فرارو – انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۳، هشتم تیر برگزار میشود و یکی از شش نامزد احتمالا در همان دور اول، جواز حضور در پاستور را دریافت میکند.
به گزارش فرارو؛ چهار نفر از نامزدها خود را وامدار یک جریان سیاسی خاص میدانند و به همین دلیل انصرافشان محتمل به نظر میرسد؛ اما اگر فرض را بر حضور محمدباقر قالیباف، سعید جلیلی، مسعود پزشکیان، مصطفی پورمحمدی، علیرضا زاکانی و امیرحسین قاضیزاده هاشمی تا پایان رقابت بگذاریم، شش شیوه مدیریتی متفاوت شانس اداره کشور در چهار سال آینده را دارند. تقریباً همگی آنها قبلا فرصت داشتهاند بخش از سلوک عملی خاص خود را به نمایش بگذارند.
شبح موفقیت وقتی بالای سر سازمان سایه میاندازد که مدیر مشتاق است مدام ادعاهایی درباره کارنامه مثبت گذشتهاش مطرح کند؛ اما اگر دنبال کارنامه بگردید، در بهترین حالت به مجموعهای از برنامهها و اهداف سریدوزی شده در سازمانهای غیرمرتبط برخورد خواهید کرد.
محمدباقر قالیباف در زمان فرماندهی پلیس، شمارهتلفن ۱۱۰ را راهاندازی کرد و هنگام تصدی پست شهرداری تهران سراغ سامانه نظارت ۱۹۷ رفت. او تشکیل دفاتر خدمات الکترونیک یا دانشکدههای جدید پلیس را از جمله نوآوریهایش میداند، اما وقتی شهردار شد برای پرداخت بدهیها سراغ فروش سرای محله رفت.
مدیر شبح موفقیت، در بیان شیواست و تا وقتی به رأی یا تأیید نیاز دارد رفتاری متواضعانه نشان میدهد. حلقه یاران و نزدیکان تا وقتی از هسته اصلی دور نشدهاند از حضور چنین مدیری رضایت دارند و دیگران (حتی منتقدان) میدانند ممکن است بهزودی شانس در خانهشان را بزند و جای برایشان باز شود. مشکل اصلی اینجاست که اشتیاق مدیر شبح موفقیت بلافاصله پس از تصدی مسئولیت فروکش میکند؛ چون او رویای رسیدن به جایگاهی بالاتر را در سر میپروراند.
علیرضا زاکانی سالهاست خود را در حد و اندازه پاستور میداند؛ اما مدام شکست میخورد و ناچار میشود هدفش را بر اساس وقایع و تحولات در مسیری متفاوت دنبال کند. این مسئله سرخوردگیهایی را رقم خواهد زد.
علیرضا زاکانی اهل سازش نیست و اگر صلاحومصلحت کار تشکیلاتی موجب شود به کاری تن بدهد، حتماً آنها را تا زمان و موقعیت مناسب بهخاطر میسپارد. مدیر اتفاقی، بابت همین بیمهریها آشفته رفتار میکند. مدیر اتفاقی همیشه آمادگی دارد جایگاه خود را برای رسیدن به موقعیت بهتر ترک کند برای همین از پرسونال برندینگ غفلت میکند و ریسک اقدامات تأثیرگذار شخصی را نمیپذیرد.
مدیر اتفاقی دست به رفتار تند و تیزی دارد، باخت را گردن نمیگیرد عموما تقصیرات را گردن دیگران میاندازد. همین مسئله بهمرور دور او را از عناصر مفید تأثیرگذار خالی میکند بااینحال او کم نمیآورد و بهمنظور تشکیل تیمی چابک مصرانه هرچه جلوی دستش بیاید را به کار میگیرد.
سعید جلیلی مدعی طراحی استراتژیها و سیاستهای مختلف است و با جسارت اعلام میکند آنها را در اختیار دیگر دولتها قرار داده؛ اما حاضر نیست در شکستهای احتمالی سهیم باشد.
جلیلی به اصلاح تصویری که افکار عمومی از او در جریان مذاکرات مطول و کمثمر دهه ۸۰ بهخاطر سپردهاند نیاز داشت و دولت سیزدهم عملاً این فرصت را در اختیارش قرار داد، اما برنامهها به شکلی غیرمنتظره تغییر کردند و سعید جلیلی ناچار شد در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۳ همچنان در قامت یک مدیر فاقد تجربه اجرایی ظاهر شود.
سعید جلیلی آخرین بار حدود ۱۰ سال پیش ماموریتی مشخص را برعهده گرفته و در کنارش هر بار در معرض رای مردم قرار گرفته (از جمله انتخابات مجلس ششم و هفتم در حوزه انتخابیه مشهد) طعم شکست را چشیده است.
سعید جلیلی اوایل دهه ۹۰ تصمیم گرفت زمین بازی را برای حضور در پاستور تغییر دهد. در انتخابات ۱۳۹۲ نتوانست رای لازم را کسب کند و مرتبه دوم در انتخابات ۱۳۹۶ حتی با وجود اعلام انصراف و ائتلاف با کاندیدای محبوبش بازنده شد. سپس به سایه رفت و کار را چراغ خاموش دنبال کرد.
مدیر سایه، دوستانی انگشتشمار دارد و معمولاً مصرانه میخواهد چرخ را از ابتدا اختراع کند. همین مسئله باعث میشود طرحها و نقشههایش یکی در میان پیچیده یا پیشپاافتاده به نظر برسند. شکستهای متعدد و دوران طولانی انزوا، اطراف مدیر سایه را خلوت میکند و چنین مدیری برای اجرای نقشهای جدید سراغ مدیران گذشته میرود. مدیر سایه را نمیتوان بر اساس کارنامهای که موجود نیست قضاوت کرد.
مدیر فضای بسته طبق طرح و برنامه خاص انتخاب میشود و پیروی از فرامین سیستماتیک او را وادار میکند مدارج ترقی را یکییکی از طی کند. کسب تجربه الزاماً اتفاق بدی نیست؛ اما برخی وقایع ناگهانی برنامهریزی را دستخوش تغییر میکنند.
مدیر فضای بسته، تجربه کار با سیستم محدود و افراد خاص را دارد و حتی اگر در چنین سیستمی به موفقیت برسد، تجربههایش قابلیت تعمیم به سایر سازمانها و بهخصوص سیستمهای باز را نخواهد داشت. مدیر فضای بسته، عملاً در حال کارآموزی است و چون هنوز موفق به کادرسازی نشده، در انتقال به فضای بزرگتر احتمالاً دچار مشکل میشود.
امیرحسین قاضیزاده هاشمی، کمتر از دو سال در بنیاد شهید فعالیت کرده و برای بررسی کموکیف دوران مسئولیتش نمیتوان قضاوتی دقیق و اصولی انجام داد.
مصطفی پورمحمدی، پدیده انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۳ محسوب میشود. او با سابقه طولانی امنیتی و با لباس شریف روحانیت، قدم به میدان رقابت گذاشت و شفافترین مواضع را در قبال مواردی حساس، چون حجاب اتخاد کرد.
پورمحمدی نشان داده علاوه بر مسائل اجتماعی در سایر حوزهها نیز همین رویه را در پیش خواهد گرفت و تصویری جدید از خود به نمایش گذاشت.
مدیر اقدامات غیرمنتظره، علاوه بر کارشناسان باعث شگفتی افکار عمومی میشود؛ ولی امکان دارد خودش هم در این تله گرفتار شود. خروج از این وضعیت و خوگرفتن با موقعیت جدید قطعاً هزینههایی دارد که نباید توسط سازمان یا سیستم پرداخت شود.
مسعود پزشکیان تجسم کامل مدیریت شفقت است؛ از آنها که معمولاً سختگیری نمیکنند و ترجیح میدهند کار را صمیمانه یا با اتکا بر دستورات غیرمستقیم پیش ببرند.
مسعود پزشکیان جزو مدیرانی است که به کارگروهی علاقه دارند و برای نظرات کارشناسی ارزش قائل هستند. رابطهای صمیمانه با مدیران حلقه اول شکل میدهند و در جلسات برای رفع مشکل سراغ اعمالنظر و تحمیل سلیقه نمیروند. پاکدستی و یکرنگی، هواداران زیادی برای این مدیران به ارمغان میآورد؛ اما هرچقدر از حلقه اول دور شویم، سهم سایر کارمندان و اعضای تیم از مهر و محبت آب میرود.
نقطهضعف بزرگ مدیرانی با این ویژگی در روزهای سخت و طی رویدادهای ناگوار بروز پیدا میکند، وقتی عوض پذیرش مسئولیت و ایفای نقش مدیر، مدام سایرین را با پرسشهای اعصابخردکن مخاطب قرار میدهند و از آنها میخواهند راهکارهای پیشنهادی برای حل مشکل ارائه دهند. مدیریت شفقت خود را ملزم میداند همکارانش را از طیفهای مختلف انتخاب کند. این رویکرد انسجام چنین تیمی را تحتالشعاع قرار میدهد.
درسته پزشکیان کلاس نهج البلاغه رفته و خیلی حدیث میدونه ولی ای مردم دوست داشتنی و احساساتی هرگز نزارین احساسات به عقلتون غلبه کنه
پزشکیان به درد رییس جمهوری نمیخوره