اقدام دانشجويان پيرو خط امام در تسخير سفارت يك كشور ديگر تا چه ميزاني ميتواند با موازين حقوقي سازگاري داشته باشد و اساسا چرا اعتراض به امريكا از ساير شيوههاي مرسوم پيگيري نشد و اين شيوه اعتراض عملي شد؟
يك اشكالي كه براي مقايسه وضع گذشته و حال حاضر وجود دارد، اين است كه در دو فضاي متفاوت به موضوع نگاه ميشود. شما از عناصر حقوقي صحبت ميكنيد در حالي كه آن زمان فضا، فضاي انقلابي، هيجاني و احساساتي بود.
البته در آن فضا هم دانشجوها خيلي تمايل نداشتند كه كار غيرقانوني انجام بدهند اما چند اتفاق جدي افتاد كه فضاي كشور را به كلي ملتهب كرد و امام هم هشدارهاي خيلي جدي ميدادند. يكي از آن اتفاقات اين بود كه امريكا به شاه اجازه ورود داد البته به بهانه بيماري شاه، اما تلقي مردم ايران اين بود كه دارد دوباره يك اتفاق تكرار ميشود مثل سال 32 كه شاه رفت و دوباره بازسازي شد و برگشت.
در چنين فضاي پرشور، انقلابي و احساسي و پر از بيم و اميد دانشجوها تصميم گرفتند يك اعتراض نمادين بكنند و اين اعتراض نمادين اين بود كه بروند دو سه روز داخل سفارت بمانند و شكلي از گروگانگيري را نشان بدهند و بعد از دو، سه روز به ماجرا خاتمه بدهند. در واقع آنها وجهي از اعتراض به امريكا را دنبال كردند. آن شرايط با شرايط فعلي قابل مقايسه نيست.
در آن زمان در فضاي بينالمللي چهره خشونتطلبي از دانشجويان پيرو خط امام ارايه شد، نگاه شما به اين جريان چگونه بودما يك عده دانشجوي معمولي بوديم كه اگر عكسهاي آن زمان را نگاه كنيد هيچ خشونتي در چهره آنها ديده نميشود. من ميتوانم بگويم كه شرايط براي گروگانها خوب نبود.
البته هر كسي در جايي محبوس بشود، شرايط خوبي برايش نيست و حتما از اين موضوع، گروگانها رنج ميبردند. در طرف مقابل هم همينطور است، كساني كه چنين اقدامي را انجام دادهاند راحت نيستند و همواره نگران هستند كه اتفاق بدي براي گروگانها بيفتد. من تاكيد ميكنم از روز دوم و سوم به بعد اين كار يك ماموريت بود چون اساسا امام بودند كه موضوع را در دست گرفته بودند.
من هميشه گفتهام آتوريته دانشجوها اينقدر نبود كه همه گروهها و اقشار را به دنبال خود بكشند، بلكه اين آتوريته امام بود كه با تاييد اين حركت همه مردم را پشت سر اين موضوع بسيج كرد. ما آنجا در واقع يك ماموريت را دنبال ميكرديم. براي ما خيلي نگرانكننده بود كه نكند در اين ماموريت دچار مشكل بشويم.
واكنش گروههاي سياسي به موضوع تسخير چه بود؟من با قاطعيت ميگويم كه در داخل كشور، كسي با اصل اين كار جز گروههاي سلطنتطلب مخالف نبود. افرادي قبل از اقدام به تسخير سفارت مخالف بودند از جمله نمايندگان دانشجويان علم و صنعت و تربيت معلم، اين اختلاف بسيار ساده و طبيعي پيش آمد. آنها ميگفتند كه ما برويم از دولت مجوز بگيريم و اين كار را انجام بدهيم.
خيلي طبيعي بود كه دولت و امام با انجام چنين كاري مخالفت ميكردند، امام و دولت نميتوانستند چنين امري را بپذيرند. اين امر بسيار ساده و بديهي را آن آقايان كه يكي هم از مسوولان فعلي است، نميتوانستند متوجه بشوند كه الان هم خيلي چيزها را نميتوانند متوجه بشوند. كه علتش هم اين است كه تفكر خاصي بر اينها حاكم است هرچند بعد از اشغال سفارت از سوي آنها نيز مخالفتي ديده نشد. به خاطر اينكه فضاي انقلابي آن موقع فضايي بود كه اينجور كارها مورد پسند بود.
دانشجوها مجبور شدند كه اين كار را مخفيانه انجام دهند چرا كه گروه فداييان خلق قبلا به چنين كاري اقدام كرده بودند و توسط دولت از سفارت اخراج شدند. سازمان مجاهدين خلق و گروههاي ديگر هم در فكر اين كار بودند. گروههاي مسلمان ديگر هم تمايل زيادي به اين كار داشتند. ما دوهفتهيي و كاملا بيسر و صدا برنامهريزي كرديم كه بتوانيم اعتراض موفقي داشته باشيم. ذهنيت دانشجوها اين بود كه اگر يك روز هم آنجا ميماندند موفق بودند. تلاش اين بود كه به نوعي گفته بشود اين دانشجويان مسلمان و پيرو خط امامند و براي خودشان دفتر و تشكل ويژهيي ندارند كه بخواهند براي حزب خود كار كنند مثل دانشجويان امروز كه در دانشگاهها هستند. هرچند طبيعي بود كه اين كار به لحاظ سياسي طرفدار جدي داشته باشد حتي دوستان مهندس بازرگان موافق اين موضوع بودند اما ميگفتند فقط براي چند روز اين كارها صورت بگيرد.
يعني مشخصا نهضت آزادي با اين كار موافق بود؟موافق بودند كه اين اعتراض خوب است اما به شرط اينكه يكي دو روزه تمام بشود. بعد از آن را حرف داشتند و مخالف بودند. من خودم با آقاي شهريار روحاني كه آن زمان نماينده وزارت امور خارجه ايران در امريكا بود صحبت كردم، ايشان ميگفتند كه براي يكي دو روز خوب است صداي مظلوميت ملت رسانده شود اما بيش از آن لطفي ندارد.
البته ما هم بعد از آن هيچكاره بوديم. آتوريته دانشجويان اينقدر نبود كه ملت را در اين حد بسيج كند. فضاي سياسي يك فضاي ضدامريكايي و همدلانه بود، ما بسيار نگران بوديم چون جنگ كردستان و تركمن صحرا و... همه اينها را كه ميديديم احساس ميكرديم يك مركزي وجود دارد و نقشهيي براي سقوط انقلاب دارد. همه مردم غير از سلطنتطلبها نگران وضع كشور بودند.
روند بررسي و انتشار اسناد چگونه آغاز شد؟در دو سه روز اول چيزي نديديم و قصدي هم براي ديدن اسناد نداشتيم. ما دنبال سند نبوديم. يك اتاقي كه در گاو صندوقي داشت، آنجا بود. ما نميدانستيم اما بعدا فهميديم آنجا بخش CIA سفارت بوده است.
ما به عنوان دانشجويان چنين پيچيدگي در ذهنمان نبود كه تشخيص بدهيم اين مساله چگونه است. بعدا براي ما مشخص شد كه اينجا دفتر CIA بوده و مركز CIA در خاورميانه بود كه بعد از انقلاب اين مركز به يونان منتقل شده بود. كارشناسهاي برجسته CIA در اينجا كار ميكردند. بعد هم با زيركي موقعي كه ساختمان تسخير شد آنها بمدت چندين ساعت در آنجا را بسته بودند، دانشجويان اصلا متوجه نبودند بعدها متوجه شدند كه آنجا بسياري از اسناد را در اين چند ساعت از بين بردهاند.
نگرانيهاي دانشجويان از جانب امريكا چه چيزهايي بود كه منجر به چنين واكنشي شد؟من تاكيد دارم كه ما نه پيشداوري كرده بوديم و نه اطلاعي داشتيم و نه پيچيدگيهايي دراين زمينه داشتيم. ما يك نگراني داشتيم از نوع نگراني كودتاي 28 مرداد. امريكا منافع بسيار گستردهيي در ايران و خاورميانه داشت و دستش آهستهآهسته كوتاه ميشد. فكر ميكرديم براي حفظ منافع خودش برنامههايي دارد. ذهنيتها اين بود كه شاه را كه ملت از آن نفرت داشتند به امريكا ميبرد و به ما دهانكجي ميكند.
ما در اين حد ميتوانستيم تنها تحليل كنيم نه اينكه تحليل جامعي داشته باشيم. بر اساس اين حس دانشجويي و نه تحليل عميق اقدام به اين كار كرديم. مسائلي كه مطرح ميشود مسائل بعدي است.
به نظر من مسائل بعدي را بايد حكومت با اطلاعات جامعتري تشخيص ميداد كه ادامه كار چگونه باشد. ما از آن به بعد بخشي از جامعه بوديم. به امام اعتماد داشتيم، امام را دوست داشتيم و امام را تجربه كرده بوديم.
من آن موقع 24 سالم بود و بخش زيادي از جواناني كه همسنوسال من بودند اختناق و ديكتاتوري شاه را با پوست و استخوان حس كرده بودند. هيچوقت تصور نميكرديم كه شاه برود. فكر ميكرديم كه شاه حالا حالاها در اين كشور خواهد ماند. وقتي آن اتفاق افتاد و امام توانست اين حكومت قدرتمند را كه هم از خارج پشتيباني ميشد و هم قدرت داخلي و نظامي و امنيتي فوقالعاده داشت و ژاندارم منطقه بود ساقط كند، همه جذب امام شديم.
تشخيص ما اين بود كه امام كارشان را درست انجام ميدهند. واقعيت آن روز اين بوده كه هيچ كس تصور نميكرد در بهمن 57 شاه ميرود و همه به خاطر تنفر فوقالعاده كه از شاه داشتند خوشحال بودند و امام را ستايش ميكردند و حرفش را حرف خود ميدانستند. درباره بحث تسخير سفارت امريكا وقتي امام بعد از دو سه روز اين انقلاب را انقلاب دوم ناميد كه ما اصلا چنين تصوري نداشتيم. بخشي از جامعه سياسي كشور احساس كرد كه اتفاق مهمي افتاده و بايد از آن بهرههاي زيادي ببرد.
شخصيتهايي كه در سفارت حضور پيدا كردند با چه معياري بود و حضور حاج احمد خميني در سفارت نيز آيا به نمايندگي از امام بود؟آن دوران مردم زيادي براي حمايت جلوي سفارت ميآمدند و اينقدر جلوي سفارت ازدحام ميشد كه رفتوآمد به سفارت سخت ميشد. اين بود كه وقتي حاج احمدآقا آمدند در را نميشد باز كرد و ايشان با نردبان داخل آمدند. آمدن ايشان نمادين و نشانه حمايت امام بود.
تمام افراد سياسي آن روز مشتاق بودند كه بيايند داخل سفارت و ابراز حمايت كنند و حداقل يك عكس با دانشجوها داشته باشند. گروههاي مجاهدين خلق، چريكهاي فدايي و تمام اين گروههاي سياسي از جمله مسعود رجوي اين درخواست را كردند تا با دانشجوها كه نماد مبارزه با امپرياليسم بودند، صحبت كنند.
آن دوران، مبارزه با امپرياليسم مد روز بود، جريان چپ روشنفكري از نوع ماركسيستي و ضدامپرياليستي بود و فضا كاملا ضدامريكايي بود. همه علاقهمند بودند به سفارت بيايند اما مشي دانشجوها اين بود كه اجازه ورود به گروهها ندهند اما براي حمايت اكثر مسوولان آمدند، شايد بيش از 95 درصد شخصيتها آمدند. آمدن حاج احمدآقا يك نوع حمايت بود اما بعد از آن ما با حاج احمد هيچ سروكاري نداشتيم. آقاي موسوي خوئينيها بودند كه در جلسات شوراي دانشجوها شركت ميكردند و مطالب لازم را به امام منتقل ميكردند، تا آنجا كه من ميدانم ارتباط ايشان با امام مستقيم بود.
اگر بخواهيد يك ارزيابي كلي از موضوع تسخير داشته باشيد، چگونه ميتوان اين موضوع را تحليل كرد؟بحث اشغال سفارت امريكا بحث پرچالشي است و هر كسي هم از منظر خودش سعي ميكند اين واقعه را به چالش بكشد و البته خوب هم هست لذا اين بحث اينطور نيست كه بشود از آن به راحتي گذشت. يك تعبير امام انقلاب دوم بود، من فكر ميكنم نظر امام اين بود كه بعد از يك مبارزه ضد استبدادي معتقد به يك مبارزه ضد امپرياليستي بودند، مبارزهيي عليه امريكا كه كشورها را هميشه تهديد كرده است.
بعد از 17 شهريور كارتر آمد ايران براي حمايت از شاه نشستند به سلامتي هم جام شراب نوشيدند كه اين كار براي تحقير مردم بود، در حالي كه مردم خون ميدادند آنها آمدند چنين كارهايي كردند. به هر حال اشغال سفارت واقعه مهمي است، همه ميخواهند آن را به چالش بكشند. برخي آن مساله را با قرائت امروزي كه قرائت اصلاحطلبانه، ضد خشونت و سياستورزانه است، بررسي ميكنند در حالي كه اين كار جاي ابهام دارد. هرچند اين اقدام درسآموزي فوقالعاده براي جريان آزاديخواهانه دارد بايد اين موضوع را شكافت اگر براساس نيت خودمان و تفاسير شخصي كه بعضا اغراقآميز و غيرواقعي است حرف بزنيم درسآموزي مناسبي هم نخواهيم داشت.
من فكر ميكنم وقايع گذشته بايد با چالش روبرو شوند، نبايد بترسيم و هراس داشته باشيم و اگر جايي هم اشتباه شده به صراحت بايد بگوييم اشتباه شده است. مثلا من معتقدم به هيچوجه در اتفاقاتي كه در يكي دو سال اخير در كشور افتاده نبايد فضاي انقلابي درست شود. فضاي انقلابي فضاي هيجان و احساس است ما ميخواهيم كشورمان با عقلانيت اداره شود.
با وجود اينكه ظلم فاحشي شد به مردم كه انسان را نگران ميكند اما نبايد به سمت هيجانات انقلابي رفت. انقلابيگري در جامعه فعلي محكوم است چون آثارش نامعين است و لااقل تجربه شده است. بايد درباره مساله تسخير سفارت بيشتر بحث كرد و نبايد به جايي برسد كه بعضيها بگويند اينها رفتند در جبهه مردند و ديگر نيستند، نه ما زندهايم و تجربيات زيادي هم داريم براي اين مسائل حاضر هستيم بحث و گفتوگو بكنيم. ما در آن فضايي كه در كشور حاكم بود كارمان را قابل توجيه ميدانيم. البته اگر امروز بود اين كار را نميكرديم و روش ديگري به كار ميبرديم اما فضاي امروز با شرايط آن موقع كاملا فرق ميكند.
برخيها معتقدند كه اين كار را شما دانشجوها انجام داديد اما ديگران بهره بردند. ديگران دانستند كه چه بايد بكنند آن هم قابل نقد و صحبت است. آقاي بنيصدر به يك نوع ميگويد و ديگري هم به نوع ديگر. من فكر ميكنم از دل اين گرد و خاكي كه بلند شده و هنوز هم به تاريخ نپيوسته بايد يك واقعياتي را براي پيشبرد كشور درآورد.اگر از منظر توطئهآميز بودن اين حركت بخواهيم تحليل و چالش كنيم من آن را به هيچوجه قبول ندارم.
برخي معتقدند كه تسخير سفارت امريكا هزينههاي سنگيني را به كشور تحميل كرد و دفاع مقدس نيز از آن جمله بود. نظرتان در اين رابطه چيست؟اين موضوع مهمي است. مخالفان اين حركت، در اين مورد خيلي جدي دانشجويان را به چالش ميكشند كه اين كار به امريكا كمك كرد و جاهطلبيهاي صدام را افزايش داد و او را تحريك كرد اما همه قضيه اين نيست. ايران و عراق سالهاي سال رقيب جدي بودند و هر كدام مترصد اقدامي بودند، جنگ ايران و عراق وجوه مختلفي دارد. البته اين اقدام امريكاييها را ناراحت كرد و شايد يكي از دلايل جنگ باشد اما من جنگ ايران و عراق را نه يكوجهي كه چندوجهي ميبينم.
در زمينه رابطه ايران و امريكا آيا چالشهاي بعدي را تنها نتيجه همان اتفاق ميدانيد يا عوامل ديگري هم موثر بودهاند؟در پي تسخير سفارت، امريكا رابطه را يكطرفه قطع كرد. امريكاييها تلاش كردند با يك عمليات نظامي پيروز شوند و البته شكست خوردند. از 1358 تاكنون بارها و بارها اتفاق افتاد كه رابطه ايران و امريكا خوب شود. گاهي امريكاييها پيشگام بودند مثل موضوع مكفارلين يا عذرخواهي خانم آلبرايت. سياستهاي آقاي هاشمي هم به گونهيي بود كه ميشد به امريكا نزديك شد. اين يك دروغ است كه دانشجويان پيرو خط امام باعث ادامه قطع ارتباط بين ايران و امريكا هستند. بايد راجع به اين موضوعات صحبت كرد.
با گذشت 30 سال از آن واقعه الان نظرتان درباره آن چيست؟اول اينكه انسانها دچار اشتباه ميشوند و اگر كسي ادعا كند اشتباه نكرده يا اشتباه نميكند، پذيرفتني نيست. همه جريانها و گروهها اشتباه ميكنند. درباره تسخير سفارت از نظر من كليت كار در آن فضاي انقلابي و احساسي خطا نبود اما در جريان كارها اشتباهاتي هم صورت گرفته است مثلا درباره افشاي اسناد خطاهايي صورت گرفته و به كساني ظلم شد.
بايد عرض كنم راه عده زيادي از دانشجويان مسلمان پيرو خط امام عوض نشده است. ما همچون سابق مسلمانيم، امام را دوست داريم و به شعارهاي ايشان ايمان داريم كه گفتند استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي. ما هم استقلالطلبيم، هم آزاديخواهيم، هم مسلمانيم و هم دموكراسيخواه و در نهايت اصلاحطلبيم و راه اصلاحطلبي را همان استبدادستيزي، استقلالطلبي، آزاديخواهي و اسلامگرايي ميدانيم.