
اگر سخنرانی شدید الحن علیه ایران یک ورزش در المپیک بود، میت رامنی پس از سفر هفته جاری خود به اسرائیل برنده مدال طلا می شد.
فرارو- بلیک هونشل، مدیر مسئول نشریه فارن پالسی در گزارشی اختصاصی برای سی ان ان به بررسی سفر میت رامنی، نامزد جمهوری خواه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به اسرائیل پرداخته و سیاست های وی در قبال ایران را جدا از سیاست های باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا نمی داند.
به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از سی ان ان، هونشل تحلیل خود را اینگونه آغاز می کند: اگر سخنرانی شدید الحن علیه ایران یک ورزش در المپیک بود، میت رامنی پس از سفر هفته جاری خود به اسرائیل برنده مدال طلا می شد.
نامزد احتمالی جمهوری خواهان با لحنی قاطع خطاب به جمعیتی در بیت المقدس گفت: «ما یک وظیفه خطیر و یک ضرورت اخلاقی داریم و آن اینکه مانع دستیابی ایران به اهداف بدخواهانه اش شویم.» وی تاکید کرد که برای جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات هسته ای، هیچ گزینه ای نباید نادیده گرفته شود.
دان سنور، مشاور ارشد خاورمیانه رامنی که سابقاً سخنگوی جورج بوش در عراق بود نیز با بیان اینکه رامنی پس از دستیابی به سمت ریاست جمهوری چراغ سبز حمله به ایران را به اسرائیل می دهد، توجهاتی را به سوی خود جلب کرد. وی با تاکید بر اینکه آمریکا باید «هر کاری که می تواند» برای جلوگیری از هسته ای شدن ایران انجام دهد، گفت: «و اگر اسرائیل برای متوقف کردن ایران در مسیر توسعه هسته ای مجبور به حمله به ایران شود، فرماندار به این تصمیم احترام خواهد گذاشت.»
چنین بیاناتی می تواند بیانگر یک کوچ واقعی از سیاست های دو رئیس جمهور قبلی آمریکا باشد که به دنبال باز داشتن اسرائیل از به دست گرفتن مسائل بودند، حرکتی خطرناک که می تواند خاورمیانه را به آتش بکشد.
آیا فرماندار سابق ماساچوست رویکردی جدید را اتخاذ کرده است؟ بدیهی است که نه. رامنی از تکرار بیانات سنور اجتناب کرده و کمپین وی در تصریح سخنان مطرح شده اعلام کرد: «فرماندار رامنی معتقد است ما باید تمام اقدامات را برای ممانعت از هسته ای شدن رژیم ایران به کار گیریم و وی امیدوار است که اقدامات دیپلماتیک و اقتصادی ما را به این مهم برساند. در تحلیل نهایی اظهارات رامنی باید گفت، به اعتقاد ایشان هیچ گزینه ای نباید کنار گذاشته شود. رامنی حق اسرائیل برای دفاع از خود را به رسمیت می شناسد و این را حق آمریکا هم می داند که از اسرئیل حمایت کند.»
اگر این بیانیه تشریحی به شدت شبیه به مواضع باراک اوباما است، به این دلیل است که واقعاً همان مواضع اوباما است. همانطور که وی اوایل سال جاری میلادی در مصاحبه با مجله آتلانتیک آمریکا مطرح کرد: «نخست وزیر، وزیر دفاع و دیگر اعضای دولت اسرائیل باید در نهایت خودشان در مورد آنچه که به نفع امنیت اسرائیل است تصمیم بگیرند، و مسلماً من نباید به آنها بگویم که چه چیز به نفع شان است.»
رامنی معتقد است که رهبران ایران اظهارات بازدارنده اوباما مبنی بر اینکه «تمام گزینه ها روی میز است» را جدی نمی گیرند، موقعیتی که به اعتقاد وی اگر آمریکایی ها رئیس جمهور جدیدی را انتخاب کنند، تغییر می کند. شاید در این صورت، زمانیکه آمریکا صدام حسین در عراق را به زور سرنگون کرد و تهدیدات خود را معطوف به نزدیک شدن به تنگه هرمز کرد و هشدارهایی نیز از جانب مقامات وزارت دفاع آمریکا مطرح شد، رنگ از روی ایران می پرید.
اما لفاظی های اوباما به اندازه رامنی تند هستند و تنها تفاوت شاید این باشد که با دقت و سنجیدگی بیشتری مطرح می شوند. اوباما در ادامه مصاحبه با آتلانتیک به صورت غیرمستقیم به گزینه نظامی اشاره کرده و گفت: «به عنوان رئیس جمهور آمریکا، بلوف نمی زنم.»
گزارشگران و سیاست دوستان واشنگتن سال ها است که بازی «آیا آنها حمله می کنند یا نمی کنند؟» را در مورد ایران اجرا کرده اند. و تا چند وقت اخیر نیز اجماع نظر بر این بود که اسرائیل و آمریکا در واقع بلوف می زنند تا دیگر قدرت های بزرگ جهان را با اعمال تحریم های سخت تر همراه کنند و آنها مجبور بودند برای رسیدن به هدفشان، این قدرت ها را متقاعد کنند که به واقع حمله ای جدی در دستور کار است.
اما حالا با نزدیک شدن ایران به منطقه ای که به گفته ایهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل «منطقه امن» است و نزدیکتر شدن به دستیابی به توانایی غنی سازی اورانیوم کافی در نقطه ای دور از دسترس بمب های اسرائیل که توقف روند هسته ای شدن ایران را غیرممکن می کند، به نظر می رسد این اجماع در حال تغییر است.
رهبران نظامی آمریکا متذکر شده اند که آمریکا زمان بیشتری در اختیار دارد؛ به اعتقاد آنها اگر ایران واقعاً به دنبال ساخت بمب باشد، بمب افکن های B-52 و بمب های پناهگاه شکن آمریکایی هنوز هم می توانند موانعی را ایجاد کنند. و با توجه به اینکه آژانس بین المللی انرژی اتمی با تمام تردیدهایش در مورد اهداف هسته ای ایران، هرگز قاطعانه مشخص نکرده که ایران خواستار سلاح باشد، شاید سال ها تا زمان چنین حمله احتمالی فاصله داشته باشیم، البته اگر چنین حمله اصلاً اتفاق بیافتد.
هنوز هم دیپلماسی و تحریم ها می توانند با ارائه فرصت بیشتر نشان دهند که قادر به تغییر رویکرد رهبران ایران هستند. ایران سه دهه است که تحت تحریم قرار دارد، از جنگی ویرانگر با عراق عبور کرده و کشوری نیست که به راحتی تحت فشار، خم شود.
در چنین شرایطی با توجه به میزان سیاسی شدن این زورآزمایی، تصور توافقنامه ای که هر دو طرف پذیرای آن باشند، چندان آسان نیست. در این زمینه نیز تفاوت میان رامنی و اوباما واقعاً مهم نیست- رامنی غنی سازی اورانیوم به هر میزانی را رد می کند و این در حالی است که اوباما بخشی از آن را می پذیرد- چراکه هیچ یک از این دو دیدگاه برای کسب مجوز ورود بازرسان به تهران کافی نیست.
شاید آخرین امید برای صلح نوعی توافق ضمنی باشد: اینکه ایران از خطوط قرمز عبور نکند و ما بمباران نکنیم. به عبارت دیگر، تقریباً همان قرار اعلام نشده ای که هم اکنون داریم. اما چنین روندی تا کی دوام می آورد؟