مراسم نکوداشت «میرجلال الدین کزازی» چهره ماندگار زبان و ادب فارسی، عصر سه شنبه (۱۹ دی ۱۴۰۲) به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و با حضور جمعی از اساتید برجسته دانشگاه، در تالار اجتماعات شهید مطهری (ره) انجمن برگزار شد.
روایتی از تلاشهایی جهت مکتبسازی در ادبیات فارسی از مشروطه تا کودتا
رضا صمیم، استاد دانشگاه گفت: به وجود آمدن مکتب تا حد زیادی به این بستگی دارد که جامعه موقعیت مدرن را تجربه کرده، امر نو را طلب کرده باشد. بهطورکلی خواستن امر نو، یک خواست جمعی است. ما نیازمند دگرگونیها و تحوّلات بنیادین در مناسبات اجتماعی، فرهنگی هستیم تا امر نو خواسته شود؛ یعنی هیچگاه اولین تغییر در ساحت ادبیات و هنر نخواهد بود.
غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در پاسخ به این سوال که چرا فرهنگستان زبان فارسی برای کلمات عربی معادل فارسی پیدا نمیکند؟ گفت: «زبان عربی خطری برای زبان فارسی نیست.»
کلماتی که رایج میشوند و گروه خاصی از نوجوانها و جوانها با آن گفتگو میکنند، طبعاً گذرا و محدود هستند و در همان فضای جوانانه باقی میمانند. این عبارات در میان بزرگسالان و فضاهای علمی و دانشگاهی به کار نمیروند و خطری هم برای زبان فارسی ایجاد نمیکنند.
آیلین که به همت مهدی موسوی، کاوان بشیری و گلاره جمشیدی به فارسی ترجمه شده، داستان دختری ۲۴ ساله و غمگین است که در زندان کار میکند و روایتگر اتفاقی که در زمستان سرد سال ۱۹۶۳ در ماساچوست برای این دختر میافتد.
دانشآموزان ایرانی به زبان فارسی تسلط ندارند و دانشآموختگان مدارس حداقل در سه مهارت نوشتن، شنیدن و سخن گفتن موفق به دریافت امتیاز کمینه و عبور از سطح ناتوانی شدهاند.
مصادره مفاخر، پدیده شوم قرن اخیر و دورانی است که کشورهای ریز و درشت تازه تأسیس شده، برای خلق هویت جعلی به آن رو آوردند و کوشیدند تا با تغییر شناسنامه فرهنگی و ملی امثال مولانا، منکر فرهنگی به نام فرهنگ ایرانی شوند.
ایرج پارسینژاد گفت: واقعیت این است که احسان طبری و حزب توده از یکسو و آلاحمد و جامعه سوسیالیستها از سوی دیگر میکوشیدند نیما و شعرش را وسیلهای برای تبلیغ مرام و مسلک سیاسی خود کنند. اما «غوغاگری» آلاحمد منحصر به تبلیغ او برای نیما نبود.
کمپین مبارزه با نشر جعلیات که چند سالی است با همکاری فرزندان عدهای از نویسندگان و شاعران و نیز استادان دانشگاه در حوزه معرفی آثار ادبی جعلی فعالیت میکند، در واکنش به نسبت دادن شعری به حافظ در برنامه دورهمی نوشته است: «آقای مدیری، انتظار ما از شما و برنامهتان بیش از اینهاست.»
محمد ماکویی
این روزها اوضاع و احوال ادبیات فارسی اصلا خوب نیست و روی این حساب نه تنها معلمین و آموزگاران دورههای ابتدایی و دبیرستان به این درس پربها اهمیت لازم را نمیدهند. نتیجه چنین امری، هم در غلطهای فراوان املایی و انشایی موجود در شبکههای اجتماعی مجازی خود را بخوبی نشان میدهد و هم در شعر خوانیهای دور همیهای مهران مدیری، به عنوان مشتی نمونه خروار، به نیکی دیده میشود.
تغییر در محتوای کتابهای درسی امری ناآشنا و غریب نیست. تغییراتی که به گفته پژوهشگران، گاه بیشتر از اینکه حاصل یک کار کارشناسی شده باشد، نتیجه اعمال سلیقه فردی است. در تغییر اخیری که رخ داده، نام مولوی به عنوان شاعر ابیات آن، از کتاب حذف شده و به جای آن «شاعری» آمده است.
در دورهای که شعر، آن هم شعر کلاسیک سکه رایج بازار بود و تنها نزد گروههای محدودی از روشنفکران و خواص ادبی، گونههای نوپدید شعر خواننده داشت، گلستان و تنی چند از نویسندگان آن دوره، نخستین تجربههای داستان مدرن ایرانی را رقم زدند.
روایتی از سووشون سیمین دانشور
شاپور بهیان منتقد ادبی درباره رمان «سووشون» گفت: من فکر میکنم محور اصلی «سَووشون» بر گِرد رابطه تاریخ و اتوپیا میچرخد. منتها این رابطه از طریق ایدئولوژی برقرار میشود و این ایدئولوژی، مایههای زیباییشناختی اثر را تحت تأثیر قرار میدهد. نمیگویم آنها را از بین میبرد، ولی آنها را تا حدی تحتالشعاع قرار داده و کمرنگشان میکند. منظور من از «اتوپیا» تصورِ بهشت، تصور رهایی و آزادی و خنده و صلح و آرامش است.
ایرج شهبازی استاد دانشگاه مطرح کرد
ایرج شهبازی استاد دانشگاه گفت: ایرادی که حافظ از حافظان و قاریان قرآن میگیرد این است که آنها از قرآن استفاده میکنند، ولی در حد ظواهر قرآنی میمانند و به باطن قرآن کریم راه پیدا نمیکنند. مثلاً اگر کسی بیمار باشد و پزشک برای او یک نسخه بنویسد و او آن نسخه را به شکلهای مختلف حفظ کند و با خط خوش بنویسد و هزاران تابلوی زیبا از آن درست کند، هیچگاه حال او بهبود نمییابد؛ زیرا نسخه برای تولید یک اثر هنری نیست و برای آن است که درد انسان را درمان کند.
درویشیان به شیوه شهودی پرده از جامعهای که در حال تغییر است برمیدارد. جامعهای که با شتاب به سوی سرمایهداری میرود و فضولاتِ همین سرمایهداری همچون سیل، زندگی آنان را میبلعد. آبشوران گندابروِ روبازی است که از میان محله راوی میگذرد و در دو طرف این گندابرو، خانههای مردمِ فقیری وجود دارند که وقتی به هنگام بارندگی سیلاب میشود، سیلاب فضولات را به خانه آنان سرازیر میکند.
بوف کور صادق هدایت بهروایت احمد غلامی و امیرهوشنگ افتخاریراد
افتخاریراد درباره رمان بوف کور صادق هدایت گفت: در «بوف کور»، پیله متافیزیک شکافته نمیشود-دستکم کاملا شکافته نمیشود؛ و همین یعنی شکست؛ قرار بوده رمان بهعنوان عنصری مدرن شود، اما همان خمیرمایه شعر ایرانی است. حال وقتی همه مایی که از زیر شنل هدایت بیرون میآییم «بوف کور» الگوی رماننویسی تلقی شود، تکلیف روشن است که ماحصل آنچه خواهد بود. رویارویی ما هم با تحولات هستیشناختی غرب از همین جنس است. اما هدایت یک گسست هم دارد که از قضا میبایست آن الگو قرار میگرفت؛ و غفلت از آن، شکست این «ما» است.
فریدون مشیری در روایتی درباره شعر «کوچه» گفت: در آمریکا یه آقایی آمد به من گفت آقا شعر کوچه رو بخوانید، من داشتم برای چند نفر کتاب امضا میکردم، گفتم اجازه بدید دیگه امشب این شعر کوچه رو نخوانم. یه خرده منو نگاه کرد، بعد دستشو به این حالت (مشت کردن دست و نشان دادن انگشت اشاره) حالت واقعا تهدید گفت، نعش منو امشب از اینجا میبرن اگه شما شعر کوچه رو نخونید. گفتم آقا چرا خونریزی میکنی؟! من میخونم. همین که جماعت آمدند نشستند، شعر کوچه را خواندم.
دهباشی در یادداشتی نوشت: نثر دولتآبادی که امروز مشخصههای خودش را در اوج عرضه میکند، بیتردید با باطن هر ایرانی چه در غبار ملال و چه در اوج سرمستی درخشش و روشنی خود را حفظ کرده است. ما با نثر دولتآبادی به تب و تابهای درون زخمی و لحظههای شادی رسیدهایم. باید باور کنیم اینک او در دهه هشتم زندگی همچنان با جان شیفتهاش از «انسان» و «تعالی آن» با قلم خود برای ما صحنههایی را میآفریند که هرگز در تاریخ ادبیات ایران فراموش نخواهد شد.
سیدعلی صالحی: درست یکروز بعد از اینکه کتاب را به ناشر تحویل دادم، ناگهان دچار حمله شدید قلبی شدم. از دیروز (۲۶ خردادماه) در بیمارستان قلب تهران بستری هستم و ظاهرا به عمل نیاز دارم. اما تصمیمگیری قطعی در این مورد به آزمایشهای پزشکان و تحقیق بیشتر نیاز دارد
اخوان لنگرودی روز پنجم خردادماه در سن ۷۵ سالگی به دلیل عارضه مغزی از دنیا رفت.