فرارو- قریب به شش ماه از جنگ غزه میگذرد. جنگی که تاکنون موجب کشته شدن بیش از ۳۲ هزار فلسطینیِ ساکن در نوار غزه شده و البته که هزاران نفر دیگر نیز در نتیجه این جنگ، مجروح و یا مفقود شده اند. در این راستا، جنگ غزه از حیث نرخ کشتار غیرنظامیان فلسطینی، عنوان مرگبارترین جنگ قرن بیست و یکم جهان را نیز به خود اختصاص داده است.
به گزارش فرارو؛ جنگی که بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران مسائل راهبردی بر این باورند که یک بحران به تمام معنا بین المللی است و طیفهای متنوعی از بازیگران و قدرت ها، در آن مداخله داشته و به رقابت میپردازند. با این حال، این جنگ در آستانه شش ماهگی خود، با واقعیتهای تازهای رو به رو شده است. در این چهارچوب، به طور خاص ارتش و رژیم اسرائیل از آمادگی خود برای حمله قریب الوقوع زمینی به شهر رفح خبر میدهند. شهری که در جنوب نوار غزه و در نزدیک مرز مشترک نوار غزه با مصر واقع شده و اکنون بیش از ۵ برابر جمعیت خود، میزان پناهجویان فلسطینی است.
برخی آمارها حاکی از این هستند که اکنون بیش از یک میلیون فلسطینی ساکن در نوار غزه که آواره شده اند، در این شهر پناه گرفته اند. با این حال، رژیم اسرائیل و به طور خاص شخص نتانیاهو تاکید کردند که ۴ تیپ جنبش حماس در شهر رفح قرار دارند و اگر اسرائیل به رفح حمله نکند، این موضوع عملا کارزار نظامی اسرائیل علیه غزه و گروههای مقاومت فلسطینی را به امری پوچ و بیهوده تبدیل خواهد کرد و البته که در آینده باز هم تهدیدات امنیتی جدیدی را برای تل آویو نوید خواهد داد.
با این همه، در بحبوحه تشدید گمانه زنیها در مورد حمله زمینی قریب الوقوع ارتش اسرائیل به شهر رفح، شاهد ۲ پالس معنادار قدرتهای غربی به تل آویو بوده ایم. پالسهایی که در نوع خود از صدور برخی هشدارها از سوی غرب به اسرائیل در مورد معادلات مطرح در چهارچوب جنگ غزه خبر میدهند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد اخیرا و برای نخستین بار، یک قطعنامه غیرالزام آور را با رای ممتنع دولت آمریکا به تصویب رساند که در قالب آن بر ضرورت برقراری آتش بس فوری در جنگ غزه تاکید میشود. بلافاصله پس از تصویب این قطعنامه، دولت نتانیاهو ناخرسندی خود را از آن نشان داد و شخص نخست وزیر اسرائیل، سفر هیاتی از این رژیم به آمریکا را لغو کرد. پیش از این، دولت بایدن بارها در موضع گیریهایی تاکید کرده بود که اسرائیل نباید به شهر رفح حمله کند، زیرا انجام این اقدام به معنای وقوع یک فاجعه بزرگ انسانی است.
در این چهارچوب، در ماههای گذشته گزارشهای مختلفی از گفتگوهای تلفنی بایدن و نتانیاهو با محوریت جنگ غزه نیز منتشر شد که در قالب همگی آنها به این موضوع اشاره شده بود که مکالمه دو طرف بسیار سرد و بیروح و البته مملو از تنش بوده است. دولت بایدن و اعضای تیم امنیت ملی و سیاست خارجی آن در روزهای گذشته بارها به نتانیاهو و طیف افراط گرایان متحد وی هشدار داده اند که حق ندارند به ضمیمه شدن نوار غزه به اراضی اشغالی فلسطین فکر کنند و البته که زمینه برای تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی در قالب ایده تشکیل دو دولت اسرائیلی-فلسطینی نیز هر چه سریعتر بایستی فراهم شود.
این در حالی است که رژیم اسرائیل و شخص نتانیاهو و چهرههای برجسته دولت وی، در واکنش به تمامی این قبیل موضع گیریهای دولت آمریکا، به این نکته اشاره داشته اند که مستقل تصمیم میگیرند و آنچه به آنها دیکته میشود را پذیرا نخواهند بود. معادلهای که تشدید شکافها و اختلافات میان واشنگتن و تل آویو در بحبوحه تداوم جنگ غزه و فرسایشی شدن آن را به ذهن متبادر میکند.
تنها اندکی پس از آغاز جنگ غزه، ۱۰ دولت اروپایی تحت فشارهای رژیم اسرائیل و با استناد به این ادعا که پرسنل آژانس کاریابی و امدادرسانی ملل متحد برای آوارگان فلسطینی (آنروا) در جریان عملیات هفتم اکتبر با نیروهای حماس جهت حمله به اراضی اشغالی همکاری کرده اند، اقدام به قطع کمکهای مالی خود به این نهاد بین المللی کردند. موضوعی که واکنشهای گسترده بین المللی را به همراه داشت و بسیاری از تحلیلگران از آن به مثابه همدستی این دسته از کشورها با جنایات رژیم اشغالگر قدس علیه مردم غزه یاد کردند.
با این حال، به تازگی دولت فرانسه در اقدامی معنادار، از تخصیص ۳۰ میلیون یورو کمک مالی به آژانس آنروا و به طور کلی احیای ارائه کمکهای مالی خود به نهاد مذکور در بحبوحه جنگ غزه خبر داده است. کشورهای فنلاند و استرالیا نیز پیش از این اعلام کرده اند که کمک هایشان به آنروا را از سر میگیرند.
موضوعی که به نظر میرسد در ادامه شاهد کنشگری فعال طیف بیشتری از کشورها در محیط بین المللی باشیم و البته که پالسهای معناداری را نیز برای تل آویو مخابره میکند. در حقیقت، اینطور به نظر میرسد که رژیم اسرائیل دیگر از نفوذ و قدرت سابق برای اعمال فشار بر قدرتهای غربی جهت بازی در زمین و میدانی که این رژیم در جریان جنگ غزه تعریف کرده، برخوردار نیست و همین مساله موجب شده تا بسیاری از مهرهها و اهرمهای قدرت این رژیم در مدت اخیر، قدرت و کارایی خود را از دست بدهند و چالشهای جدیدی را برای صهیونیستها نوید دهند.
موضوعی که نمودهای عینی خود را در قالب تحمیل انزوای بیشتری به صهیونیستها و موضع آنها در جریان جنگ غزه به نمایش گذاشته است.
با توجه به آنچه تاکنون گفته شد، شاید برخی این سوال را مطرح کنند که چرا دولتهای غربی در حال فاصله گرفتن از رژیم اشغالگر قدس در بحبوحه جنگ غزه هستند و در این رابطه با انجام برخی اقدامات، پالسهای معناداری را نیز به صهیونیستها مخابره میکنند؟ جهت پاسخ به این پرسش توجه به ۲ نکته ضروری است.
اولا، اینطور به نظر میرسد که بخش قابل توجهی از قدرتهای غربی به این نتیجه رسیده اند که نتانیاهو و طیف افراطیون متحد وی، جنگ غزه را به یک جنگ شخصی برای خود تبدیل کرده اند و در این زمینه هیچ توجهی به منافع حقیقی رژیم اسرائیل ندارند. در این چهارچوب، آنها حمایتهای غرب از خود را نیز به مثابه یک وظیفه در نظر میگیرند و در این معادله، غربیها را به مثابه کنشگرانی منفعل ارزیابی میکنند که بایستی با هر هزینهای هم که شده به اسرائیل در جریان جنگ غزه کمک کنند.
این معادلهای مطلوب برای قدرتهای غربی نیست و آنها به صراحت در حال تاکید بر این نکته هستند که غرب لزوما تا هر جایی که اسرائیل بخواهد، با آن در جریان جنگ غزه همراهی نخواهد کرد.
دوم اینکه دولتهای غربی تا حد زیادی اعتبار و آبروی بین المللی خود را در جریان جنگ غزه برای اسرائیل هزینه کرده اند. موضوعی که بسیاری از تحلیلگران و افکار عمومی بین المللی را نیز واداشته تا این سوال را مطرح کنند که چرا غرب بایستی چنین کند و برای خود هزینه تراشی کند؟
در این راستا، قدرتهای غربی با اتخاذ مواضع تقابلی در برابر اسرائیل در شرایط کنونی، به نوعی سعی در اعاده و احیای آبروی خود دارند و بر آن هستند تا این نکته را به افکار عمومی بین المللی منتقل کنند که لزوما در اقدامات جنایتکارانه اسرائیل علیه مردم غزه با این رژیم همراهی نمیکنند و حرف خود را نیز در جریان جنگ غزه دارند.