bato-adv
سید سلمان صفوی

ایمان علوی

ایمان از مادّه‌ امن مشتق شده و وجه تسمیه اش این است كه مؤمن به وسیله ایمان از شک كه آفت اعتقاد است ایمن می‎شود. ایمان تمكین اعتقاد در قلب آدمی است.
تاریخ انتشار: ۱۷:۰۳ - ۱۵ مرداد ۱۳۹۱

ایمان از مادّه‌ امن مشتق شده و وجه تسمیه اش این است كه مؤمن به وسیله ایمان از شک كه آفت اعتقاد است ایمن می‎شود. ایمان تمكین اعتقاد در قلب آدمی است.

 اولین مرتبه ایمان، اقرار و تصدیق به یگانگی خداوند و رسالت  خاتم الانبیاء حضرت مصطفی (ص) به زبان است.

مرتبه دوم اعتقاد قلبی و سومین مرتبه عمل به معرفت قلبی است. نسبت اسلام و ایمان، عام و خاصِّ مطلق است؛ یعنی هر مؤمنی مسلمان است، لیکن هر مسلمانی مؤمن نیست. بدین معنا که ممكن است برخی از مسلمانان صرفا در ظواهر تسلیم حق باشند.
 
انسان ﺑﺎ ﮔﺬر از ﻣﺮتبه زندگی  اﺳﺘﺤﺴﺎﻧﯽ وارد ﺳپهر اﯾﻤﺎن ﻣﯽ ﺷﻮد. آدمی ﺗﺎ ھﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ در ﻣﺮﺣﻠﻪ زندگی اﺳﺘﺤﺴﺎﻧﯽ ﺑه ﺴﺮ ﻣﯽ ﺑﺮد ﭘﺮﺳشی درباره ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻧﺪارد؛ زﯾﺮا در این مرحله تنها ﭼﺸﻢ ﻟﺬت ﺑﯿﻦ دارد وﻋﯿﺶ و نوش و ﻟﺬت ھﺎی آﻧﯽ محرک و هدف اوهستند.

ھﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻗﺎدر ﻧﯿﺴﺖ او را ﺑﻪ ﺗﺄﻣﻞ وادارد و از ھﺮ آﻧﭽﻪ اﯾﻦ ﻟﺬت ﺟﻮﯾﯽ را ﺑﺮ ھﻢ زﻧﺪ، اﻋﺮاض ﻣﯽ کند؛ بدین معنا که دراﯾﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻧﻪ ﻋﻘﻞ و ﻣﻨﻄﻖ، ﺑﻠﮑﻪ ھﻮس و ﻏﺮﯾﺰه او را ره ﻣﯽ ﺑﺮند و ﻟﺬت، ﻣﻼک و ﻣﻌﯿﺎر ﺳﻨﺠﺶ اﻣﻮر است. با ازبین رفتن تدریجی اﯾﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ، اﻧﺴﺎن ﺑﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺑﺎﻻﺗﺮی ﻓﺮاﺧﻮاﻧﺪه ﻣﯽ ﺷﻮد. 

زندگی اخلاقی دومین مرتبه است. مسیر اخلاقی گونه ای سرسپردگی شورمندانه و مشتاقانه برای انجام وظیفه، تکالیف اجتماعی و دینی غیرمشروط را شامل می شود.

آدمی در این ﻣﺮتبه در ﻏﯿﺒﺖ ﺣﻘﯿﻘﺖ ناب  به ﺴﺮ ﻣﯽﺑﺮد بدین معنا که با گذر از ﺟﺰﺋﯿﺎت، ﺗﺎﺑﻊ ﻧﻈﻢ و اﺻﻮل ﮐﻠﯽ اخلاق شده، اھﻞ ﺳﻨﺠﺶ و ﺧﺮد ﻣﯽ گردد و اﻣﻮر زﻧﺪﮔﯽ را بیش از آن که ﺑﺎ ﺗﺮازوی ﻟﺬت و ﻋﺸﻮه ﮔﺮی ﻣﺤﮏ زﻧﺪ، ﺑﺎ ﻋﻘﻞ و دراﯾﺖ ﻣﯽﺳﻨﺠﺪ. انسان در ﻣﺮتبه اﺳﺘﺤﺴﺎﻧﯽ غافل از زﻣﺎن ﻏﻔﻠﺖ است، اﻣﺎ در این مرتبه زﻣﺎن را ﺑﺎ ﺟﺎوداﻧﮕﯽ ﻣﺘﻮﻗﻒ نموده، ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ در زﻧﺪﮔﯽ به سعادت برسد.

ﻣﺮتبه ﺳﻮم ﻋﺎﻟﯽ ﺗﺮﯾﻦ و والاترین ﻣﺮﺣﻠﻪ زندگی آدﻣﯽ اﺳﺖ. آدمی در مرتبه دوم تنها ﺑﻪ ﺗﮑﻠﯿﻒ، وظﯿﻔﻪ و ﺑﻘﺎ ﻣﯽاﻧﺪﯾﺸﺪ، اﻣﺎ در ﻣﺮتبه سوم اﯾﻤﺎن او ناب است و در آن ﺑﺎ "محبت الهی"، "رنج فراق الهی" و "غربت ناسوتی" ھﻢﻧﺸﯿﻦ شده، ﺑﻪ ﻣﻘﺘﻀﺎی اﯾﻤﺎن ﺷﻮرﻣﻨﺪاﻧﻪ ﺑﻪ اﻣﺮ ﭘﺎرادوﮐﺴﯿﮑﺎل و ﺧﻼف ﻋﺮف و ﻋﻘﻞ ﻧﯿﺰ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﻣﯽﺷﻮد.

 انسان در سومین مرتبه به مدد ایمانِ ناب تسلیم ارادهٔ خداوند شده، به مقام رضا می رسد و در حقیقت با این تسلیم به آزادی اصیل دست می‌یابد، همچون فرمان خداوند به ابراهیم نبی مبنی بر قربانی ‌کردن تنها فرزندش اسماعیل؛ عملی که اعتقادات اخلاقی ابراهیم را نقض می‌کند، اما ایمان ابراهیم با عزیمت وی جهت اطاعت و اجرای فرمان الهی اثبات می‌شود و او گرچه حکمت این فرمان را درنمی یابد، اما تسلیم محض امر حق می شود. این "تعلیق حکم اخلاقی" به قول کیرکگارد به ابراهیم امکان می‌دهد به یک سرسپردگی صحیح نسبت به خداوند نائل شود. 

رفتن به قربانگاه کربلا توسط سید الشهداء (ع) به روایت سنتی از حماسه کربلا و به دریا سپردن موسی از سوی مادر به فرمان الهی نمونه های دیگری از تسلیم ناب به فرمان الهی است.

آدﻣﯽ تا آن زمان که تحت سیطره ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻋﻘﻞ ﺑه ﺴﺮ ﻣﯽﺑﺮد ﻣﻮﺟﻮدی اﺳﺖ تکه تکه، اﻣﺎ ﺑﺎ ورود ﺑﻪ ﻣﺮتبه اﯾﻤﺎنِ نابِ متعالی ﮐﻪ ﻓﺮاﺳﻮی ﻋﻘﻞ، در ساحت عشق و شوریدگی واقع است؛ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ، ﺷﻮر، اﯾﻤﺎن، رﺿﺎ و ﺗﺴﻠﯿﻢ ﻣﻮﺟﻮدی ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪ ﻣﯽﺷﻮد. در این مرتبه اﺳﺎس دﯾﻦ و اﯾﻤﺎن، تسلیم و رضا در برابر اراده الهی است.

براساس احادیث ایمان دارای ده مرتبه است. عبدالعزيز قراطيسى‏ گويد: امام صادق (ع) فرمود: ايمان دارای ده درجه است که چون نردبان، پله به پله از آن بالا روند. آن كه دو پله بالا است نباید به آن كه يک پله بالا است بگويد: تو چيزى نيستى چه رسد به آن كه در پله دهم است. كسى را كه از خودت پايين ‏تر است دور نينداز تا آن كه بالاتر است تو را دور نيندازد. چون ديدى كسى از تو يک درجه پايين تر است او را به نرمى به سوى خود بالا ببر و آنچه را تاب نمی آورد بر او بار مکن تا او را بشكنى، زيرا هر كس مؤمنى را بشكند بر اوست كه شكستش را جبران كند. (کلینی، اصول کافی، ج4، حدیث2). 

ایمان با معرفت، عقل، قلب و عمل ملازم است. ایمان کامل در قلب جای گرفته و در رفتار بروز تام دارد. "و قد سئل عن الایمان، فقال ـ علیه السّلام ـ الایمان معرفة بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالاركان." (نهج البلاغه، کلمات قصار 228)  ایمان شناختى است با ژرفاى جان و اعترافى است با زبان و تكاپويى است با اندام هاى انسان.

اصيل‏ ترين ساحت وجودى انسان قلب اوست كه هم بر ساحت هاى ديگر حكم مى‏راند و هم از آنها متأثر مى‏شود. قلب کانون فعاليت‏هاى معرفتى همچون تفكر و يقين است. حضرت علی (ع) می فرماید: "فاتقوالله عبادالله تقية ذى لب شغل التفكر قلبه." (نهج البلاغه، خطبه 83)  پس اى بندگان خدا از خدا بترسيد، مانند ترسيدن خردمندى كه تفکر دلش را مشغول ساخته است.

"لا تدركه العيون بمشاهدة العيان ولكن تدركه القلوب بحقايق الايمان." (نهج البلاغه، خطبه 179)  
 چشم ها او را به عيان نمی بينند ، بلكه قلب ها با حقايق ايمان ادراكش مى‏كنند.
 
منبع: آکادمی مطالعات ایرانی لندن

bato-adv
مجله خواندنی ها