پس از انتشار دو بخش اول از گفتگو با مجتبی جباری در دومین قسمت از برنامه قهرمان مردم، امروز دو بخش پایانی این برنامه تقدیم شما میشود. دو بخشی که تقریبا اکثر دقایق آن به فوتبال روز ایران، استقلال و همینطور فوتبال ملی ما میپردازد.
تماشاگر بخش سوم گفتگوی من (سامان خدائی) با مجتبی جباری هستید. گفتگویی در کتابسرای این سوپراستار ضبط شد. کتابسرایی که خود مجتبی جباری میگوید تاسیس آن از بهترین تصمیمات زندگیاش بوده است.
این بخش جذاب از گفتگو را میبینید و میخوانید:
در مورد کرنش نکردن صحبت کردید. در مورد داشتن استقلال، ما میبینیم آدمهایی که شخصیت مستقل در فوتبال داشتند و باعث بیزاری مردم از این ورزش نمیشوند، افرادی هستند که به فرهنگ و کتاب علاقه دارند. آدمهایی مانند حمید علیدوستی و علی دایی. ولی سوال اینجاست که چرا تعداد فوتبالیستهای کتابخوان اینقدر کم است؟
بخش عظیمی از آن به خاطر همان فرهنگی است که اطراف محیط فوتبال حاکم است. باید ببینیم رفیق صمیمی آنهایی که رفتار بدی از خود نشان میدهند چه کسانی هستند؟ من اصلاً نمیفهمم چرا یکسری آدم به این نتیجه میرسند که وقتی به جایگاهی میرسند، باید به صورت گروهی حرکت کنند؟ با یک تعداد آدم بروند و با یکسری آدم بیایند و در انظار ظاهر شود. افرادی که دنبال این آدمها راه میافتند حتماً باید به لحاظ رفتار در سطح پایینتر از این آدم باشد. البته استثنا هم وجود دارد. در نهایت همین میشود که من حمید علیدوستی را خیلی بیشتر اینجا میبینم. حمید خان لطف میکند و اینجا به ما سر میزند. او خیلی خیلی جلوتر از بسیاری افراد است. فوتبال هم بالاخره مثل یک اتفاق است و همه چیز زندگی یک آدم نیست. شما باید بتوانید بدون فوتبال هم زندگی کنید. باید بتوانی از خودت رضایت داشته باشی و با خودت کنار بیایی. اگر همه شخصیت تو را آن هوادار و آن فوتبال تشکیل بدهد، واقعا اتفاق بدی است. بعضیها را میبینم که سالیان سال از فوتبالشان گذشته اما هنوز هم حسابی غرق در این اتفاق هستند. اگر برایشان خوب پیش نرود زمین میخورند و اگر خوب پیش برود، مغرور میشود.
این محیطی که در مورد فوتبال پیرامون آن صحبت کردید به تصمیم گیری مدیران ما در دهه ۶۰ هم باز میگردد؟ برای مثال گفتند مدرسه و دانشگاه برای فرهنگ باشد و فوتبال و استادیوم فقط جایی باشد که مردم آنجا انرژی خود را تخلیه کنند.
به نظر من آن مدیر و مسئول، آن مدیر و رئیس جمهور یک وظایفی دارند. آنها قرار است زمینهای را فراهم کنند که آدمها در آن رشد بکنند یا نکنند. در خیلی از قسمتها چنین اتفاق خوبی نتوانسته رقم بخورد. به نظرم در زمینه تخلیه انرژی هم خوب عمل نشده است. یا مثلاً آیا آنهایی که سمت تحصیل میروند، شرایط کاملاً خوبی دارند؟ هرکس هر کاری میکند و تصمیمی میگیرد، اصلاً با عکس العملی مواجه نمیشود. یکسریها که اصلاً دیگر بیخیال شدهاند. از باب نظارت خیلی ضعیف عمل میشود.
برای مثال وقتی کیفیت زمین سپاهان در مرحله پلی آف لیگ قهرمانان این چیزی میشود که در تلویزیون دیدیم، خیلیها باید به خاطر آن زمین برکنار شوند. این ویترین فوتبال ماست که میگوییم باشگاهی که حرفهای است، بازیکن و مربی گران میگیرد، امکانات دارد و... اما وقتی چنین تصویری را به همه نشان میدهیم کاملاً مشخص میشود که فوتبال ما کجاست. مگر غیر از این است که این مساله باعث خجالت و سرافکندگی یک ملت میشود؟ خب با مسببان و مقصران این مساله چه برخوردی میشود؟ چه برخوردی شده است؟ وقتی سپاهان به عنوان ویترین فوتبال کشور چنین کاری میکند از بقیه دیگر چه انتظاری میرود؟! فقط بحث فوتبال نیست بلکه چنین اتفاقاتی روزانه در همه جا رخ میدهد. من خودم سعی میکردم وقتی فوتبال بازی میکنم، نمایش خوبی داشته باشم. جایی که فکر میکردم باید اعتراضی بکنم، با وجود اینکه از چنین اتفاقی آسیب میدیدم، اعتراضم را بر زبان میآوردم. یک جایی که احساس کردم باید سکوت بکنم ساکت شدم و... همیشه هم امیدوار بودم که بالاخره باید یه کاری انجام شود. حالا وقتی مسائل و مشکلات فوتبال را در مقیاس یک کشور با این وسعت در نظر میگیرید، اوضاع خیلی بد است.
فکر نمیکنید مجتبی جباری دقیقاً به خاطر همین دیدگاه باید در متن فوتبال باشد نه در حاشیه آن؟ برای مثال الان یکی که مثل مجتبی جباری میتواند به فوتبال ما کمک کند و اهل مصلحتاندیشی نیست، محرم نوید کیا است. فردی که میتواند به افزایش سطح فرهنگی کمک کند و بیانگر این صدا باشد که اتفاقات مذکور واقعاً آبروریزی برای یک ملت است.
من الان در شرایطی هستم که فوتبال دیگر به من کمکی نمیکند ولی من حتماً میتوانم به فوتبال کمک کنم. من میدانم جایگاهم چیست و کجاست. حداقل این است که میتوانم به یک بازیکن در پست تخصصی خودم کمک کنم اما فکر میکنید اگر تا آخر عمرم هم اگر اینجا بنشینم کسی به من میگوید تو بیا و این قسمت فوتبال ما را در اختیار داشته باش ؟ اصلا اینطوری نیست بلکه من باید بروم به فلان کس بگویم یک تیمی برایم میتوانی پیدا کنی؟ وقتی تو چنین کاری را انجام بدهی دیگر پس از آن خودت تصمیم گیرنده نیستی اما من اینجا نشستم تا فوتبال بیاید و بگوید ما به کمک تو نیاز داریم و من حتماً میتوانم کمکشان کنم چون خوب بازی کردم، خوب زندگی کردم، اهل مطالعه هستم، تا حدی زبان انگلیسی میدانم و خیلی کارها از دستم در فوتبال بر میآید اما اگر فکر میکنید با مربیگری در لیگ برتر یا لیگ یک میتوانم چنین کمکی را انجام بدهم، نه. اصلا این شکلی نیست. وقتی بازیکن هستی حتی اگر در ضعیفترین تیم هم باشی با چند دقیقه بازی کردن میتوانی کیفیت خود را نشان بدهی اما وقتی مربی باشی یک مجموعه باید به تو برای موفقیت کمک کند. از پول و بازیکن خریدن گرفته تا....
خیلی افراد در این فضا هستند و به خودشان کمک میکنند. در واقع فقط یک پولی در میآورند اما به خدا به فوتبال هیچ کمکی نمیکنند. در نهایت هم خروجی دارد که همه با هم داریم میبینیم. خروجی که اصلاً قابل دفاع نیست. نکتهای که خیلی باعث ناراحتی من شده این است که وقتی بازی میکردیم تصورم بر این بود که یکسری مربی پا به سن گذاشته داریم که وقتی بروند و نسل جدید مربیان بیایند، مربیان جوان هم به لحاظ فنی و هم به لحاظ فرهنگی خیلی میتوانند به فوتبال ما کمک کنند ولی به لحاظ فنی که شرایط خوبی ایجاد نکردند و به لحاظ اخلاقی هم واقعاً باید برویم و با چراغ قوه دنبال همان آدمها بگردیم که باز میگوییم یک منش و رفتاری داشتند. این گروهی که تازه آمد واقعاً به لحاظ رفتاری افتضاح عمل کرد. من اگر نتوانم در یک تیم نتیجه بگیرم، همه را با خودم پایین نمیکشم و همه چیز را گردن بقیه نمیاندازم. قبول دارم که خیلی کارها باید انجام بدهید تا آن موفقیت حاصل شود ولی اینکه به شما شانس بدهند سرمربی استقلال یا یک تیم بزرگ باشی خود به خود شانس موفقیتت خیلی بیشتر میشود. اگر جای مربیان را در تیمها عوض کنید، کیفیتشان را متوجه میشوید. الان کدام تیم خوبی در دنیا با یک مربی ضعیف کار میکند؟ وقتی همه چیز از پایه خراب است مسلماً نمیشود. حالا یا من هم باید بگویم میروم قاطی اینها میشوم و حل میشوم تا از من هم یواش یواش یک آدم پرخاشگر در بیاید، یا اینکه سعی میکنم جای دیگری طور دیگری کمک کنم تا حداقل به خودم و فوتبال آسیب نزنم.
برای مثال، سطح رفتار و اخلاق محرم نویدکیا را ببینید. محرم همدوره شما بود و واقعاً در حال کمک کردن به فوتبال است ولی همدوره دیگری هم دارید که به طور دائم در حال نفرت پراکنی است. اگر مجتبی جباری هم مانند محرم نویدکیا در فوتبال حضور داشته باشد چه بسا کمک مهمی به بالاتر رفتن سطح فرهنگ فوتبال بکند. آیا نباید یک جبهه فرهنگی مقابل این فضایی که تولید نفرت میکند، ایجاد شود؟
بله. من بازیکن کدام تیم هستم؟ من بازیکن تیم استقلالم. مربی خارجی از من میخواست که در فضای تیم باشم اما مسئول وقت باشگاه اجازه ورود به من نمیداد. اگر یک تیم باشد که پیشنهاد خوبی ارائه کند، میروم و سعی میکنم کار فنی خوبی ارائه کنم. در مورد تاثیرگذاری فرهنگی هم سعی میکنم همان چیزی که هستم باشم و کمک کنم اما چنین اتفاقی شکل نمیگیرد. حالا برای محرم این شانس به وجود آمده و من هم خیلی خوشحالم. رفتار ما خیلی عجیب و غریب نیست بلکه رفتار آنها خیلی عجیب است. شما کنفرانس مطبوعاتی بعد از بازی را ببین. با کرنرها و صحنههای حساس در مجموع خلاصه بازی میشود ۳۰ ثانیه ولی هر دو مربی در صحبتهای بعد از بازی میگویند ما سوار کار بودیم و کلی موقعیت ایجاد کردیم. محرم به خاطر اینکه یک آدم عاقل محسوب میشود، میآید و صادقانه میگوید بازی بد بود و ما بد بودیم ولی نمیدانم بقیه مربیان برای کی صحبت میکنند؟
من اصلاً نمیتوانم در حق خودم اجحاف کنم و خودم را زیر سوال ببرم. من یک تجربه خیلی بد با نیروی زمینی داشتم. قرار بود یک تجربهای کسب کنم که کسب هم کردم و بعد از آن فهمیدم که میتوانم در هر سطحی مربیگری کنم ولی هیچ موقع تقصیرها را گردن بازیکنانم نینداختم. آنها سرباز بودند و میتوانستم هر کاری هم با آنها بکنم ولی من آنها را انتخاب کردم و به داخل زمین فرستادم. سعی کردم به لحاظ فنی و اخلاقی با آنها سالم کار کنم تا شاید رفتارم روی حداقل یکی از آنها تاثیر بگذارد و این در آینده انتقال پیدا کند. من خیلی دیدهام که یک بازیکن زیر نگاه و رفتار یک مربی تبدیل به یک آدم عقدهای شده است. به جای اینکه بگوید این مربی رفتار بدی داشته و من بروم رفتار بهتری با شاگردانم داشته باشم، تبدیل به یک آدم عقدهای شده و همان رفتارها را با شاگردانش انجام داده است. بعضاً برخی از این افراد به عنوان مربی فنی خوب هم شناخته میشوند. اینها دیگر واقعاً خیلی اذیت کننده است. باید یک نفر باشد تا ببیند وقتی این آدم صحبت میکند یا فلان ارتباط را میگیرد، در واقع با رفتارش به فوتبال ضربه میزند.
همه دنیا تصمیم میگیرد تا قوانینی بگذارد که فوتبال قشنگ شود وگرنه مدل فوتبال دفاعی حتماً عاقلانهتر است. اینجا طرف موقعیت یک برابر یک را برداشته ولی به محض اینکه دست کوچکی به او میخورد یا پیراهنش را به آرامی میگیرند، خودش را زمین میاندازد و همه هم آن را پذیرفتهاند. برایشان اصلاً هم مهم نیست که تماشاچی این فوتبال را میپسندد یا نه؟ ۹۹ درصد از مربیان ما با فوتبال روز دنیا اصلاً آشنا نیستند تا بدانند چه چیزی را قرار است ارائه بدهند. خیلی از آنها اصلاً قرار نیست چیزی به فوتبال ما بدهند. این خروجی که داریم میبینیم به خاطر آن است که دانشی نیست. نگاه فوتبالیستها هم درست نیست. الان بازیکنان سطح پایین خارجی میآیند و به لحاظ کیفیت بازیکنان ما خیلی بهترند. این نشان میدهد که فوتبال به آنها درست آموزش داده نشده است. خیلیها در فوتبال غلط بازی میکنند ولی کسی نمیبیند، جایگزینشان نمیکند، اصلاحشان نمیکند. مخفی میشوند، عملکرد خوبی ندارند اما همچنان هستند. انگار بخشی از فوتبال، نگه داشتن حواشی ارتباطات و صحبت کردن پیرامون آن است. دیگر نیاز نیست که صرفاً با فن فوتبال بخواهی آنجا بایستی.
در دوره وینفرد شفر قرار بود دستیار شوید و حتی سر تمرین هم رفتید ولی خود باشگاه خبر حضور شما در تمرین را سانسور کرد. ظاهراً نمیخواستند شما دستیارش شوید.
بله نمیخواستند.
دلیلش همین صراحت لهجه شما بود یا دلایل دیگری هم داشت؟
حتماً مدیر نگران است و میترسد چون احساس خطر میکند. از این بابت احساس خطر میکند که یکسری از واقعیات فوتبال قرار نیست نشان داده شود. فکر میکردند من هر روزی که آنجا حضور داشته باشم، قرار است ایراداتشان را بگویم ولی واقعاً دوست داشتم در آن فضا کمک کنم و باشگاه استقلال میتوانست استفاده کند ولی نکرد. استفاده نکرد و پروسه مربیگری من عقب افتاد و مدل دیگری پیش رفت. حالا باید ببینیم چه میشود. البته من آن کارهایی که باید برای مربی شدن انجام بدهم را کردهام. فکر میکنم به بهترین شکل هم انجام دادهام. نیاز است که قبل از کار عملی، تئوری آن را بدانید و من از آقای چراغپور آن یاد گرفتم. به بهترین شکل هم یاد گرفتم. یک چیزها را هم به لحاظ تجربی داشتم. نیاز بود با تیمها کار بکنم تا یواش یواش تبدیل به مربی پختهای بشوم اما چون برخی ارتباطات خاص نیاز است، من اصلاً دوست ندارم ورود بکنم.
پایان بخش سوم