وقتي كنشگران سياسي در مورد ساختار بزهكاري در ايران به داوري ميپردازند، بزهكاران اجتماعي هم سياسي ميشوند و سعي ميكنند بزهكاريشان ظهور سياسي بيابد. فرض آنها بر اين است وقتي كه مورد توجه قرار ميگيريم بهتر است ظهور بيشتري يافته و خودنمايي بيشتري كنيم.
به ميزاني كه سياستمداران و سياستبازان غيرحرفهاي دست از داوري در عرصه بزهكاري و بزهكارشناس نكشند، بزهكاران هم سياسي ميشوند و عمل مضاعف انجام ميدهند. به عبارت ديگر، بزهكاران هم بزهكاري ميكنند. بزهكاري آنها هم متكثر ميشود و آشكار.
با اين توضيح است كه شايد بتوان در مورد بعضي از سوالها و شبهاتي كه در مورد جريان رشد و فراگيري و توسعه بزهكاري در ايران جاري و ساري است، به داوري علمي پرداخت. به اين لحاظ بهتر است اصل ماجرا يا صورتمساله معين شود تا شرايط و فضاي فهم علل اجتماعي اين حادثه مهيا شود. گفته ميشود بزهكاري و جرايم در ايران دچار تغيير عمده و اساسي شده است.
الگوي حاكم بر جريان بزهكاري و جرايم و آسيبهاي اجتماعي به لحاظ سن و جنس و نگاه و ابزار و نوع جرم و نتايج آن متفاوت از گذشته شده است. اگر در گذشته جرايم در جامعه ايراني مخفي و ناخواسته بود در دوره جديد جرايم و آسيبهاي اجتماعي بيشتر آشكار و برنامهريزي شده است.
اگر در گذشته جرايم به واسطه افراد مجرم داراي سوابق نابهنجاري صورت ميگرفت در دوره جديد جرايم به واسطه بيشتر كساني انجام ميشود كه در اين زمينه آغازگر هستند. البته ديگراني هم هستند از همسايگان، اعضاي فاميل و دوستانشان سابقه آسيب ندارند.
اگر در گذشته گرسنهها و در راهماندهها امكان آسيب و نابساماني داشتند در دوره جديد سيرها و در خانه حاضرها و افراد جاري در خيابان و مدرسه و اداره اقدام به جرم ميكنند.
به عبارت ديگر ميتوان مدعي شد كه الگوي حاكم بر جرايم و آسيبهاي اجتماعي در ايران دچار تغيير عمده شده است. ساختار پنهان و فردي و ضدجامعهاي به ساختار جديد با مشخصاتي چون آشكار بودن، جمعي بودن، همراه و در جامعه بودن تبديل شده است.
در اين الگوي جديد ابزارها و وسايل مورد استفاده نيز دچار تغيير شده است. اگر در گذشته بيشتر از وسايل سرد يا دستوپا استفاده ميشد در دوره جديد از هر نوع وسيلهاي كه ممكن باشد و بتوان تهيه كرد استفاده ميشود.
در دوره جديد همراه با مشت و لگد و چاقو و آجر و سنگ از اسلحه و همراهي جمعي براي انجام خشونت و جرم استفاده ميشود.
افرادي كه در گذشته مورد تجاوز و ستم و خشونت قرار ميگرفتند بيشتر امكان داشت كه زنده بمانند در حالي كه در شرايط جديد تلاش در کشتن و نابود كردن فرد مورد تهاجم ديده ميشود.
به اين لحاظ پليس در ايران كاشف جسد همراه با وسايل جرم است در حالي كه درگذشته مردم و همسايگان يا دوستان و اعضاي فاميل فرد مورد ستم واقعشده را مييافتند و امكان مداواي او را داشتند.
مجموع اين مشخصات از جريان جرم و جنايت در ايران نشان از وارد شدن به دورهاي جديد در حوزه جرايم دارد كه ميتواند چندين جهت را كه در ادامه به آنها اشاره ميشود، نشان دهد:
1. جرايم در ايران ضمن اينكه افزايش يافته است دچار دگرديسي اساسي شده است. اين دگرديسي نشان از حضور بيشتري از افراد بزهكار و مجرم در وقوع يك جرم ساده يا پيچيده است.
2. جرايم در ايران از امري حاشيهاي به امري مركزي و جاري در زندگي اجتماعي تبديل شده است. بسياري در بيشتر مواقع امكان بروز و وارد شدن به جرم و خلاف را دارند و به همين دليل هم هست كه جرم به وقوع ميپيوندد و مجرم همه جا هست. براي يافتن فرد مجرم خاص نياز نيست به مكان خاصي رفت. اگر اطراف به دقت نگاه شود نشانههايي از حضور اين نوع افراد وجود دارد.
3. فقط خاطيها و گروههاي جرمخيز نيستند كه جرم و جنايت ميكنند. خیلیها اينكاره هستند. اين خیلیها را ميتوان در گروههاي سني جوانتر بيشتر ديد. چرا؟ چون اين جمعيت امكان عمل بيشتري دارد. اين گروه اجتماعي به دلايل متعدد فرصت و شرايط انجام جرم را دارد. اين گروه سني با وجود انرژي بسيار و سرمايه كم و تقاضا و انتظار خيلي زياد شرايط ذهني و عملي وارد شدن به گروه مجرمان و انجام جرايم را دارند.
فردي كه پرانرژي است و در نظام خانوادگي نيز فرصت آموختن ادب و تربيت را نيافته است، در معرض حوادث و وقايع بيشتري است تا كساني كه اهل ادب هستند يا اينكه براي ادامه حيات دليلي ديگر دارند. هميشه براي انجام ندادن كاري يا جرمي نيازمند به دليلي و معنايي هستيم همانطور كه براي انجام دادن فعلي و رفتاري نياز به الزامي و معنايي و دليلي داریم.
با اين منطق است كه جواني كه معنايي براي انجام ندادن يا انجام دادن فعلي نمييابد در معرض حادثه خوب و بد قرار ميگيرد. اگر فرصت كند و شرايط وجود داشته باشد درس ميخواند اگر شرايط و فرصت كافي وجود نداشته باشد، درگير جرم ميشود. به اين لحاظ است كه جوانان شهري ما به دليل بيكاري و فقدان شرايط و فضاي سرگرمي به فضاها و شرايطي وارد ميشوند كه جرمخيز است.
4. يكي از اصليترين عوامل مهم در حضور جوانان در حوزه جرم و جنايت به فقدان فضا و شرايط مناسب تفريحي و سرگرمي برميگردد. فضاهاي سرگرمي به لحاظ مكانيكي و فيزيكي در قالب سينما، پارك، پاتوق و... و به لحاظ جمعيتي فردي و جمعي و خانوادگي و دوستان قابل توضيح است. كمي اين فضاها و بيرغبتي به حضور در جمع دوستان و خانوادهها و گروههاي ديگر اجتماعي زمينه جداافتادگي فردي از جامعه و مناسبات فرهنگي شده كه حاصل آن نزديكي با شرايط جرمخيز است. قابل دسترس بودن فضاها و امكانات و شرايط فراغتي، فرد را از خود بهدر كرده و از او شخصيتي اجتماعي ميسازد. اين شخصيت اجتماعي است كه ضرورت آدابداني و ادب و احترام به خود و ديگري را فراهم ميكند كه حاصل آن ظهور شرايط مانعساز در ورود به جريان حادثه و جرم و نابساماني است.
5. جوانان ايراني يعني گروههاي سني جوان در ايران شرايط و استعداد جرمخيزي داشته و اين ميتواند نشان از بحرانآفريني اين افراد به جاي نشاطآفريني آنها باشد. اگر شرايط زندگي براي اين گروه اجتماعي و سني در شهرها فراهم شود قدرت زندگي و الزامهاي آن فرصت در خود فرو رفتن و انزواطلبي و در نتيجه طلب ديگري غيرهمراه را فراهم نميكرد كه حاصل آن بههمريختگي فرهنگي و اجتماعي باشد كه در نهايت اشكال گوناگون جرايم ظهور يابند.
در نهايت اينكه چرا بيشترين افراد بزهكار و مجرم در ايران از گروه سني جواني هستند كه به ساختار جامعه ايراني كه ميانسال و پيرمدار است، برميگردد. جوانان بيشترين جمعيتاند ولي با قدرت كمتر.
اگر جوانان داراي امكانات زندگي بودند و آنها متن زندگيشان را فراهم ميكردند جامعهاي بانشاط ظهور ميكرد و ميزان و نوع جرايم به گونهاي ديگر بود. براي تغيير الگوي جرايم در ايران بايد ساختار جامعه ايراني را به لحاظ كانونيت نيروي اجتماعي و نسلي تغيير داده و به جاي حضور پيران در حوزه سياست و فرهنگ و تصميمسازي جوانان وارد شده و جهت زندگي را تعيين كنند.
ضمن اينكه حضور آنها در سرعت بخشيدن به جريان توسعه اثرگذار بود و راهي در گذر از جامعه خشن و درهمشده به جامعه باز و بانشاط و كمخشونت و کم جرم فراهم ميشد.
به اميد روزي كه يكبار هم شده جوانان را مركز زندگي اجتماعي قرار دهيم و به احترام جوانان از حضور ميانسالان و پيران بهره ببريم بهجای اينكه به دليل حضور ميانسالان و پيران در جامعه جوانان را قرباني كنيم. در اين قرباني شدن است كه خود جوان ساده امكان قرباني شدنش را ساده و ممكن ميكند.
*تقی آزاد ارمکی