عباس گمار در دنیای اقتصاد نوشت: آقای دکتر صیدی رئیس جدید سازمان بورس در یک نشست اخیرا بیان کردند؛ ارزش دلاری بورس باید ٣٠٠ تا ٤٠٠ میلیارد باشد.
در تحلیل این گزاره رئیس محترم سازمان باید گفت ارزش دلاری بورس خود معلول محرکهای اصلی نرخ اخزا و بهره بین بانکی، ریسک و سودآوری حقیقی و اسمی شرکتهاست که هر سه محرک به صورت یک سیستم یکپارچه عمل میکنند و بر هم اثر متقابلدارند، بنابراین رشد پایدار بورس و رسیدن به ارزش بازار ٣٠٠ تا ٤٠٠ میلیارد دلاری (با فرض وجود همین نمادهای فعلی) حاصل توامان سه شاخص زیر است:
۱- چشم انداز نرخ تورم بلندمدت در کشور باید شدیدا کاهش یابد و به مرور نتایج آن توسط آحاد سرمایهگذاران احساس شود، به نحوی که چشم انداز تورم بلندمدت به زیر ۱۰ درصد برسد و دیگر بازارهای موازی ملک، طلا و دلار (که مردم اغلب برای حفظ قدرت خریدشان در آن سرمایهگذاری میکنند) چندان جذاب نباشد (بهجز ملک که هدف دوگانه برای مردم دارد).
۲- نرخ بهره بین بانکی و نرخ اخزا باید کاهش شدید یابد و به زیر ۱۰ درصد (نه حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد فعلی) برسد که بازار پول برای سپرده گذاران نیز چندان جذاب نباشد؛ تحقق این هدف نیز حاصل محرک نخست یعنی چشم انداز کاهشی نرخ تورم بلندمدت زیر ۱۰ درصد آنهم توسط سرمایهگذاران (نه صرفا گفته دولت مردان) است؛ در اینصورت نقدینگی به سمت بورس روانه خواهد شد.
۳- ریسکهای سیستماتیک، ریسکهای ژئوپلیتیک و تنشهای بینالمللی باید بهصورت محسوس کاهش یابد و صرف ریسک بازار سهام به حدود رقم بینالمللی متعارف آن، حدود ۶ درصد (نه ۱۵درصد فعلی) برسد، در نتیجه شرکتهای داخلی با جذاب شدن نرخ تامین مالی (حاصل هر سه محرک یادشده) تمایل به سرمایهگذاری در پروژهها- بهعنوان موتور محرک بخش حقیقی اقتصاد- و سودسازی حقیقی (و نه سودسازی تورمی) داشتهباشند؛ حصول این نکته موجهای باکیفیت بعدی بورس را فراهم میکنند. خلاصه کلام، نرخ تنزیل بازار باید از ۴۵ درصد فعلی به ۱۵ تا ۲۰ درصد برسد تا وعده ٤٠٠ میلیارد دلاری رئیس محترم سازمان بهصورت پایدار محقق شود.
بهعبارت دیگر، با لحاظ سرمایهگذاری شرکتها (مذکور در بند۳ این یادداشت)، ضریب P/E بازار بهصورت پایدار (دقتکنیم بهصورت پایدار و بلندمدت و نه از جنس سال١٣٩٩) باید رقمی حدودا بین ۱۲ تا ۱۵ مرتبه شود که حدود ۵۰ تا ۱۰۰ درصد بالاتر از میانگین بلندمدت (پایدار) ضریب P/E بازار سهام ما است. این نشان از سختبودن تحقق این وعده دارد که در صورت تحقق، بزرگترین خدمتی است که سیاستگذاران اقتصادی و غیراقتصادی کشور میتوانند به مردم بکنند؛ چراکه داراییهای مردم در بازار ارزشمندتر میشود و بهجای ۷ برابر یک ریال حدود ۱۵برابر یک ریال قیمت میخورد و در عینحال قدرت خرید مردم هم نه تنها حفظ بلکه افزایش هم مییابد (بازار رشد غیرتورمی دارد).
اگر محرکهای یک تا ۳ این یادداشت را یکبار دیگر مرور کنیم، در مییابیم تحقق وعده ۳۰۰، ۴۰۰ میلیارد دلاری ارزش بورس عزم بسیار فراتر از سازمان را میطلبد؛ گر چه هر چه چشم انداز نسبت به این سه مورد با اقدامات عملی فراتر از سازمان (تاکید میکنیم فراتر از سازمان)، اما قطعا با مذاکرات سازمان به تدریج مثبت میشود و بازار میتواند در مدار صعودی پایدار غیرتورمی قرار گیرد؛ به هر حال، بازار آینده را خریداری میکند.