وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي دولت نهم معتقد است اينكه عدهاي احمدينژاد را مؤسس يك مكتب جديد ميدانند، گزافهگويي است. او همچنين از اصولگراياني ميگويد كه حوصلهشان سر رفته و ميخواهند به سنتهاي جناح راستي ماقبل اصولگرايي بازگردند.
حسين صفار هرندي در گفتوگو با خبرنگار فارس، در پاسخ به سوالي مبني بر اينكه پيروزي رئيس جمهور احمدي نژاد در 3 تير سال 84، مديون چه مؤلفههايي بود و تفكر اصولگرايي در اين ميان چه محورهايي را بر عهده داشت، گفت: «آقاي احمدي نژاد در مسيري قرار گرفت كه اين مسير قبلا گشوده شده بود. در واقع اين مسير، مسير ملت بود به سمت عدالتخواهي، مبارزه با اشرافيت و سربلندي در مجامع جهاني و بينالمللي.»
وي خاطرنشان كرد: «سالها بود كه ملت و يا يك جريان برآمده از ملت اين خيز را برداشته بود و اين مسير تحت عنوان گفتمان رهبري در جامعه جا افتاده بود. اين گفتمان با ريزگفتمانهايي كه در ذيل بازگشت به ارزشهاي صدر انقلاب تعريف ميشد همچون عدالت و مبارزه با اشرافيت در ذيل شعار اصلي گفتمان ولي فقيه كه همان توجه دادن جامعه به اصل انقلاب و ارزشهاي صدر انقلاب است مطرح شد.»
احمدي نژاد فرزند جريان اصولگرايي بود
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي كابينه احمدينژاد در دولت نهم تأكيد كرد: «اين گفتمان اصلي انقلاب در مقابل گفتمانهاي انحرافي سر برآوردهاي مطرح شد كه پيش از اين در دورههاي سازندگي و اصلاحات، خود را با همه ظرفيتهايشان به مردم نشان داده بودند و يك مقاومتي هم از سوي امت و امام امت در مقابل آنها شكل گرفته بود. تا اينكه مردم احساس كردند بايد به صورت اساسي از اين جماعتي كه فاصله بسيار با آرمانهاي آنها دارند، دل بكنند و به يك راه نو متصل بشوند. آن راه نو همين گفتمان رهبري بود كه جرياني كه توانست خود را در قالب آن تعريف كند، جريان اصولگرايي بود كه سمت و سوي خود را با ملت يگانه كرد.»
صفارهرندي ادامه داد: «آقاي احمدينژاد عضوي از اين جامعه اصولگرايي بود كما اينكه نمايندگان اصولگراي مجلس هفتم و اعضاي شوراي شهر دوره دوم تهران يا همان آبادگران نيز از اعضاي همين جامعه و خانواده اصولگرا بودند.»
وي افزود: «بايد گفت كه ايشان فرزند اين جرياني است كه مدتها قبل كار خود را آغاز كرد. حال اگر كساني ميخواهند تعريف ديگري از فرد پيروز ماجراي 3 تير معرفي كنند، لازم است كه بيايند و بگويند كه حجتشان براي اين ادعاها چيست كه مثلا يك چيز جديد در 3 تير اختراع شد و الاّ تصويري كه در اذهان جا افتاده بود گفتمان اصولگرايي بود كه نامزدهاي متنوعي داشت اما در ذهن و دل مردم يكي از اين نامزدها بيشتر گل كرد و او آقاي احمدينژاد بود. در واقع در وزنكشي كه در مرحله نخست و در 27 خرداد اتفاق افتاد ساير نامزدهاي اصولگرا هم مثل آقاي لاريجاني با نزديك به 2 ميليون رأي و آقاي قاليباف با بيش از 4 ميليون آرايي كم و بيش نزديك به آقاي احمدينژاد داشتند.»
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي خاطرنشان كرد: «در واقع آنان نمايندگان طرز فكر اصولگرايانه بودند و گفتمانشان گفتمان رهبري و مردم تابع رهبري بود. اما در مرحله دوم در يك طرف آقاي هاشمي قرار گرفت و در طرف ديگر آقاي احمدينژاد بود كه در ميان دوستانش و رقبايش بالاترين رأي را به دست آورد. و طبيعي است كه بگوييم ايشان نماينده طيف اصولگرايان در آن رقابت بود و به همين دليل هم در دور دوم كه امر دائر شد بر اينكه رقابت بين هاشمي و احمدي نژاد باشد، ايشان با حمايتي كه همه گروههاي طرفدار گفتمان اصولگرايي از او داشتند، تبديل شد به نماينده اصولگرايان در رقابت نفسگير سوم تير در مقابل آقاي هاشمي كه عملاً تبديل شده بود به نماينده اصلاح طلبان. و به لطف خدا نماينده تفكر اصولگرايي توانست با فاصله قابل توجهي گوي سبقت را از رقيب خودش كه يك عقبه 16 ساله مديريتي را در پشت سر خود داشت بربايد و برنده انتخابات شود.»
صفار هرندي همچنين در پاسخ به سوال ديگر خبرنگار فارس مبني بر اينكه وضعيت فعلي گفتمان اصولگرايي در دولت دهم چيست و اين گفتمان به عنوان جريان روي كار آورنده آقاي احمدي نژاد چه آيندهاي دارد، گفت: «گاهي ما از گفتمان ميگوييم و گاهي هم از جبهه. وقتي صحبت از جبهه اصولگرايان است ممكن است در داخل آن با گفتمانهاي متفاوتي روبهرو باشيم كه البته تمام اين گفتمانهاي مختلف را يك حلقه وصل به يكديگر متصل كرده است.»
گفتماني كه از آن دم ميزنيد را تعريف كنيد
وي افزود: «آقاي احمدي نژاد چه خودش را در جبهه اصولگرايي تعريف كند و چه نكند از نگاه كساني كه صحنه حوادث سياسي را مطالعه ميكنند، ايشان عضو اين خانواده است اگر چه در ميانه راه، به دليل اختلاف سليقههايي كه با بعضي شاخههاي ديگر جريان اصولگرايي دارد، يا به دليل اينكه طبع بشر گاهي اين گرايش را دارد كه خود را در يك حوزه بيرقيب تعريف كند و انحصارگرايي پيشه نمايد ممكن است بگويد من هيچ نسبتي با اصولگرايي ندارم اما واقعيت با اين ادعا تغيير نخواهد كرد. نهايت اين است كه ايشان بگويد من حسابم را از جريان اصولگرا جدا ميكنم. آنگاه بايد پرسيد كه آن گفتماني را كه از آن دم ميزنيد بايد تعريف كنيد زيرا اصولگرايي عقبه و حوادثي دارد كه جزو سوابق تاريخي آن به شمار ميآيد. مرحله به مرحله جريانات متفاوتي پيش آمده و اصولگرايي با برخي مقابله كرده و با برخي نيز همراه بوده اما تبعيت از نگاه ولي جامعه و رهبر جامعه بوده كه در تمام اين مراحل ما را به پيش برده است.»
بيربط بودن احمدي نژاد به اصولگرايي بيشتر از جانب اطرافيان او مطرح ميشود
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي دولت نهم ادامه داد: «شايد لازم باشد كه آقاي احمدينژاد هم اگر احيانا اينها را گفتهاند كه البته بيشتر اطرافيان ايشان ميگويند كه احمدينژاد ربطي به اصولگرايي ندارد؛ بيايند گفتمان اختصاصي خودشان را كه ميگويند با اصولگرايي بيگانه است را تعريف كنند و اين مورد تقابل با اصولگرايي هم پيش روي مردم خواهد بود و مردم آنها را مقايسه خواهند كرد. طبيعي است كه نميتوان افراد را از گذشته خودشان منفك كرد.»
صفارهرندي تأكيد كرد: «به هر حال مثلاً آقاي احمدينژاد به عنوان نامزد معرفي شده از جريان پيشين اصولگرايان كه جبهه پيروان خط امام و رهبري ناميده ميشد در انتخابات مجلس ششم نيز حضور يافت اما بخت با او يار نبود و رأي نياورد. او از سوي گروهي نامزد شده بود كه عقبه جرياني بودند كه بعدها زمينه ايجاد اصولگرايي نوين را فراهم كردند. ايشان در آن انتخابات در رده 50 يا 60 كانديداها قرار گرفت. زيرا در آن مقطع نه آن جبهه و نه شخص آقاي احمدي نژاد چندان در چشم مردم درخشش نداشتند اما مثلا آقاي دكتر حداد عادل چهره بودند و رأي هم آوردند.»
اينكه احمدينژاد موسس يك مكتب جديد باشد گزافهگويي است
وي تأكيد كرد: «كساني كه ميگويند آقاي احمدينژاد خودش مؤسس يك مكتب و جريان جديد است اين حرف يك نوع گزافهگويي است و مبتني بر واقعيات تاريخي كه در نزديكي ما اتفاق افتادهاند، نيست. نميشود حوادث را تحريف و ادعاهاي بيربط كرد.»
احمدينژاد در دوران شهرداري هم نماينده جرياني است كه اصولگرا هستند. احمدينژاد شهردار شوراي شهري بود كه با تابلوي آبادگران رأي آورده و اصولگرا بودند. جلوه كردن احمدينژاد با عنوان شهردار و در همين شوراي شهر بود كه اعتماد مردم را برانگيخت و مردم به او اقبال كردند.
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي دولت نهم خاطرنشان كرد: «همين اعتماد سبب شد مردم در انتخابات مجلس هفتم و سپس در دولت نهم نيز به گفتمان اصولگرايي رأي بدهند. يعني آن سابقه، اين انگيزه را در مردم ايجاد كرد كه از گفتمانهايي مثل سازندگي و اصلاحات دل بكنند و دل به گفتمان نويي بسپارند كه نامش اصولگرايي بود.»
حوصله بعضيها از اصولگرايي سر رفته و ياد گذشته كردهاند
صفارهرندي تأكيد كرد: «اصولگرايي تعريف دارد و بايد تأكيد كرد كه جزئيات عمل اصولگرايان در انطباق با اصول و مباني جريان اصولگرايي است. كه برخي بيشتر و برخي كمتر ملتزم هستند. بعضيها وسط راه از اصولگرايي خود حوصلهشان سر رفته و دو مرتبه ياد گذشتههاي خود كردهاند و اين گفتمان را ميخواهند ناديده بگيرند كه ممكن است يكي از آنها آقاي احمدينژاد يا دوستانش باشند.»
برخي ناملايمات اخير را بهانه كردهاند تا با گفتمان سازندگي همپيمان شوند
وي گفت: «كسان ديگري هستند كه از حرفهايشان ميشود اين چيزها را فهميد. كساني كه اخيرا از برخي ناكاميهايي كه در دوستي با آقاي احمدي نژاد حاصل شده و برخي ناملايمات و رفتارهاي ناميموني كه در دولت دهم بروز كرد؛ اين را بهانه كردهاند براي بازگشت به ارزشهاي قبلي و مثلا همپيماني با گفتمان سازندگي و شخصيتهاي آن دوره برايشان موضوعيت پيدا كرد.»
نشست و برخاستهاي اخير عدهاي با آقاي هاشمي، تعريض به اصولگرايي بود
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي كابينه احمدينژاد در دولت نهم ادامه داد: «اين نشست و برخاستهايي كه اخيرا بعضي از اصولگرايان با آقاي هاشمي داشتند به نظر ميرسد نوعي تعريض به گفتمان اصولگرايي از جانب همين آقايان اصولگرا هم هست كه بايد گفت اگر آنها هوس كردهاند اين گفتمان را در مقابل گفتمان نوين اصولگرايي محك بزنند و از برخي سنتها دفاع كنند، آن سنتها با واقعه 3 تير به نوعي مدفون شد و به تاريخ پيوست.»
زنده كردن سنتهاي جناح راستي قبل از اصولگرايي نوين در چشم مردم جلوهاي ندارد
وي افزود: «اگر دو مرتبه كساني بخواهند به نوعي همين سنتها را زنده كنند و سنتهاي جناح راستي قبل از اصولگرايي نوين را مطرح كنند مطمئن باشند كه در چشم مردم اين روشها جلوه نميكند. اگر كساني ميخواهند از اين مسير كه متضمن تعهد به اصول و ارزشهاي انقلاب و امام است دو مرتبه باز گردند به سنتهاي ماقبل اصولگرايي به يك بختآزمايي شكست خورده وارد ميشوند كه نتيجه آن را در آزموني مثل انتخابات خواهند ديد.»
صفارهرندي در پايان خاطرنشان كرد: «هر كس كه چنين سودايي در سر داشته باشد بعد از پايان انتخاباتي كه حماسهسازان اصلي آن مردم هستند، ميتواند برآوردها و توهمات خود را محك بزند. و بايد گفت كه وقتي چنين آزموني به سرانجام ميرسد ديگر فرصتي براي جبران اشتباهات نيست.»