احمد زیدآبادی در اعتماد نوشت: اینکه در قوانین جزایی جمهوری اسلامی راه به راه حکم شلاق را به عنوان مجازات در نظر گرفتهاند، از شاهکارهای قانونگذاری در عصر جدید است.
بعید است قانونگذار از بازتاب چنین مجازاتی در دنیای کنونی بیخبر بوده باشد. گویی با تعمدی خاص این مجازات را در قوانین گنجاندهاند تا خود را نسبت به واکنش عمومی بیاعتنا نشان دهند! کیست که نداند برخی مجازات در این روزگار دقیقا از جنس همان اموری است که آیتالله خمینی اجرای آنها را «وهن اسلام» میدانست.
میدانم که طبق معمول خواهند گفت که این مجازات در نص و سنت آمده است! اما مگر احکام مربوط به فتوحات و جزیه گرفتن از اهل کتاب در نص و سنت نیامده است؟ پس چرا در این دو مورد نص و سنت اجرا نمیشود و قرعه فال به نام شلاق زده شده است؟
مرحوم آیتالله خمینی در اوایل انقلاب موسیقی را همچون مواد مخدر باعث دلمردگی و افسردگی روح میدانست، اما با گذشت زمان نظرش را صد درصد در این باره عوض کرد. او با تفکیک موسیقی از غنا، اولی را مجاز دانست و احساس شخصی خودِ فرد را نیز معیار تشخیص موسیقی از غنا اعلام کرد. این کار یک اجتهاد راهگشا بود. چرا در مورد حجاب و شلاق چنین اجتهادی صورت نمیگیرد؟ دلیلش جز این است که عدهای اصرار دارند دین را به عنوان مجموعهای جامد و ایستا و احکام آن را غیرقابل انطباق با شرایط زمان و مکان معرفی کنند؟ به نظرم این اصرار در واقع نوعی انتقامگیری از «فقه المصلحه» آیتالله خمینی است.
به هر حال، اجرای بعضی از مجازاتها نه فقط «وهن اسلام» است، بلکه اجرای آن تمام تحرکات مربوط به اصلاح و تحول در دستگاه قضایی را نیز خنثی میکند. نمونه روشنش اجرای حکم شلاقِ خانم رویا حشمتی است که کل ماجرای دیدار رییس قوه قضاییه از زندان اوین را به حاشیه برد.