فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
سود و سرمایه بسوزی و محابا نکنی
دردمندان بلا زهر هلاهل دارند
قصد این قوم خطا باشد هان تا نکنی
رنج ما را که توان برد به یک گوشه چشم
شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی
دیده ما چو به امید تو دریاست چرا
به تفرج گذری بر لب دریا نکنی
نقل هر جور که از خلق کریمت کردند
قول صاحب غرضان است تو آنها نکنی
بر تو گر جلوه کند شاهد ماای زاهد
از خدا جز میو معشوق تمنا نکنی
حافظا سجده به ابروی چو محرابش بر
که دعایی ز سر صدق جز آن جا نکنی
شرح لغت: مدارا: به ضم اول نرمی کردن/ محابا: به ضم اول فروگذاشت کردن مخفف محابات مصدر باب مفاعله، در سیاق فارسی به معنی پروا و باک و ترس به کار میرود.
ای کسی که در کشتن عاشقانت رحمی بر دل نمیافکنی! و همه چیز-سرمایه و سود- را نابود میسازی و هیچ نگرانی یی به دل راه نمیدهی. مقصود او از این شعر این است که، رنج و غم سالکان درگاه دوست، با نظر عنایتی از او فانی میگردد. بذین سان، سالکان که پیوسته در امید وصالش بسر میبرند، میتوانند به منتهای آرزوی خود نایل آیند.
اگر میخواهی آسایش و سعادت جهان اخروی را با خوشیهای ناپایدار دنیا عوض کنی، کاری بس اشتباه کرده ای؛ چرا که هرکس کنج قناعت را به سرای امن خرسندی بفروشد، دچار غبنی میشود که جبران آن ممکن نخواهد بود.