هممیهن نوشت: چند روز قبل حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین ایران، برای نامزدی انتخابات خبرگان رهبری ردصلاحیت شد. البته روحانی تنها ردصلاحیتشده جنجالی نبود و شخصی مثل مصطفی پورمحمدی با آن سابقه وزارت و قضاوت و فعالیت اطلاعاتی – امنیتی هم نتوانست برای این انتخابات از فیلتر شورای نگهبان عبور کند؛ اما بهطور طبیعی، ردصلاحیت حسن روحانی بیش از دیگران به چشم آمد.
رد کردن چهرههای شاخص سیاسی از یک سو این مسئله را به ذهن مخاطب میآورد که اگر این اشخاص صلاحیت ندارند، چرا در تمام این سالها مدیران تراز اول کشور بودهاند. دلیل این ردصلاحیتها چیست که نه با مردم در میان گذاشته میشود و نه با آن شخص برخوردی میشود. شخصی ممکن است امروز فاقد صلاحیت تشخیص داده شود، اما در یک نوبت انتخاباتی دیگر، صالح شناخته شود یا مسئولیتهای دیگری که الزاماً فاقد اهمیت نیستند را برعهده بگیرد. حسن روحانی هم از این الگویی که ترسیم شد، خارج نیست.
در این میان، برخی حامیان جریان حاکم در مصاحبهها و موضعگیریهایی که در مقام توجیه ردصلاحیت روحانی داشتهاند، از ضرورت محاکمه او گفتهاند. مسئله محاکمه روحانی، البته مسئله جدیدی نیست. هر چند وقت یک بار عدهای آن را مطرح میکنند. البته مشخص نیست که حسن روحانی را باید به خاطر چه محاکمه کرد. بهخاطر نحوه گران کردن بنزین در سال ۹۸؟ یا به خاطر انعقاد برجام؟ به خاطر فروش طلاهای بانک مرکزی؟ به خاطر فرو ریختن بورس؟ یا اجرای سند ۲۰۳۰؟ و یا اختلافنظر با رهبری در برخی حوزههای اداره کشور؟ هر بار که اتفاقی میافتد و بحث محاکمه روحانی مطرح میشود، هر کسی از آن جهت که میخواهد و آن را ضربهپذیرتر میداند این علم را بلند میکند. آیا حسن روحانی ترک فعل کرده است؟ مصادیق آن چیست؟ آنچه تندروها در این دوسال و چند ماه از پایان دولت دوم روحانی انجام دادهاند، تهدیدهای مجازی و حقیقی و کلیگوییهای سیاسی بوده که کارکرد آن نیز روشن است. بعضی در این میدان، پا را فراتر میگذارند و میگویند محمدجواد ظریف نیز باید محاکمه شود.
روحانی خوب یا بد، از ابتدای انقلاب در این ساختار مسئولیت داشته و هشت سال نیز بالاترین مقام اجرایی کشور بوده است. اگر او تخلف و ترک فعل داشته، منطقاً باید به دادگاه سپرده شود. چراکه سالها در قدرت بوده و اگر این روایت درست باشد، خسارتهای فراوانی به بار آورده و باید مجازات شود. در چنین حالتی، وقتی رئیس کمیسیون اصل نود مجلس که از اعضای جبهه پایداری است، تهدید میکند که اگر روحانی به فضاسازی ادامه دهد، پرونده تخلفات او و دولتش را رسانهای میکنیم، در حق مردم ایران جفا میکند. ۲۴ میلیون مردمی که به حسن روحانی رای دادند و دو بار او را بهعنوان رئیسجمهور خود انتخاب کردند و آنهایی که به روحانی رای ندادند، اما نتیجه سیاستهای او را چشیدند، حق دارند که بدانند با چه شخصی طرف بودهاند. نصرالله پژمانفر در شهریور ۱۴۰۰ که نایبرئیس کمیسیون اصل نود بود، در گفتگو با خبرگزاری تسنیم از شکایت این کمیسیون از حسن روحانی به قوه قضائیه خبر داد و موضوع بورس، مداخلات ارزی و بحث مسکن را از جمله موارد مندرج در شکایات دانست. خرداد ۱۴۰۲ همین شخص گفت که دو پرونده با ۷۰۰هزار شکایت مردمی از حسن روحانی به دادستانی ارسال شده است. چند روز پیش نیز پژمانفر که حالا ریاست این کمیسیون را در دست دارد، روحانی را تهدید کرد که پرونده را رسانهای میکند. خوب است که خبرنگاران حاضر در نشست آتی سخنگوی قوه قضائیه، از سخنگو در خصوص پرونده شکایت از حسن روحانی سوال بپرسند.
وجه دیگر مطرح کردن بحث محاکمه حسن روحانی را میتوانیم در این نگاه بدانیم که تندروها برای پوشاندن برخی ایرادات ساختاری و گرههایی که عرصه سیاست داخلی و خارجی کشور خورده است و برای اینکه ثابت کنند سازوکارها بیاشکال هستند و کارگزاران ایراد داشتهاند، بحث محاکمه روحانی را مطرح میکنند. اگر روحانی و ظریف باید به خاطر برجام محاکمه شوند، جرم وزیر فعلی خارجه سنگینتر است؛ چون دنبال احیای آن چیزی است که باید بهخاطر آن ظریف و روحانی را به دادگاه کشاند.
اگر پافشاری بر پیوستن ایران به FATF خیانت است، باید از وزیر اقتصاد دولت رئیسی سوال پرسید که چرا نامهای به رئیس این نهاد نوشت و خواستار خروج ایران از توصیه ۷ آن شد و چرا از درون دولت سیزدهم به این نهاد چراغ سبز نشان داده میشود؟ اگر افزایش نرخ ارز، ایجاد ارز چندنرخی و تولید رانتهای اقتصادی فقط تابع اقدامات دولت است، پس بعضی دولتمردان کابینه سیزدهم را نیز باید به پای میز محاکمه کشاند. چراکه وقتی رئیسی، رئیس دولت سیزدهم شد، اسکناس سبز آمریکا قیمت کمتری داشت.
روحانی عملکردی بدون اشکال داشت؟ قطعاً و یقیناً خیر. چنین نگاه سیاه و سفید و صفر و صدی در سیاست معنی ندارد و هیچ مقام سیاسی در هیچ جایگاهی را نمیتوان خوب یا بد مطلق دانست. روحانی هم از این قاعده مستثنی نیست. اگر او باید محاکمه شود و مدارک و مستندات محکمهپسندی برای آن وجود دارد، این حق مردم ایران است که او را در جایگاه متهم ببینند. حتی نویسنده پیشنهاد میکند که او را در استادیوم صدهزارنفری آزادی و با پخش زنده تلویزیونی محاکمه کنند. اما اگر این حرفها از جنس همین اتهامهایی است که برشمردیم، صرفاً حرفهایی سیاسی و بیارزش است که نه در عرصه سیاست، بلکه در حلقه داخلی هواداران تندروها خریدار دارد.
نویسنده: محسن صالحیخواه