فرارو- در جریان انتصابهای اخیر رئیسجمهور و استعفای محمدجواد ظریف از معاونت راهبردی، بحث مهاجرت، اقامت یا تابعیت مضاعف فرزندان و نزدیکان تراز اول مسئولین ردهبالای کشور بار دیگر در معرض توجه قرار گرفت. این مساله اختصاص به گروه خاصی از سیاسیون ندارد و چهرههای شاخص اصلاحطلب و اصولگرا را شامل میشود. واکنش مردم نیز در اکثر مواقع به این موضوع منفیست و بیان میکنند که اگر شرایط ایران طبق گفتههای والدین آنان خوب است، چرا فرزندان کشور و سبک زندگی دیگری را انتخاب میکنند. بر اساس قانون «نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس» به کارگیری افرادی که خود، همسر یا فرزندشان دارای تابعیت دوم هستند، ممنوع است.
به گزارش فرارو، آقازاده واژهایست که به مرور زمان معنایی بد و منفی پیدا کرد و هیچ وقت نیز نتوانست از زیر سایه این مفهوم منفی بیرون بیاید. در حال حاضر، مساله خارجنشین بودن آقازادهها بار دیگر مورد توجه قرار گرفت؛ زمانی که مطرح شد محمدجواد ظریف به خاطر تابعیت آمریکایی فرزندانش مجبور به استعفا شده و البته خود او مطرح کرد که هیچ نهادی با انتصاب او از سوی رئیسجمهور مخالفت نکرده است. در هر صورت، آقازادهها همیشه زیر ذرهبین هستند و معمولاً خودشان تمایلی ندارند که خیلی بر سر زبانها بیافتند مگر این که حادثهای رخ دهد.
در ماده ۲ قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس تصریح شده است: «کسانی که خود، فرزندان یا همسر ایشان تابعیت مضاعف دارند.» میان اقامت (Residency) و شهروندی (Citizenship) تفاوت زیادی وجود دارد. فردی که اجازه اقامت در کشور دیگری را دارد، بسته به نوع اقامت خود دارای حقوق و محدودیتهایی است و همچنان از پاسپورت کشور مبداء استفاده میکند. فردی که شهروندی کشور دیگری را دارد، دیگر تفاوتی با شهروندان بومی آن کشور نمیکند و از همه حقوقی که آنان برخوردار هستند، بهرهمند است. قانون مذکور نیز که در سال ۱۴۰۱ تصویب و به تائید شورای نگهبان رسید، بر داشتن تابعیت مضاعف تصریح کرده است. شاید اگر شرط اقامت را در نظر میگرفت، این دایره بسیار وسیعتر میشد.
برخی مدعی هستند که انتصابهای رئیسجمهور بدون استعلام از نهادهای امنیتی صورت گرفته است. حمید رسایی، نماینده تهران مدعی شد: «وزیر اطلاعات با حضور در کمیسیون به سئوالم پاسخ دادند و گفتند: تلقی رئیس جمهور این بود که برای انتصاب معاونین نیاز به استعلام نیست. آ. ظریف پس از استعلام، به دلیل تابعیت فرزند استعفا دادند. برای کلیه افراد پیشنهادی استعلام شده. به قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس حتما عمل میشود.»
از طرف دیگر، محمدجواد ظریف نیز در توئیتی که راجع به استعفای خود منتشر کرد، اظهار داشت که به رغم تولد فرزندانم حدود ۴۰ سال قبل و در دوران تحصیل (و نه مأموریت) در آمریکا و قوانین خاک محور آمریکا برای تابعیت قهری، به لطف خدا بنده، همسر و فرزندانم ساکن ایران عزیز هستیم و یک متر مسکن در خارج از ایران در تملک و یا حتی اجاره خود نداریم. خودم هم تحت دو تحریم آمریکا (ذیل تحریم رهبری) و یک تحریم کانادا قرار دارم و خود و همسرم حتی امکان سفر توریستی به ایالات متحده، کانادا و برخی کشورهای دیگر را نداریم. هیچ نهاد نظارتی مخالفتی با معاونت بنده اعلام نکرده است. دکتر پزشکیان بزرگوار با شجاعت و صراحت اصرار بر ادامه کار بنده داشتهاند. این بهانه برای دیگران که فرزندانشان تابعیت مضاعف اکتسابی (و نه قهری) همراه با اقامت در خارج از کشور دارند، بیش از بنده قابل بهرهبرداری است.» مساله استعلام هنوز به صورت یک معما باقی مانده است.
توئیت نماینده مشهد
اعطای تابعیت کشورها بر اساس قوانین خون (Jus sanguinis)، خاک (Jus soli)، یا ترکیبی از هر دو انجام میشود. آمریکای شمالی شامل ایالات متحده و کانادا قانون خاک را اجرا میکنند و هر کودکی که در خاک این کشورها به دنیا بیاید، فارغ از این که پدر و مادر او شهروند کدام کشورها باشند، تابعیت آمریکا یا کانادا را دریافت میکند. اکثر کشورهای آمریکای جنوبی نیز قانون خاک دارند. فرزندان محمدجواد ظریف در آمریکا به دنیا آمدند و به صورت قهری و اتوماتیک شهروند ایالات متحده محسوب میشوند. به طور کلی، هر کارگزار دیگر ایران که طی ۴۵ سال گذشته برای تحصیل یا ماموریت در کشورهای دارای قوانین خاک (کانادا، آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی، بعضی کشورهای آفریقایی و پاکستان) حضور داشته، اگر فرزنددار شده باشد، فرزند او تابعیت کشور مقصد را دارد و شامل این قانون میشود. اما تابعیت کشورهای اروپایی تابع قوانین خاک نیست و اکتسابی محسوب میشود و به خواست شخص بستگی دارد.
جواب سوال مثبت است. بر اساس قوانین آمریکا، شخص دارای تابعیت میتواند با حضور در سفارت یا کنسولگری آمریکا در کشورهای دیگر، تقاضای لغو تابعیت ایالات متحده را تکمیل کند.
خبر اقامت یا تابعیت فرزندان مسئولین کشور در کشورهای خارجی، همواره با واکنش منفی در افکار عمومی مواجه میشود. تفاوتی نمیکند که این اتفاق برای یک سیاستمدار اصلاحطلب یا اصولگرا افتاده باشد. به طور کلی هرگونه استفاده مسئولین یا فرزندان آنها از امکانات مربوط به خارج از کشور یا تردد آنها به دیگر کشورها، با چنین واکنشهایی مواجه میشود. سالها قبلتر از این که بحث مهاجرت فرزندان مسئولین مطرح شود، خبر سفرهای درمانی مسئولین یا چهرههای شناخته شده مذهبی و سیاسی در کشورهایی مثل آلمان و انگلیس با واکنش منفی مواجه میشد. با توجه به این که تردد و مهاجرتها همیشه به کشورهای غربی صورت میگیرد، این واکنشها تندتر هم میشود.
فرزندان مسئولین اگر بخواهند بروند، به روسیه، چین، کره شمالی، سوریه یا لبنان نمیروند؛ اتریش، کانادا، آلمان، انگلستان، آمریکا و کانادا را انتخاب میکنند. چون این انتخاب آنان با شعارهایی که پدران و گاهی مادرانشان میدهند، تناقض زیادی دارد. معمولاً بین افکار عمومی این طور گفته میشود اگر کشورهای غربی بد هستند، چرا فرزندان مسئولین برای زندگی به آنجا میروند و اگر شرایط اینجا خوب است، چرا آنها ترجیح میدهند ایران را ترک کنند. بخش اندکی از اظهارنظرها به این مساله میپردازد که این فرزندان مستقل و بالغ هستند و میتوانند برای زندگیشان تصمیم بگیرند.