راستش را بخواهید وقتی اسم شهلا میآید، ناصرخان یک هفته در خانه فقط راه میرود و نمیخوابد، چون واقعا هم به او و هم به پسرهایش خیلی آسیبزده است. من واقعا دوست نداشتم که از ناصرخان در این باره سوالی کنم. هر وقت، فرد دیگری هم در این باره از او سوالی میکند، تا یک هفته میرود تو خودش. من عکسهایی از آن موقع را دیدم که عرفان و علی میرفتند روی قبر مادرشان میخوابیدند، بوسش میکردند و .... من وقتی آن عکسها را دیدم، یک هفته از لحاظ روحی داغون شده بودم. این را هم شنیدم که مرحوم سحرخیزان از شهلا خواهش کرده بود که او را به خاطر بچههایش نکشد، اما ...