فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
گفت بازآی که دیرینه این درگاهی
همچو جم جرعه ما کش که ز سر دو جهان
پرتو جام جهان بین دهدت آگاهی
بر در میکده رندان قلندر باشند
که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی
خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای
دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهی
سر ما و در میخانه که طرف بامش
به فلک بر شد و دیوار بدین کوتاهی
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
اگرت سلطنت فقر ببخشندای دل
کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی
تو دم فقر ندانی زدن از دست مده
مسند خواجگی و مجلس تورانشاهی
حافظ خام طمع شرمی از این قصه بدار
عملت چیست که فردوس برین میخواهی
شرح لغت: نماند:نمی ماند
۱- حضرت حافظ در بیتهای هفتم تا نهم میفرماید:
*ای دل اگر تو را به عالم فنای فی الله برسانند، به تمام دنیا حکومت میکنی.
تو اهل درویشی و عشق نیستی پس لاف تجرد مزن. کرسی وزارت خود را تو که خواجه جلال الدین توران شاه وزیر شاه شجاعی حفظ کن.
*ای حافظ که آرزوهای باطل در سر میپروری، از این سخن شرم کن. کردار نیک تو چیست که به پاداش آن خواهان بهشت شده ای.
حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
بزودی از جانب شخص معتبری دعوت به کار میشوی. تو که به دنبال موقعیت مناسب برای پیشرفت هستی این فرصت را از دست مده، زیرا با توجه به تواناییهای تو، بزودی در این راه به پیشرفتهای بزرگی نائل میشوی. فقط بدان که در این راه خطر گمراهی است، برای آنکه در چاه نیفتی، در حین انجام کار از یک راهنمای قابل استفاده کن.