bato-adv
کد خبر: ۷۸۳۰۹۸

نگاهی به زندگی سیاسی محمدرضا شجریان؛ از بیداد تا تفنگت را زمین بگذار

نگاهی به زندگی سیاسی محمدرضا شجریان؛ از بیداد تا تفنگت را زمین بگذار
او از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۹ که در تهران درگذشت، دیگر در ایران روی صحنه نرفت. شاید برخی بگویند که شجریان در این سال‌ها درگیر بیماری بود. چرا که او در سال ۱۳۹۵ در پیام ویدیویی که برای نوروز و از خارج کشور برای مردم صادر کرد، از هم‌نشینی و دوستی‌اش با یک بیماری ۱۵ ساله خبر داد که بعد مشخص شد سرطان است. اما با این همه و به رغم بستری شدن‌های گاه و بیگاه در بیمارستان، شجریان به فعالیت‌هایش ادامه می‌داد و در مهر ۱۳۹۳ نیز تور اروپایی کنسرت‌هایش در امارات، انگلیس، سوئد، اتریش، آلمان و فرانسه را برگزار کرد.
تاریخ انتشار: ۱۷:۵۴ - ۱۶ مهر ۱۴۰۳

فرارو- محمدرضا شجریان در موسیقی، نامی بزرگ و پرآوازه دارد. خسرو آواز ایران و استاد آواز ایران دو لقبی است که بیشتر درباره این چهره هنر موسیقی ایرانی استفاده می‌شود. استاد شجریان در سال ۱۳۹۹ به علت ابتلا به سرطان کلیه درگذشت و در جوار مزار فردوسی و مهدی اخوان ثالث در طوس به خاک سپرده شد. این گزارش درباره زندگی سیاسی مردی است که رابطه خود با سیاست را اینگونه تفسیر می‌کرد: «من کار سیاسی اجتماعی می‌کنم ولی زیر یک چتر خاصی نمی‌روم. اگر می‌خواستم وارد یکی از این گروه‌های سیاسی شوم، هنرم جهت سیاسی حزبی می‌گرفت. من برای این که کارم فراگیرتر شود، زیر هیچ چتری نرفتم.» (راز مانا، ۱۳۷)

به گزارش فرارو، محمدرضا شجریان در طول زندگی خود هیچ وقت به طور مستقیم وارد بازی‌های سیاسی نشد. هیچ اثری از حمایت او از یک نامزد انتخاباتی اصلاح‌طلب یا اصولگرا وجود ندارد. اتفاقاً این نام به آن اندازه بزرگ بود که سیاسیون سعی می‌کردند از آن استفاده کنند. شجریان به دیدار سیاسیون نرفت، اما سیاسیون به دیدار او رفتند. اما این گزاره به معنای منفعل بودن استاد شجریان در جریان وقایع مختلف نیست. مطالعه سیر رفتارِ سیاسی استاد شجریان نشان می‌دهد که کنش‌گری‌های محدودش گاهی در یک جمع تعریف می‌شده و گاهی به صورت شخصی بوده است. 

برخی ممکن است تصور کنند ایجاد محدودیت‌ها برای شجریان و روی صحنه نرفتن او به پس از وقایع سال ۱۳۸۸ برمی‌گردد. اما حقیقت امر این است که آخرین اجرای استاد شجریان در ایران، به سال ۱۳۸۷ بر می‌گردد. محمدرضا شجریان بیش از این که در ایران اجرا داشته باشد، در کشور‌های خارجی روی صحنه رفت. او از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۹ که در تهران درگذشت، دیگر در ایران روی صحنه نرفت. شاید برخی بگویند که شجریان در این سال‌ها درگیر بیماری بود. چرا که او در سال ۱۳۹۵ در پیام ویدیویی که برای نوروز و از خارج کشور برای مردم صادر کرد، از هم‌نشینی و دوستی‌اش با یک بیماری ۱۵ ساله خبر داد که بعد مشخص شد سرطان است. اما با این همه و به رغم بستری شدن‌های گاه و بیگاه در بیمارستان، شجریان به فعالیت‌هایش ادامه می‌داد و در مهر ۱۳۹۳ نیز تور اروپایی کنسرت‌هایش در امارات، انگلیس، سوئد، اتریش، آلمان و فرانسه را برگزار کرد. این گزارش مروری بر زندگی سیاسی استاد شجریان است. 

روز‌های انقلاب

بخشی از آثار برخی هنرمندان به شرایط جامعه برمی‌گردد. عرصه هنر، چون از دل مردم می‌جوشد و در نهایت به آنان تعلق دارد، گاهی اثری به زبان آنان تبدیل و گاهی ماندگار می‌شود. در آثار قدیمی استاد شجریان، چند نمونه از این دست آثار وجود دارد. توجه به این نکته لازم است که قطعه موسیقی شاید به نام خواننده آن شناخته شود، اما ترکیبی از هنر شاعر، خواننده و آهنگساز است. 

شب‌نورد قطعه‌ایست که سال ۱۳۵۷ منتشر شد. شعر آن را اصلان اصلانیان بعد از خودکشی امیرپرویز پویان (از بنیانگذاران سازمان چریک‌های فدایی خلق که سال ۱۳۵۰ بعد از قرار گرفتن در محاصره ساواک خودکشی کرد) سرود، استاد محمدرضا لطفی در بهمن ۵۷ آهنگ آن را ساخت و محمدرضا شجریان آن را خواند. شب‌نورد و آزادی (با صدای استاد شهرام ناظری) دو قطعه‌ای بودند که سپس در قالب آلبوم چاووش ۲ منتشر شدند، اما در آن روز‌ها میان مردم دست به دست می‌چرخید. دکلمه هر دو قطعه توسط مهدی فتحی بازیگر شناخته شده سینما و تلویزیون انجام شده بود. ذکر این نکته شاید خالی از لطف نباشد که این شعر در ابتدای دهه ۵۰ و زمان اوج گرفتن درگیری‌های ساواک و گروه‌های چریکی سروده شده بود.

«شب است و چهره‌ی میهن سیاهه
نشستن در سیاهی‌ها گناهه
تفنگم را بده تا ره بجویم
که هرکه عاشقه پایش به راهه
برادر بیقراره، برادر شعله واره، برادر دشت سینه اش لاله زاره
شب و دریای خوف انگیز و طوفان
من و اندیشه‌های پاک پویان
برایم خلعت و خنجر بیاور
که خون می‌بارد از دل‌های سوزان
برادر نوجوونه، برادر غرق خونه، برادر کاکلش آتشفشونه
تو که با عاشقان دردآشنایی
تو که همرزم و هم زنجیر مایی
ببین خون عزیزان را به دیوار
بزن شیپور صبح روشنایی
و ...»

اثر دیگر مربوط به روز‌های انقلاب، ایران‌ای سرای امید است. تصنیف سپیده که نام اصلی این اثر است، سروده هوشنگ ابتهاج است، آهنگسازی آن کار محمدرضا لطفی و خوانشش با محمدرضا شجریان. این اثر نیز متاثر از آن روز‌های سخت انقلاب است. 

«ایران‌ای سرای امید
بر بامت سپیده دمید
بنگر کزین رهِ پُرخون
خورشیدی خجسته رسید
اگر چه دل‌ها پرخون است
شکوه شادی افزون است
سپیده‌ی ما گلگون است، وای گلگون است
که دست دشمن در خون است
و ...»

سال ۱۳۵۸ دو اثر را به خود اختصاص داده است. قطعات «از خون جوانان وطن» و «همراه شو عزیز» که طی سال‌ها به مناسبت‌های مختلف بازنشر شده است. از خون جوانان وطن لاله دمیده، تصنیفی اثر عارف قزوینی است که بار‌ها بازخوانی شده و شجریان نیز پیش از انقلاب آن را خوانده بود. این اثر یک بار دیگر در سال ۱۳۵۸ بازخوانی و منتشر شد. همراه شو عزیز نیز اثر دیگری است که بر سر شاعر آن اختلاف وجود دارد، اما با نام مستعار برزین آذرمهر سروده شد. خلق این آثار به این معنی نیست که شجریان و دیگران به کار‌های دیگر اشتغال نداشتند. صرفاً بخشی از آثار خلق شده تحت تاثیر انقلاب بود. 

بیداد و تنیده یاد تو

یکی از شاخصه‌های جالب توجه شجریان، عدم اجازه به گروه‌های سیاسی برای مصادره اوست. این نکته‌ایست که که هم در آثارش و هم در اظهاراتش پیداست. بیشتر به نظر می‌رسد که آثارِ دارای درونمایه سیاسی در کارنامه او، بازتابی از شرایط روز جامعه است. «من با جامعه حرکت می‌کنم. اگر با جامعه باشی مردم تو را حرکت می‌دهند. من با مردم زندگی می‌کنم و با آنها درد مشترک دارم؛ برای همین است که می‌دانم چه می‌خواهند. [..]من بر اساس تجربه می‌دانم که کجا، چه حرفی را بزنم. درست است که من کار سیاسی نمی‌کنم، ولی کل جامعه را در نظر می‌گیرم و بر اساس نیاز آن از هنر دفاع می‌کنم. مثلاً آن نامه‌ای که نوشتم یا بیداد را که خواندم.» (راز مانا، ۱۱۳) نامه مورد اشاره استاد شجریان، نامه سرگشاده او به علی لاریجانی در ۱۸ بهمن ۱۳۷۵ است: نامه‌ای در اعتراض به استفاده بدون اجازه از آثار هنرمندان از جمله خودِ استاد شجریان و همچنین سانسور برخی آثار پخش شده. 

بیداد در سال ۱۳۶۱ اجرا و در سال ۱۳۶۴ منتشر شد. شجریان سا‌ل‌ها بعد این اثر را واکنشی به ناامیدی‌ها از وقوع آنچه مردم انتظار داشتند توصیف کرد. شعر این اثر، یکی از غزل‌های حافظ است: 

«یاری اندر کس نمی‌بینیم، یاران را چه شد؟
دوستی کِی آخر آمد؟ دوست‌دار‌ان را چه شد؟
آب حیوان تیره‌گون شد، خضر فَرُّخ‌پِی کجاست؟
خون چکید از شاخِ گل، بادِ بهار‌ان را چه شد؟
کس نمی‌گوید که یاری داشت حقِّ دوستی
حق‌شناسان را چه حال افتاد؟ یاران را چه شد؟
لعلی از کانِ مُروّت برنیامد سال‌هاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟
شهرِ یاران بود و خاکِ مهر‌بانان این دیار
مهربانی کِی سر آمد؟ شهریار‌ان را چه شد؟
گویِ توفیق و کرامت، در میان افکنده‌اند
کس به میدان در نمی‌آید، سوار‌ان را چه شد؟
صدهزاران گل شکفت و بانگِ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد؟ هَزاران را چه شد؟
زهره سازی خوش نمی‌سازد، مگر عود‌ش بسوخت؟
کس ندارد ذوقِ مستی، مِی‌گسار‌ان را چه شد؟
حافظ اسرارِ الهی کَس نمی‌داند، خموش
از که می‌پرسی که دورِ روزگار‌ان را چه شد؟»

شجریان در این نامه به قطعه با نام «میهن‌ای میهن» و در کتاب راز مانا به «بیداد» اشاره می‌کند. در این نامه آمده است: «سال‌ها پیش، به هنگام جنگ عراق علیه ایران، در دفاع از سرزمین مادری تصنیفی به نام " میهن‌ای میهن " اجراکردم، این تصنیف ستایش سرزمین مادری و مهرورزی بدان بود. بگذریم که آن تصنیف، مدت‌ها اجازه‌ی پخش نداشت. اما اکنون هم که اجازه‌ی پخش یافته است، بخشی از آن حذف شده است. از شما می‌پرسم آیا عشق به سرزمین ومیهن گناه نابخشودنی است که باید حذف شود؟ اگر شما تصنیفی را نمی‌پسندید، چرا آن را پخش می‌کنید و چرا آن را مطابق سلیقه خوتان مثله می‌کنید؟» 
«میهن‌ای میهن» نیز اجرای شعر ابواقاسم لاهوتی کرمانشاهی بوده که پس از انقلاب و در دوران جنگ خوانده شده است. 

«تنیده یاد تو، در تار و پودم، میهن‌ای میهن
بود لبریز از عشقت، وجودم، میهن‌ای میهن
تو بودم کردی از نابودی و با مهر پروردی
فدای نام تو، بود و نبودم، میهن‌ای میهن
فزون‌تر، گر می‌مهرت اثر می‌کرد، چون دیده
به حال پرعذابت می‌گشودم، میهن‌ای میهن
به هر مجلس، به هر زندان، به هر شادی، به هر ماتم
به هر حالت که بودم با تو بودم، میهن‌ای میهن
اگر مستم اگر هشیار، اگر خوابم اگر بیدار
به سوی تو بود روی سجودم، میهن‌ای میهن
به دشت دل، گیاهی جز گل رویت نمی‌روید
من این زیبا زمین را آزمودم، میهن‌ای میهن!»

پس از وقایع ۱۳۸۸

شجریان در سال ۱۳۸۸ چند واکنش به وقایعی که اتفاق افتاد از خود نشان داد. اما دو واکنش او در سال ۱۳۸۸ مهم‌تر از دیگر عکس‌العمل‌های اوست. شجریان در ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ نامه‌ای به عزت‌الله ضرغامی نوشت و نسبت به پخش آثار میهنی خود اعتراض کرد. شجریان نوشت: «همانطور که اطلاع دارید صداوسیما در شرایط فعلی مستمراً اقدام به پخش سرود‌های میهنی اینجانب به ویژه سرود «ای ایران‌ای سرای امید» می‌کند. جنابعالی مستحضرید این سرود و دیگر سرود‌های خوانده شده متعلق به سال‌های ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ است و هیچ ارتباطی به شرایط کنونی ندارد. اینجانب در سال ۱۳۷۴ نیز اعلام کردم راضی به پخش آثار خود از صداوسیما نیستم. مجدداً تقاضای خود را تکرار کرده و تأکید می‌کنم آن سازمان هیچ نقشی در تهیه این آثار نداشته و شایسته است به حکم شرع و قانون سریعاً کلیه واحد‌های آن سازمان از پخش صدا و آثار من خودداری کنند.» 

شجریان پیشتر در نامه به لاریجانی در دهه هفتاد هم این درخواست را تکرار کرده بود، اما در پایان نامه نوشت: «به صراحت اعلام میکنم که مایل نیستم صدای من از صدا وسیمایی پخش شود که بی اعتنا به حقوق هنرمندان است. قاطعانه از جنابعالی می‌خواهم که دستور دهید هیچ اثری از من مطلقا از رادیو وتلویزیون پخش نشود. چون در ماه مبارک رمضان هستیم، تنها به احترام این ماه مبارک و ادای دین به نیک سرشتی مردمی که در دامان آنها پرورش پیدا کرده ام، پخش "مناجات" و " ربنا " را اجازه می‌دهم.»، اما ربنای شجریان نیز دیگر پخش نشد. 

شهریور ۱۳۸۸ بود که قطعه‌ای با نام زبان آتش و شعر فریدون مشیری منتشر شد. شجریان این قطعه را در واکنش به وقایع آن روز‌ها و خس و خاشاک خواندن معترضان از سوی محمود احمدی‌نژاد در جشن پیروزی میدان ولیعصر (عج) خواند. نکته جالب توجه در واکنشِ شجریان نیز این بود که نه تنها معترضان تهییج نمی‌کرد، بلکه جوهر اثرش در عین واکنش به شرایط، دعوت به آرامش بود. 

«تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار
تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من، اما پیش این اهریمنی‌ابزار بنیان‌کن
ندارم جز زبانِ دل
دلی لبریزِ از مهر تو‌ای با دوستی دشمن
زبان آتش و آهن
زبان خشم و خون‌ریزی است
زبان قهر چنگیزی است
بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید
فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید.
برادر! گر که می‌خوانی مرا، بنشین برادروار
تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو
این دیو انسان‌کش برون آید.
تو از آیین انسانی چه می‌دانی؟
اگر جان را خدا داده است
چرا باید تو بستانی؟
چرا باید که با یک لحظه غفلت، این برادر را
به خاک و خون بغلتانی؟
گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جویی
و حق با تو ست
ولی حق را ـ برادر جان ـ
به زور این زبان نافهم آتشبار
نباید جست...
اگر این بار شد وجدان خواب‌آلوده‌ات بیدار
تفنگت را زمین بگذار...» 

شجریان پس از وقایع سال ۸۸ دیگر نتوانست روی صحنه برود. دولت روحانی نیز نتوانست این گره را باز کند. محمدرضا شجریان پس از این سال‌ها، به اجرا‌های خارج از کشور خود ادامه داد و در شهر‌های مختلفی مثل دوبی، لندن، لوزان سوئیس و کپنهاگ دانمارک روی صحنه رفت. آلبوم‌های منتشر شده از او طی این سال‌ها نیز مربوط به آثار پیشینی بود که به صورت تصویری و صوتی منتشر شدند.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین