محسن صالحی خواه در هم میهن نوشت: ادامه برخوردهای رفت و برگشتی، یکی از سناریوهای محتمل و پیشروی ایران است. اسرائیل یک حمله به کنسولگری ایران انجام داد و با «وعدهصادق۱» مواجه شد. سپس اقدام به ترور اسماعیل هنیه کرد و معاون عملیات سپاه نیز همراه با سیدحسن نصرالله به شهادت رسید.
«وعدهصادق۲» به دنبال این تحرکات اسرائیل، اجرایی و موشکهای هایپرسونیک در آن به کار گرفته شد. ایران اهداف نظامی را هدف قرار داد و اسرائیل نیز بر اساس اخبار رسانههای داخلی و مواضع رسمی، به دلایل مختلف از جمله دیپلماسی فعال ایران و فشار آمریکا برای عدم تعرض به زیرساختهای حساس کشور از جمله سایتهای هستهای، به چند هدف نظامی حمله کرد.
در این میان، عدهای تلاش دارند از این کنش و واکنشها، یک تئوری جنگی بیرون بیاورند و با استفاده از الفاظی مثل «عادیسازی نکنید» موجی روانی ایجاد کنند. دلایل مختلفی هم برای این تئوریپردازی وجود دارد؛ از جمله اینکه آن مناطقی اطراف پایتخت ایران را هدف قرار دادند و ما باید با اقدام متقابل، به آنها ثابت کنیم که این اقدام بدون پاسخ نمیماند.
در این سناریو، ما یک اقدام مخرب انجام خواهیم داد و باز طرف مقابل میخواهد تلافی کند و بار دیگر و بار دیگر. این چرخه نمیتواند ادامه پیدا کند. به نظر میرسد دو طرف از بروز یک جنگ مستقیم و گسترده اجتناب میکنند؛ چراکه هر دو طرف توانایی ویران کردن دشمن را دارند. در نبرد بیحاصل و بدون برنده که زیرساختها آسیب جدی میبینند و مردم عادی کشته میشوند، بهتر است مسیر مدیریت تنش را در پیش گرفت.
شاید استفاده از این لفظ که چرخه مذکور نمیتواند ادامه پیدا کند، تعبیر دقیقی نباشد. اتفاقاً میشود آن را تا ابد ادامه داد. شاید لفظ بهتر این باشد که «نباید» ادامه پیدا کند. همیشه باید بدانیم که بعد از قدم ما چه اتفاقی میافتد. اقدام ما چه تاثیری در گردونه معادلات منطقه دارد؟ آیا به فروکش کردن آتش جنگ کمک خواهد کرد؟ تعبیر غلطی است اگر بگوییم ایران میتواند تاثیری که متحدان غیردولتی منطقهای میخواستند بر قضیه جنگ غزه بگذارند را تکرار کند.
گروههای مقاومت متحد ایران از زمانی که جنگ در غزه آغاز شد، تلاش کردند با تحتفشار قرار دادن اسرائیل از طریق حملههای راکتی و حمله به کشتیهایی که به این دولت و اسرائیلیها مربوط بود، اندکی از این فشار کم کنند یا باعث شوند که اسرائیل تن به آتشبس دهد. اسرائیل نهتنها در برابر این ضربهها که تا تلآویو نیز رسید از شدت جنگ کم نکرد، بلکه پا را روی پدال گاز فشار داد و به سمت لبنان نیز رفت. ایران نمیتواند نقشی که گروههای غیردولتی ایفا میکنند را با موشکباران اسرائیل تکرار کند.
ایران یک دولت است نه یک حزب سیاسی یا گروه چریکی. حتی اگر وارد یک درگیری شدیم، قدم بعدی چیست؟ باید بدانیم چرا در این مسیر پا میگذاریم. اسرائیل پس از هفتماکتبر تلاش کرد نظم منطقهای را تغییر دهد و جدار دور مرزهای خود را امن کند که بهزعم خودشان، هفتماکتبر دیگری اتفاق نیفتد.
در جریان حملههای اسرائیل، افراد کلیدی و زیرساختها هدف قرار میگیرند تا مقاومت تا حد زیادی ضعیف شود. آنها بهتر میدانند که مقاومت نابودشدنی نیست؛ ساختمانها ساخته، نیروها تربیت و اسلحه جایگزین میشود.
اما تلاش میکنند با شرایطی که پس از هفت اکتبر فراهم شد، تا جایی که جنون صهیونیستها ادامه پیدا کند، به گسترش حریم امنیتی خود و تضعیف طرف مقابل بپردازند.
ایران باید تلاش کند دیپلماسی فعالتری را دنبال کند و بهخصوص در تعامل با دولت لبنان، تلاش کند که در قدم اول جنگ در لبنان به پایان برسد. نخستوزیر موقت لبنان چند روز قبل به وضوح از ایران گلایه کرد. حمایت از حزبالله و انتقاد از حزبالله هم در افکارعمومی لبنان شانه به شانه هم میزند.
منتقدان میگویند لبنان وارد جنگی شد که ارتباطی با این کشور نداشت. ایران نیز در جریان بازنگری برخی سیاستهای منطقهای خود که بیسابقه نیست، میتواند به دولت لبنان و نه صرفاً حزبالله کمک و با تجدیدنظر در برخی سیاستهای پیشین، راه را برای بازگشت صلح به لبنان هموار کند.
جنگ باید نقشهراه و هدف داشته باشد و ادامه دادن بدون برنامه آن، صرفاً هزینههای مادی و معنوی به دنبال خواهد داشت. اگر تصاویر کوچاندن اهالی اردوگاه جبالیا در شمال غزه و اخبار مربوط به شهرکسازیها در باریکه درست باشد، یعنی باز هم در نتیجه یک درگیری نظامی مردم فلسطین آواره شدند. باید در سیاستها بازنگری کرد؛ قطع چرخه کنش و واکنش میان تهران و تلآویو، میتواند اولین قدم باشد.