فرارو- بامداد سه شنبه، ۲۶ دی ماه، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به مواضعی در عراق و سوریه حمله کرد. سپاه پاسداران، با انتشار چهار بیانیه جداگانه حملات موشکی به اهدافی در عراق و سوریه را مورد تایید قرار داد. بر اساس این بیانیه ها، هدف اصلی این حملات، مقر موساد در منطقه کردستان در اربیل عراق و داعش در سوریه بوده است.
به گزارش فرارو، در بیانیه شماره ۲ سپاه اعلام شده است که این حملات، در پاسخ به حملات تروریستی راسک و کرمان انجام شده است. در بخشی از این بیانیه به صراحت اشاره شده؛ «در جریان این حملات، محلهای تجمع فرماندهان و عناصر اصلی مرتبط با عملیاتهای تروریستی اخیر؛ به ویژه داعش، در سرزمینهای اشغالی سوریه منهدم شد».
سپاه پاسداران در بخشی از بیانیه شماره ۳ نیز، تاکید کرده است که این حمله پاسخی به «شرارتهای اخیر رژیم صهیونیستی در به شهادت رساندن فرماندهان سپاه و جبهه مقاومت» است و در همین راستا، «مقرهای جاسوسی اسرائیل» در اقلیم کردستان عراق، هدف حمله موشکهای بالستیک قرار گرفته است.
پس از گذشت ساعاتی از انتشار بیانیه سوم، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بیانیه چهارم خود را منتشر کرد. در بخشی از این بیانیه میخوانیم: «طی این عملیات، اهداف مورد نظر با ۲۴ فروند انواع موشک بالستیک به شرح زیر مورد اصابت دقیق و انهدام قرار گرفت: تعداد ۴ فروند موشک خیبرشکن از خوزستان به مقر گروهک تکفیری داعش در منطقه ادلب سوریه، تعداد ۴ فروند موشک از غرب و نیز تعداد ۷ فروند موشک دیگر از شمال غرب کشور به مقر جاسوسی موساد در اقلیم کردستان عراق، تعداد ۹ فروند انواع موشک به محلهای استقرار سایر گروهکهای تروریستی در دیگر مناطق سرزمینهای اشغالی سوریه. به ملت مقتدر و سربلند ایران اسلامی بار دیگر اطمینان میدهیم عملیاتهای تهاجمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تا انتقام آخرین قطرههای خون شهیدان میهن عزیزمان ادامه خواهد داشت.»
در واکنش به این حملات وزارت امور خارجه آمریکا در بیانیهای مدعی شد این حملات دریک منطقه مسکونی در نزدیکی کنسولگری این کشور در اربیل انجام شده و اقدامی غیرمسئولانه است. با این وجود، آدرین واتسون، سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید، گفت: «ما موشکهایی را که به شمال عراق و شمال سوریه اصابت کرد، ردیابی کردهایم. هیچ پرسنل یا تأسیسات آمریکایی هدف قرار نگرفتهاند. ایالات متحده از حاکمیت، استقلال و تمامیت ارضی عراق حمایت میکند.»
در راستای توضیح علل و چگونگی حملات سپاه به مواضع داعش و موساد در عراق و سوریه، ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران گفت: «اقدام نظامی در اربیل و ادلب بخشی از مجازات متجاوزان به امنیت ایران بود ایران همواره ضمن حمایت از صلح، ثبات و امنیت منطقه به رعایت حاکمیت و تمامیت سرزمینی کشورها پایبند است و در عین حال در استفاده از حق مشروع خود برای برخورد بازدارنده با منابع تهدیدکنندهٔ امنیت ملی و دفاع از امنیت شهروندان خود و تنبیه جنایتکاران تردید نخواهد کرد.»
با این وجود، مسرور بارزانی، نخست وزیر اقلیم کردستان عراق مدعی شده است حملات به اقلیم کردستان هیچ توجیهی ندارد. وی در این باره گفت: «ایالات متحده به دعوت دولت عراق برای مبارزه با تروریسم در عراق است. ما فکر نمیکنیم که تروریسم در عراق پایان یافته باشد. ما نمیدانیم چرا ایران علیه غیرنظامیان در اربیل انتقام میگیرد. ادعاهای ایران بی اساس است. کسانی که هدف قرار گرفته اند درگیر هیچ شکلی از سیاست یا امنیتی نیستند. آنها تاجران عادی هستند.». همچنین وزارت خارجه عراق ویدئویی را از احضار ابوالفضل عزیزی کاردار ایران در بغداد منتشر کرده است.
با توجه به این شرایط، پرسشهایی مطرح است از جمله این که حمله مشروع ایران به مواضع تروریستها در خاک عراق و سرویه تا چه حد با واکنش ایالات متحده رو به رو خواهد شد و آیا سطح تنشهای منطقه یا افزایش خواهد یافت یا خیر؟ حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس دهم و تحلیلگر سیاسی در گفتگو با فرارو به این پرسشها پاسخ داده است:
حشمت الله فلاحت پیشه به فرارو گفت: «من از هفت اکتبر (آغاز جنگ غزه) تا کنون، بارها هشدار داده بودم که خطر شکل گیری یک جنگ وجود دارد. از همان روز نخست نیز، گفتم که هدف نتانیاهو ادامه جنگ تا روزی است که ایران و ایالات متحده را وارد یک چالش جدی کند. در همان زمان، به دیپلماتهای طرفین هشدار دادم که میز مذاکره را در عمان ترک نکنند و سعی کنند، مدیریت بحران به جای تل آویو در «میز قرمز» ایران و آمریکا انجام شود. ضمن این که یک واقعیت هم وجود دارد؛ ایران و آمریکا دو کشوری بودند که از حمله حماس علیه اسرائیل، غافلگیر شدند، ولی این به این معنا نیست که هر یک از دو کشور، این حمله را به گونه ای، در راستای منافع خود نمیدیدند. اما به جای این که هر دو کشور سعی کنند تحولات را به شیوههای خود مدیریت کنند، مدیریت را به دست افراطیترین گروهها دادند.»
وی افزود: «با این شرایط، صحنه به گونهای شکل گرفته که عملا ایران و آمریکا که میتوانستند تحولات را مدیریت کنند، روز به روز از یکدیگر دور شدند و پیش بینی میشود که اگر شرایط، حداکثر تا یک سال آینده به همین ترتیب، پیش برود، امکان بروز یک جنگ بین ایران و ایالات متحده و حتی جنگ در کل منطقه وجود دارد. دلیل این شرایط را در دو خط قرمز میبینم. خط قرمز اول این که ایرانیهایی که در دوران فشار حداکثری ترامپ بودند، حاضرند فشار جنگ منطقهای را تحمل کنند، اما به دوران فشار حداکثری برنگردند. در فشار حداکثری، مدیریت فشار و مدیریت تحولات بر عهده آمریکا بود و به هر حال، این موضوع، سویههایی جدی را متوجه ایران کرده بود. اما حداقل اگر جنگ منطقهای شکل بگیرد، مدیریت جنگ در اختیار آمریکا و متحدانش نخواهد بود، چرا که گروهها و کشورهای مختلفی در منطقه حضور دارند که چارهای به جز دخالت در جنگ ندارند، ضمن این که بازیگران جهانی نیز، هر یک، بخشهایی از منافع خود را در جنگ میبینند و در نتیجه، جنگ، گسترهای میگیرد که کمتر از گستره جنگ جهانی دوم نیست.»
رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس دهم گفت: «اگر منطقه خاورمیانه درگیر جنگ شود، حتما ادبیات دیگری بین چین و تایوان، حاکم خواهد شد که انتخابات کنونی و جنگ لفظی پس از آن، این زمینه را فراهم میکند. حتما جنگ اوکراین نیز به یک جنگ جدیتر و خانمان سوزتر تبدیل میشود و بنابراین مدیریت کلی تحولات به هیچ وجه در اختیار ایالات متحده نیست و به همین دلایل است که میگویم حتی اگر ایرانی ها، وارد یک جنگ منطقهای شوند، این شرایط را بهتر از فشارهای حداکثری و بازگشت به دوران ترامپ میبینند. موضوع دیگر، بحث توازن در عمق استراتژیک ایران و دشمنان ایران است. ایرانیها متوجه شده اند که اسرائیل زیر سایه ایالات متحده و متحدانش در حال بر هم زدن توازن در عمق استراتژیک ایران است. اسرائیلیها حتی زمانی که به غزه حمله کردند، از اطلاق عنوان «جنگ» به این حمله، پرهیز کردند، ولی شاهدیم که بدترین نوع جنگ را به غزه تحمیل کردند.»
وی افزود: «بسیاری از استحکامات دفاعی و تونلهایی که در غزه از بین رفت، استحکاماتی بود که یکی از برگهای برنده جریان مقاومت به حساب میآمد و حتی جریان مقاومت هم تصور نمیکرد که اسرائیلیها در این حد، ویرانی را در غزه رقم بزنند. اسرائیل در غزه به دنبال بازگشت نیست، بلکه به دنبال ایجاد یک پایگاه مستحکم است که در آینده نزدیک به هیچ وجه توسط حماس امکان محاصره و حمله وجود نداشته باشد. همزمان که جنگ در غزه ادامه دارد اسرائیل از همان روزهای اول، جنگ در لبنان را نیز آغاز کرده است. اما نوع این جنگ فرق دارد و شامل نقطه زنیهایی است که در لبنان انجام میشود و علاوه بر استحکامات و تجهیزات، توان پدافندی و آفندی، یعنی همان نظام تهاجمی و دفاعی حزب الله را هدف قرار داده است. درواقع اسرائیلیها بدون آن که جنگ را مستقیما علیه حزب الله آغاز کنند، در حال زمینه چینی راهبردی برای جنگ آینده با لبنان هستند و تردیدی ندارم که اگر هر نوع رفتار مقابلهای با نتانیاهو شکل نگیرد (در میدان جنگ یا دیپلماتیک)، حتما، بلافاصله، نیروهای اسرائیلی پس از بازگشت به غزه و تخریب استحکامات آن به جنوب لبنان حمله خواهند کرد و این رفتار، توازن را در عمق استراتژیک از بین میبرد.»
این تحلیلگر سیاست خارجی در ادامه گفت: «ایالات متحده با روزانه کردن حمله به یمن، عملا نشان داد که تلاش دارد، این بخش از عمق استراتژیک ایران در منطقه را نیز به شکست بکشانند. آمریکا در عراق نیز به شکل همزمان، تلاشهای اطلاعاتی، سیاسی و اقتصادی را شکل داده تا مانع از پیوستن گروههای مقاومت عراقی به راهبرد ضد اسرائیلی منطقهای شود و میبینیم که آمریکاییها تلاش کرده اند مناسبات دلاری بین ایران و آمریکا را کاملا متوقف کنند و در عین حال در عراق شرایط معکوسی ایجاد کنند. همچنین، دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل در تلاشند پایگاههایی را در جوار مرز ایران ایجاد کنند. معنای این رفتار، سنگربندی است و ایرانیها میدانند آمریکاییها در حوزههای مختلف علیه ایران سنگربندی شکل داده اند و آن چه که تحت عنوان «اختلاف بایدن و نتانیاهو»، مطرح میشود نیز بیشتر شبیه یک جنگ زرگری است و هیچ توقفی در این راهبردها ایجاد نکرده است.»
وی افزود: «شاید آمریکاییها در نوع حمله به غزه برخی اختلافات را نشان داده باشند، اما بر سر محدود کردن توان و عمق استراتژیک ایران و گام برداشتن در راستای اجرای سیاست فشار حداکثری علیه ایران، با یکدیگر هم نظر هستند. این چیزی است که ایرانیها فهمیده اند و کاری که شاید در همان روزهای ابتدایی هفت اکتبر، ایران و متحدان ایران باید انجام میدادند، اکنون انجام میدهند. معنای این شرایط این است که احتمال بروز چالشهای جدی تری نیز وجود دارد. در طول این مدت، افرادی از جمله بلینکن و سالیوان، چندین سفر را به منطقه انجام دادند، اما در عمل، همچنان کوچکترین تحرک دیپلماتیکی شکل نگرفته است. معنای این سیاست این است که بازیگر اصلی ایران است وعصر مهار ایران سپری شده و آمریکاییها باید به میز مذاکره برگردند. نکته آخر این است که آمریکا با مسدودسازی مجدد ۶ میلیارد دلار از پول ایران در قطر (هر چند به شکل رسمی اعلام نشد)، پا روی خط قرمزهای ایران گذاشته است. ایرانیها حساسیت ویژهای به عهدشکنی آمریکاییها دارند، برای مثال، زمانی که آمریکا برجام را زیر پا گذاشت، ایرانیها تا تولید سوخت ۶۰ درصد پیش رفتند و اکنون نیز این عهدشکنی باعث میشود ایرانیها به قالبی برگردند که همواره برای بایدن، یک کابوس بوده و برای جلوگیری از این کابوس، تنها راه، بازگشت به میز عمان است که امیدوارم این اقدام انجام شود چرا که در غیر این صورت، ایران و آمریکا به سمت تشدید تنشها حرکت خواهند کرد.»