محمود سریع القلم در روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: در چین یک کارگر، سیاستمدار، نویسنده، خبرنگار، استاد دانشگاه، کارآفرین عموما درباره رشد و توسعه اقتصادی با هم اشتراک نظر دارند. عموما معتقدند باید با آمریکا و اروپا کار کنند، اغلب بر این باورند که باید کارآفرینان را چه در سطح فردی و چه در سطح بنگاه، به سرمایهگذاری در چین ترغیب کنند.
در کشوری مثل چین حاکمیت دموکراتیک نیست، یعنی حکمرانان را مردم انتخاب نمیکنند، اما مجموعهای از قراردادهای اجتماعی وجود دارند که ریشه آنها در مکتب کُنفُوسیوس (فیلسوف، نظریهپرداز سیاسی و معلم چینی) است. بر مبنای این اندیشه، حکمرانان باید بهنوعی کشور را اداره کنند که مورد وثوق همه مردم باشند و همچنین باید بهگونهای عمل کنند که مسائل مردم را حل کنند.
در مطالعاتی که داشتم دریافتم، در بسیاری از رخدادها یا اتفاقات که بنگاههای اقتصادی در چین با تضاد و اختلاف مواجه میشوند، دولت کمونیستی چین طرف مردم را میگیرد، بهنحویکه حقوق مردم رعایت شود. این در حالی است که در نظام سیاسی چین نه تفکیک قوا و نه انتخاباتی داریم. در این کشور حاکمیت از نظر فلسفی مسائل را با جامعه خودش حل کرده است و البته چینیها در حوزه سیاستگذاری بهشدت کار تخصصی انجام میدهند.
من از سیاستمداران و مدیران چینی شنیدهام که گفتهاند ما در سیاستگذاری اقتصادی با مراکز پژوهشی در اروپا و آمریکا مشورت میکنیم، چون میخواهیم کار تخصصی انجام دهیم. بسیاری تصور میکنند که چین با اروپا و آمریکا در رقابت شدید است و اصطکاکهای امنیتی دارد و بر مبنای این قاعده آنها نباید حوزههای تصمیمسازی و سیاستگذاریهای اقتصادیشان را در اختیار مراکز مشاورتی در غرب قرار دهند. این در حالی است که برخلاف چنین تصوراتی، آنان این همکاریها و مشارکتها را دارند. چینیها عقیده دارند ما باید درست تصمیم بگیریم و به فکر آینده چین باشیم و اقتصاد کشور باید ثبات داشته باشد که مردم بتوانند روی آن حساب کنند. از سوی دیگر دنیا هم در این رشد مشارکت میکند. آیا این مدل در کرهشمالی، بلاروس، کوبا یا روسیه هست؟ روسها در جهان با کسی مشورت نمیکنند و خودشان را محور جهان میدانند.