پسر حدود 18 ساله به نظر میرسد. تنها نیست. همراه با سگ درنده و مهاجمش از ماشین کروک آلبالویی پیاده میشود. اسکارفی (دستمال) که دور مچش دارد را باز میکند و به سرش میبندد. بعد زنجیر و قلادهسگ را به یکی از درختان میانه شانه خاکی جاده میبندد و خودش هم همان دور و اطراف به گپ و گفت و معرفی سگ برای آنان که کنجکاوند مشغول میشود.