کنسرت _ نمایش «سیصد» کاری از برادران پورناظری است که سال ۱۴۰۱ به روایتی از داستان کتابسوزی شهر نیشابور و نجات شاهنامهها پرداخته بود. اجرای این شبها به نوعی در امتداد «سیصد» قبلی و اینبار به گفته خود دستاندرکاران این پروژه قرار بوده با داستان «گات»، به قلم محمد رحمانیان و نمایشی حماسی درباره مبارزه و ایستادگی مردم شیراز در مقابل تجاوزات لشگر مغول باشد.
به گزارش ایسنا، عوامل این اثر در این داستان قصد دارند، شجاعت و ایستادگی مردم شیراز در برابر ویرانیها و اشغال تاریخی از جمله تخت جمشید و جام جم را در قالب شعر و موسیقی و نمایش به صحنه بکشند؛ اما آیا موفق بودند؟
بخشی از پروژه کنسرت _ نمایش «سیصد» به اجرای موسیقی اختصاص دارد. اما نسبت موسیقی و نمایش در توازن نیستند و این اثر تقریبا موسیقی مستقلی ندارد. محوریت بخش موسیقی تنبورنوازی و کمانچهنوازی سهراب پورناظری است که تصمیم گرفته خودش خواننده اصلی پروژه باشد. در «سیصد» قبلی رضا بهرام (خواننده پاپ) خواننده بود و اینبار اشکان کمانگری (خواننده آواز ایرانی) به پروژه دعوت شده بود؛ یک خواننده در سایه که فرصت چندانی هم برای خواندن در اختیارش قرار نگرفته بود و سهراب پورناظری تصمیم گرفته بود تقریبا به تنهایی بار نوازندگی و خوانندگی کار را بر عهده بگیرد.
بر خلاف «سیصد» قبلی که موسیقی مستقل برایش ساخته شده بود و موسیقی با نمایش دارای همخوانی نسبی بود، اینبار، اما همان موسیقیهای قبلی برای پروژه جدید تکرار شد. پروژه وزن موسیقایی چندانی نداشت و حتی فرصتی برای شنیدن یک آواز ایرانی هم نبود. به نظر میرسید که در این پروژه قرار است، نمایش بار اصلی را به دوش بکشد و موسیقی فقط یک مکمل است تا صحنه، تنوع اجرا داشته باشد.
بخش نمایشی «سیصد» توسط محمد رحمانیان نوشته شده است که به نظر میرسد از یک جایی به بعد همکاری خود را با «سیصد» قطع کرده است و رضا گوران بعدتر به عنوان مشاور گروه کارگردانی به پروژه پیوسته است. گوران در واقع در دو سه هفته پایانی تمرین این کنسرت _ نمایش به دعوت محمد قدس (مجری طرح این کار) و برادران پورناظری در مقام مشاور به کمک «سیصد» آمده است.
بخش نمایش قرار بوده که بار جذابیت «سیصد» را بر دوش بکشد؛ چرا که تنها اطلاعات شفافی که قبل از بلیتفروشی در اختیار مخاطب قرار گرفت، حضور سهستاره یعنی بهرام رادان، نوید محمدزاده و بهرام افشاری بر روی صحنه بود. در واقع این سه اسم تاثیر زیادی بر فروش بلیت پروژه داشتند؛ چرا که قبل از شروع کار عوامل، هیچ نامی از کارگردان، نویسنده و خواننده «سیصد» منتشر نکردند و بلیت خریدن برای این کار در واقع خرید یک هندوانه دربسته بود!
نوید محمدزاده در نقش «فردوسی» شاعر پارسیگوی بازی قابل قبولی از خود ارائه داد و بهرام افشاری به عنوان جوانمردی که چند سالی است، ترک دنیا کرده و در غار زندگی میکند، یک بازی متفاوت ارائه داد. بهرام رادان در نقش دلاوری از «پنجشیر» بازی تقریبا کوتاهی داشت و تقریبا روال نمایش به گونهای بود که در هر پرده هر بازیگر تکگوییهای خودش را انجام و صحنه را ترک میکرد.
گوهر خیراندیش نیز بازیگر پیشکسوتی بود که همراهیاش در این پروژه مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. او در نقش یک زن سالخورده شیرازی قرار گرفته بود که معلوم نبود قرار است در این نقش با لهجه شیرازی صحبت کند یا نه؟ لحن و لهجه او در این نمایش چندبار مورد تغییر قرار گرفت. تصویر علی نصیریان نیز در نقش «چنگیز» بر ویدیووال نقش بست که نقشی کوتاه، اما مهم محسوب میشد. هرچند که بخش نمایش روایت منسجمی نداشت، اما بر خلاف بخش موسیقی، همین بخش نمایش بود که مخاطب را روی صندلی نگه میداشت.
با وجود نامهای بزرگی که برای پروژه کنسرت _ نمایش «سیصد» نقشآفرینی کردند، همانطور که پیشبینی میشد، ستاره صحنه «دلنیا آرام» بود که در نقش «آلتانی» دختر «چنگیز» نقشآفرینی کرد. دختر جوانی که در پروژههای «سی» و «سیصد» نیز تحسین مخاطب را برانگیخته بود، یک تنه و با قدرت مخاطب را با خودش همراه کرد. دلنیا آرام تنها شخصیت این پروژه بود که قدرت بازیگری و آوازخواندن را توامان در خود داشت و مخاطب را با قدرت صدای خود و هنر بازی میخکوب کرد!
مخاطبان «سیصد» برای تماشای برنامه روی یک سازه عظیم با کفپوش چوبی مینشینند که البته صندلی پلاستیکی بیکیفیت دارد. به نظر میرسد این همان سازه «سیصد» قبلی است که دوباره سرپا شده است، اما این بار از امنیت چندانی برخوردار نیست.
گوشهای از این سازه شکسته است و راهنماها مدام تاکید میکنند که بخش شکسته سازه امنیت ندارد و مردم از آن قسمت تردد نکنند!
حتما که خیلی از مردم از این اجرا لذت بردند، اما برخی مخاطبان هم چندان رضایت خاطری از این اجرا نداشتهاند؛ یکی از این مخاطبان به ایسنا میگوید: «ما ردیف آخر جایگاه «سیستان» نشسته بودیم و از ابتدا تا قطعه آخر، مردم در حال رفت و آمد بودند و این سر و صدا با صدای زننده کفپوشهای چوبی همراه بود. مسئولین اجرایی هم دائم در حال رفت و آمد و خودشان عامل سر و صدا بودند. به نظر من اجرا، اجرای خوبی بود، اما عوامل اجرایی بسیار ضعیف عمل کردند.
مخاطب دیگری که در جایگاه «تیسفون» اجرا را تماشا کرده است، به نظر میرسد با ذهنیت «سیصد» قبلی به تماشای کار نشسته و میگوید: «این کار هیچ شباهتی با «سیصد» قبلی نداشت. حوصله سر بر بود و اصلا از قصه سر در نیاوردم. صدا قطع و وصل میشد و به نظرم ناهماهنگیهای این برنامه خیلی زیاد بود.»