شهرداری تهران در اقدامی ویژه بنر جدید شهرداری تهران را که دربردارنده تصاویری از مسعود پزشکیان، محمدباقر قالیباف، سردار قاآنی و عباس عراقچی است، در سطح شهر نصب کرده است. اما آنچه در تصویر این بنرها تحت عنوان «لشگر نصر» توجه بسیاری از کاربران فضای مجازی و فعالین سیاسی را به خود جلب کرده ترتیب ایستادن این افراد است. نخست محمدباقر قالیباف، دوم مسعود پزشکیان، سوم سردار قاآنی و در آخر نیز عباس عراقچی.
به گزارش خبرآنلاین، اگرچه در بسیاری از رسانهها و کانالهای خبری این بنر به عنوان «اقدام زاکانی» خوانده شده است و البته با توجه به مسئولیت علیرضا زاکانی در شهرداری تهران چنین موضوعی از اساس منتفی نیست، اما یک احتمال دیگر نیز در این طراحی وجود دارد. فراموش نکنیم محمدباقر قالیباف سالهای سال شهردار تهران بوده است و هنوز بخشی از نیروهای میانی شهرداری تهران، نیروهای نزدیک به محمدباقر قالیباف هستند.
تفکر پشت طراحی این بنر و ترتیب قرار گرفتن افراد، اما به دنبال القای چه پیامی است؟ شاید این اقدام محمدباقر قالیباف در سفر به بیروت و بازدید از محل شهادت سیدحسن نصرالله به اندازهای مهم بوده که باید در صدر «مردان این میدان» قرار بگیرد. اگر این استدلال قالیباف را سر صف قرار داده است، منطق قرار گرفتن فرمانده سپاه قدس در سومین جایگاه چیست؟ اگر جای قرار گرفتن افراد مبنی بر سفر به مناطق پرخطر در روزهای اخیر بوده است با چه منطقی قاآنی سومین جایگاه و عباس عراقچی نفر آخر لیست است؟
از اساس با چه منطقی رییس جمهور در پشت سر رییس مجلس قرار گرفته است و جلوتر از فرمانده سپاه قدس و وزیر امور خارجه؟ این نوشتار به دنبال ارزش گذاری بر اهمیت یا ضرورت سفر اخیر محمدباقر قالیباف به بیروت نیست بلکه مساله اصلی تقسیم بندی و استفاده سیاسی و تفکیک خودی و غیرخودی حتی در مسالهای همانند موضوع مقاومت و رخدادهای منطقه از منظر تفکرات پشت این تریبون است.
آیا در مسالهای همچون مقاومت و منطقه هم باید تفکیکهای سیاسی کیهان گونه در دستورکار رسانهای نهادی همچون شهرداری باشد؟ این دست فرمان قرار است چه دستاوردی را ایجاد کند؟
علاوه بر این ابهامات در پمپاژ چنین پیامها و تصاویری، مساله دیگر موضوعی است که چنین رفتارهایی در هاله و پیرامون دولت ایجاد میکند. این که دولت پزشکیان به هر دلیلی تصمیم به تعیین ترکیب خاصی برای کابینه گرفت و سهمی به رقبا نیز دادن، قاعدتا باید با بازخورد مثبت این جریان رو به رو شود نه این که در کار رسانهای و تبلیغاتی، حتی بر روی موضوعاتی همچون محور مقاومت آش را آنقدر شور کنند که روال کار را با مشکل مواجه کنند.
انتظار میرفت جریان اصولگرا و انقلابی از هر طیف و جریانی وقتی هر مسالهای را انتخاباتی و سیاسی میکند حداقل در موضوع مقاومت و وضعیت بحرانی کشور دست از این اقدامات بردارد. جای تاسف که کار شهرداری تهران و درگیریهای طیفهای سیاسی و عطش برای خودنمایی در دل جریان اصولگرایی به جایی رسیده که ترتیب قرار گرفتن افراد در یک بنر شهرداری هم دستمایه نوعی سهم خواهی میشود.
قرار گرفتن محمدباقر قالیباف در صدر این بنر نمیتواند دستاوردی بیشتر از سفر او به مرکز بیروت برایش به ارمغان بیاورد. حتی ممکن است فضای ایجاد شده برای او در این خصوص را نیز تحت الشعاع قرار دهد و به نوعی ضدتبلیغ برایش عمل کند.
علاوه بر این در شرایطی که کشور در حالت یک آماده باش در برابر اسرائیل است تقسیم نیروها به اول صف و اخر صف چه پیامی را به بیرون مخابره میکند؟ این که محمدباقر قالیباف در صف صدر حوزه مقاومت باشد با چه تعریفی از چارت سیاست خارجی حاصل شده است؟ چرا بخشی از نیروهای سیاسی تصور میکنند با بنر میتوانند قهرمان سازی داشته باشند؟
جواد امام سخنگوی جبهه اصلاحات ایران اقدام عجیب و خارج از عرف شهرداری تهران در نصب بیلبوردهای شهری با جلوداری رئیس مجلس و قرار دادن رئیسجمهور پشت سر او را در توئیتی رونمایی از قانون اساسی جدید خواند و در شبکه ایکس نوشت: ظاهراً در ذهن آقایان نظام ریاستی جای خود را به نظام پارلمانی داده است.
سخنگوی جبهه اصلاحات ایران در بخش دیگری از توئیت خود نوشت: انتخاب وزرا، استانداران، معاونان، مدیران میانی و سازمانهای تحت پوشش دولت از میان جریان رقیب و عدم بهکارگیری نیروهای شناسنامهدار متعلق به جریان پیروز عملاً شعار وفاق را معلق کرده و بر تضعیف قوه مجریه و نادیده انگاشتن جریان پیروز انتخابات مهر تأیید زده است.
او همچنین تاکید کرده که «دولتها، بدون توجه به نظر اکثریت جامعه و شبکه حامیانشان محکوم به تضعیف و شکست هستند».
اظهارات امام درباره این تصویر البته از نظر ماهیت انتقادی ریشهای قدیمیتر از عمر این بیلبورد دارد. بخشی از جریان اصلاحات از ابتدای معرفی کابینه مسعود پزشکیان نسبت به حضور چهرههای غیراصلاح طلب در اطراف پزشکیان انتقاد داشتند. این جریان اعتقاد دارد که شیوه پزشکیان در سهم دادن به جریان رقیب نه تنها هیچ فضیلتی محسوب نمیشود که در عمل سرمایه اجتماعی پزشکیان به عنوان رییس جمهور منتخب را نیز با تهدید مواجه میکند.
تاکید امام بر این که دولتها بدون توجه به نظر اکثریت جامعه و «شبکه حامیان شان» محکوم به شکست هستند نیز از همین رویکرد ناشی میشود چرا که بر اساس این دیدگاه، حامیان مسعود پزشکیان و کسانی که به او در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ رای دادند یا از او حمایت کردند، مایل به حضور چهرههای نزدیک به جریان رقیب در هر سطحی از دولت نبودند چرا که در این صورت به خود آن فرد رای میدادند.
به بیان روشن تر، در دیدگاه انتقادی امام- و در سطح کلانتر همه منتقدان این موضوع- اگر قرار بود مثلا سهمی به محمدباقر قالیباف در کابینه داده شود و چهرههای نزدیک به او در کابینه حضور داشته باشند، طبیعتا حامیان پزشکیان باید به خود او که در انتخابات کاندیدا بود رای میدادند، اما رای به مسعود پزشکیان در حقیقت نوعی «نه» بزرگ به همین افراد و جریانهای سیاسی نزدیک به آنها است.
این همان مسالهای است که امام در توئیت خود با اشاره مستقیم به موضوع انتخاب وزرا، استانداران، معاونان، مدیران میانی و سازمانهای تحت پوشش دولت از «جریان رقیب» از آن انتقاد کرده است. موضوعی که از منظر منتقدان بنر شهرداری نتیجهای جز تضعیف و نادیده گرفتن پیروز انتخابات و رییس فعلی قوه مجریه ندارد.
رفتارهای این چنینی توسط شهرداری تهران با دستورهر کسی که انجام شده- خواه علیرضا زاکانی برای تسویه حساب با مسعود پزشکیان و وزیر امور خارجه اش خواه با برنامه ریزی لشکر باقی مانده از قالیباف در بخش میانی و نیروهای انسانی شهرداری تهران- میتواند بیش از آن که اتمسفری از وفاق ملی در برابر موضوعات و مشکلات منطقه را ایجاد کند، سنگی بر بنای نوساز دولت چهاردهم و تلاش برای آرام کردن و همراه کردن تلقی شود. سنگی که خودیها همیشه بر غیرخودیها زده اند و میزنند.