روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: گفتوگو برای کسی است که کلمه از زبانش برمیخیزد. قصدِ "گفت" دارد ولو صد درصد مخالف. این کنش را باید به "گو" پاسخ گفت تا فاصلهها از میان برخیزند و "گفتگو" صورت بگیرد. در این فرایند مؤمنانه و متمدنانه است که شنیدن مقدمه میشود برای اصلاح امور.
حاکمیت باید ظرفیت شنیدنش از مردم بیشتر باشد، بسیار بیشتر. چه این مردمند که صاحب حقند. این مردمند که مالک مشاع کشور و منابع و منافع آن هستند. حکومتها شکل میگیرند تا با تدبیر درست، مردم را در رسیدن به حقوق شان، خدمتگزاری کنند. آنچه در تمامی کشور باید شکل بگیرد از این جنس است. از جنس خدمت که باید بیمنت انجام شود. منتی اگر باید گذاشته شود هم باز مردمند که حق دارند. حاکمان باید منتدار مردم در هر شرایطی و هر منطقهای باشند. قومیت و زبان و مذهب هم در این مهم تفاوتی ایجاد نمیکند. هرکه ایرانی است را باید صاحب حق شمرد.
با این همه اگر فردی، گروهی، زبان بستند و تفنگ برداشتند و گلوله را جای کلمه نشاندند، آیا زبانی جز تفنگ را فهم خواهند کرد؟ باز هم این استان و آن استان ندارد و این قوم و زبان و مذهب هم تفاوتی در کار ایجاد نمیکند. منطق، حکمی یکسان دارد. در خانواده هم چنین تربیت میشویم که همه اعضا را به یک چشم ببینیم. به تجربه میگویم مهر و محبت پدر و مادر نسبت به همه فرزندان یکسان است. تغییر را خود فرزندان ایجاد میکنند با نوع عملکرد خود. یکی به مهربانی، یکی به کرامت، دیگری به سخاوت و بعدی به عدالت و....برای خود سهم علی حده میسازند. برخی هم مسیر عکس میروند با بدگویی و بد کرداری و خشونت و.... از ذخیره محبت پدر و مادری هم برمی دارند. وقتی سنگ به شیشه خانه بزنند، پدر دست شان را به تندی میتاباند. پنجه در روی دیگر عضو خانواده که کشیدند، مادر هم در برابرشان صف میکشد. حکایت کشور هم از این جنس است. آنانی که تفنگ برمی دارند به ترور، هزار تفنگ باید در برابر خود ببینند برای شکستن دست ترور.
آنچه به کرات درسیستان و بلوچستان اتفاق میافتد یک مواجهه تمام ساحتی ملی میخواهد. شرارت آهنی است که باید با آهنی قاطعتر برش بخورد. سیلی اول را هم خودِ بزرگان قبایل منطقه باید بزنند. گوش و دست شان را چنان بپیچانند که از این پیچ و جاده غلط برگردند. نهادهای نظامی، انتظامی و امنیتی هم با همه توان باید بر شرارت پیشگان بتازند و این شجره خبیثه را از ریشه درآورند. آنچه بعد از ماجرای تفتان اتفاق افتاد ستودنی است اما تأکید بر سرعت و دقت و قاطعیت، برای همیشه است.
اولا این که باید مرزبانان ما از قویترین تجهیزات و بیشترین امکانات برخوردار باشند. به روزترین تسلیحات را باید به خدمت بگیرند تا متجاسران شرارت پیشه جرات هماوردی نکنند. ثانیا در جوابِ قاطع، لحظه را نباید فروگذاشت.همانطور که به بیمارستان رساندن مجروح، زمان طلایی دارد، برخورد با اشرار هم همین حکم را دارد.
ثالثا با دیپلماسی گسترده باید موافقت کشور همسایه را به دست آوریم که برای کوتاه کردن دست و پای تروریستهای فراری، در کنار ما باشند.
کوتاه سخن این که این گونه اعمال باید در شیب کاهشی باشد نه افزایشی. افزایشی شدن ماجراها حکایتها پشت خود دارد که میتواند روی صحنه هم بیاورد. بکوشیم این بیماری را درمان کنیم.