادث غیر مترقبه می باشد.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
مرحبا
ali
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۰۰ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
صدا و سیما خودرا مشغول ذمه زلزله زده ها کرد حالا رییس باید برود حلالیت از یک یک آنها بگیرد
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۰۹ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
با سلام
متن بسیار جامع و مرتب و منظمی بود که خواندنش بر همه مسئولین واجب و لازم است.
من که به شخصه استفاده فراوان و حظ وافر بردم از این نوشته گرانسنگ.

اما اگر صلاح می دانید همینجا نشر دهید و گرنه حتما ادامه نوشته مرا به نویسنده محترم و گرانقدر برسانید که:
قصدم کم ارج کردن نوشته یا خدای نکرده ایراد بنی اسرائیلی آوردن نیست، اما این رسم الخط ابداعی بیش از آنکه مایه شرافت مطلب باشد، مایه زحمت خواننده است و باعث کم شدن اثر یا آثار مورد انتظار نویسنده.
زیاده گویی نمی کنم. شما کلمه فرمانده یا فرمان‏‏ ده را در نظر بگیرید:
کلمه مرکب فرمانده معنی سومی از فرمان و ده دارد. پس دلیلی ندارد که بصورت جدا از هم نوشته شود. فرمانده کلمه ترکیبی است که در نظر خواننده معنای یک کلمه را دارد. جدا نوشتن این کلمه، به ناگاه سه کلمه را در ذهن خواننده بازسازی می کند و تا ذهن خواننده این سه کلمه را بازشناسی و تطابق داده و کلمه اصلی را از دو کلمه دیگر تمیز داده و مفهوم درست و مورد نظر نویسنده را القا کند، هم فرصتی را از خواننده سلب می شود و هم تمرکز خواننده بر موضوع و نوشته دستخوش تغییر می شود.
متاسفانه اکثر کلمات ترکیبی نوشته شده با این رسم الخط همین وضعیت را در ذهن خواننده متبادر می سازد. میدان+گاهی! به+تر! به+داشت! هم+دلی! و کلماتی از این دست، بیش از آنکه مایه تفاخر نگارش فارسی باشند، نشاندهنده ناتوانی نویسنده یا طرفداران این رسم الخط در نزدیک کردن ذهنی زبان با نگارش فارسی است.
اگر کلمه ام روز واقعا اثر قلم نویسنده باشد، اوج ابتذال در این رسم الخط خواهد بود. ترکیب ام+روز چه برتری بر امروز دارد که اینگونه نوشته می شود؟
خلاصه کلام این حقیر سراپا تقصیر این است که اینگونه کلمات ترکیبی را سر هم بنویسیم. هم نوشته شکیل تر است هم به زبان و فهم خواننده نزدیکتر. مطمئن هم باشید با این سر هم نوشتنها، زبان و آئین نگارش فارسی لطمه نخواهد دید. مشکل زبان فارسی از جای دیگری است نه از رسم الخط جا افتاده در طول زمان.

باز هم از نویسنده مقاله و نوشته بسیار پر مغز ایشان تشکر می کنم و بابت ایرادی که به رسم الخط گرفتم پوزش می طلبم.
محمد
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۰۵ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۶
من هم ضمن تقدیر از محتوای مقاله، ایراد تخریب زبان و نوشتار فارسی را به این مقاله دارم. خود من شخصا در خواندن این مقاله دچار سختی شدم. لطفا افراد از خودشان رسم الخط اختراع نکنند که فقط باعث سردرگمی و وقت تلف کنی سایرین گردد.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۲۸ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
خيلي تحليل زيبا و پرمعني و آموزنده اي بود لذت بردم كاش مسولين درس بگيرند بجاي شعار دادن و بازي هاي سياسي براي دوباره راي گرفتن با استفاده از اين تراژدي تلخ
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۰۹ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
اگه 4 نفر مثل اقاي امير خاني همين طور بدون غرض و دلسوز مشاور مسئولين بودند باور كنيد اينده اي روشن در انتظار فرزندان اين اب و خاك بود اما افسوس و صد افسوس كه گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ي من انچه البته به جايي نرسد فرياد است
ایرانی
Finland
۲۲:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
عالی بود .امید به ایرانی آباد با همت مهگان نه فقط یک نفر یا یک گروه و دسته آنهم به انتخاب واقعی مردم
ناشناس
United States of America
۰۱:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۶
‫یک سووال چهار جوابی:

‫‫به نظر شما ‫ظرف ۳۳ سال گذشته کدامیک از چهار گزینه زیر باید اولویت نخست نظام در پژوهشهای علمی‫، سرمایه گذاری های ‫زیربنایی و کنفرانسهای علمی داخلی و بین المللی ‫بوده باشد؟

‫‫الف- انرژی هسته ای.
‫‫ب- سلولهای پایه و ژنتیک.
‫‫پ- صنعت نفت و فراورده های نفتی.
‫‫ت- پژوهش در زمینه پیش بینی زلزله، مقاومسازی شهرها بویژه پایتخت، و تشکیل ‫و تجهیز گروه‌های امدادی.
‫‫
عبادی
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۶
حالا رضا امیرخانی از کی تا حالا نویسنده چیره دست شد؟ از کی تا حالا صاحب نظر امور زلزله شد؟
زلزله زده
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۶
من نمی دونم چرا نامی اززلزله 76زیرکوه قاین بابیش از 3500نفر کشته درسوابق زلزه ایران برده نشدو کسی نیز صدایش درنیومد البته شاید چون درآن زمان رسیدگی هم نشد وحتی ........البته ماکه سختی کشیده ایم وهنوز درد رنج این مصیبت را می کشیم مردم آذربایجان رادرک کرده وخودراهمدردشان می دانیم .
علی
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۶
یاشاسین امیر خانی،اخر نوشته متوجه شدم صورتم خیسه خیسه آفرین مخصوصا حرف پیرزن.....
nasrin
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۶
بسیار زیبا واز روی دلسوزی وکارشناسی شده نوشتی ومسایل ومشکلات این روزها را با دید بازی که داشتی بیان کردی سپاس ودرود براین موشکافی واندیشه پاک.
مرصاد
Germany
۱۷:۵۴ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۶
سلام . مطلب را خواندم . از جمله امدادگرانی بودم که به منطقه اعزام شدم . خداوکیلی صدا و سیمای استان آذربایجان شرقی از همان ساعات اولیه زلزله اقدام به بخش خبر و گزارش از زلزله کرد .
الان هم که ششم شهریور ماهه بازهم 80 درصد اخبار و برنامه هایش زلزله ارسباران هست .
نیروی بسیج و سپاه و ارتش و هلال احمر همه درگیر مسایل مردم هستند اما نقش سپاه و ارتش بسیار چشمگیره .
خود مردم هم گل کاشتند افرین بر مردم ایران
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۴۰ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۶
امیرخانی! چه قدر ازت بدم میاد. حالا میخوای از زلزله بنویس یا هر چیز دیگه. کلا ازت بدم میاد.
mashan
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۷
خيلي بيراهه رفتي جانم چون سيماي سهند تبريز از مدتها پيش هفته اي سه برنامه يكساعته از وضعيت زندگي اكثر روستاهاي زلزله زده پخش كرده اگر خردمندي از دولتمردان حتي يك برنامه را ديده بود به ضرورت هاي روستاهاي كشورمان پي ميبرد( برنامه كنديميز - محرم)