سردار سید رضی موسوی از مستشاران ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و مسئول پشتیبانی و لجستیک محور مقاومت در سوریه، روز سهشنبه ۵ دی ماه بر اثر حمله هدفمند جنگندههای رژیم صهیونیستی به ساختمان محل حضور وی در زینبیه دمشق ترور شد و به شهادت رسید.
به گزارش تسنیم، در پی شهادت سردار موسوی، با «حاج حسن» یکی از همرزمان این شهید بزرگوار در محور مقاومت که بیش از ۳۰ سال همکاری و ارتباط داشتند به گفتگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
بهدلیل ملاحظات امنیتی، از درج اسم کامل مصاحبهشونده خودداری شده است.
در ابتدا بفرمایید سردار موسوی از چهزمانی وارد محور مقاومت شد و چهویژگیهایی در این حوزه داشتند؟
برادر عزیز ما شهید سیدرضی موسوی که از فرزندان انقلاب و اولیه سپاه بودند، در نیمه دوم دهه ۶۰ در منطقه مقاومت حضور پیدا کرد و کار و خدمت خودش را در سالهای پایانی جنگ تحمیلی در محور مقاومت شروع کرد.
کار ایشان در حوزههای پشتیبانی تخصصی شروع شد و بعد به همه زمینههای پشتیبانی و لجستیکی گسترش پیدا کرد.
سیدرضی تربیت شده مکتب حضرت امام (ره) بود و از دوران نوجوانی در مسیر انقلاب قرار گرفت و همه عمرش را در خدمت به انقلاب و سپاه و محور مقاومت گذاشت و حدود ۳۷ سال در محور مقاومت خدمت کرد.
نکات برجسته شخصیت ایشان در چند حوزه است، در نیمه دوم دهه ۶۰ و دهه ۷۰ پشتیبانی از محور مقاومت با دشواریهایی همراه بود، دشواری هم از ناحیه امکاناتی که باید تامین میشد و هم درخصوص شیوههای نقل و انتقال و ارتباط با کشورهای مقصد که ایشان همه را با درایت حل میکرد و این شاید یک ویژگی شخصی در وجود آقای موسوی بود که با ارتباط عاطفی و روابط دوستانه و بردارانه با نیروهای مرتبط و افرادی که در محور مقاومت مسئولیت داشتند و بایستی از این حوزه با ایشان همکاری میکردند این مسایل را حل میکرد.
بعد از اینکه رژیم صهیونیستی بخشهای جنوبی لبنان را اشغال کرد و تا بیروت پیش آمد، بردار سید رضی در سالهای ۶۶-۶۵ به منطقه رفت، در آن سالها شرایط کشور خودمان هم سخت و درگیر جنگ تحمیلی بود و شرایط انتقال هم شرایط سختی بود، چون روابط ما با لبنان و سوریه به گونهای نبود که دست و بالمان باز باشد و هر امکاناتی را بتوانیم انتقال دهیم لذا وقتی ایشان وارد این حوزه شد، حوزه بسیار محدود و بستهای بود، اما با تلاشهای مستمر و روابطی که شهید سیدرضی با مسئولین سوری و لبنانی ایجاد کرد فضایی را به وجود آورد که این امکانات روز به روز گستردهتر به منطقه منتقل شود و بعد هم شرایطی در محور مقاومت ایجاد شود که خود محور مقاومت قادر به تولید بسیاری از نیازمندیهایش شود.
این انتقال تجهیزات و تکنولوژی و فناوریهای لازم برای تولیدات در داخل محور مقاومت از ویژگیهای آقای موسوی در این سالها بود و در یک شرایط سخت راهبردهای اساسی برای پایدار ماندن مقاومت در طول سه دهه را عملیاتی کرد.
نکته دیگر موضوع روابط سازمانی و غیرسازمانی بود که این شهید بزرگوار قادر بود هر دو را با هم هماهنگ کند تا بتواند از یک نقطه با فاصله ۳-۴ هزار کیلومتر امکانات را به نقطهای برساند که آن نقطه از هر جهت تحت نظر و اشراف اطلاعاتی دشمنان بود. ایشان با درایت و روابطی که میتوانست ایجاد کند این انتقالات را انجام میداد.
یکی دیگر از ویژگیهای ایشان انضباط کاری او بود، سردار موسوی به لحاظ کاری فردی منضبط در حوزه مدیریتی خود بود لذا کارهایش دقیق و به موقع انجام میشد. کاری که ایشان انجام میداد هم نیازمند دقت بود هم نیازمند انگیزه کاری و هم وقت گذاری ایشان با توان مضاعف که در خودش و همکارانش ایجاد کرد توانست در این مدت طولانی خدمت، که شاید به اندازه عمر یک انسان باشد، کارهایش را به دقت انجام دهد.
باتوجه به حساسیت وظیفه ایشان در محور مقاومت آیا مانعی بود که سید را در انجام کار متوقف کند؟
نکته دیگر، مدیریت جهادی و انقلابی این شهید بزرگوار بود، ایشان خودش را معطل دستورات اداری و بروکراسی نمیکرد و هرجا تشخیص میداد کاری لازم است آن را به صورت جهادی و انقلابی انجام میداد. شجاعت و جسارتش در مدیریت حقیقتا زبانزد و کم نظیر بود و با جسارتش دست به کارهایی میزد که شاید برخی از مدیران ما حاضر به انجام آن نباشند.
این شهید برای پیشبرد اهداف مقاومت به صورت شجاعانه در صحنه و هر جایی که لازم بود حاضر میشد و هر هزینه معنوی و مادی که لازم بود برای انجام کار میپرداخت؛ لذا مدیریت جهادی و انقلابی یکی از ویژگیهای خاص برادر سیدرضی موسوی بود.
شما از چهزمانی با سردار سیدرضی موسوی آشنا و همکار شدید؟
بنده بیش از ۳۰ سال پیش و از اوایل دهه ۷۰ با سیدرضی در محور مقاومت آشنا شدم و همه این خصایص را در ارتباط کاری با ایشان دیدم.
علی رغم انضابط کاری و مدیریت انقلابی و اشراف و اقتدار در حوزه فعالیتش، هماهنگی بسیار خوبی با ردههای بالاتر داشت یعنی فرمان پذیری و ولایتمداری نسبت به سلسله مراتب کاری هم یکی از ویژگیهای ایشان بود و ارتباطش با فرماندهان نیروی قدس یک ارتباط تشکیلاتی و در کنار آن ارتباط عاطفی و ولایت پذیری بود و در واقع دستور را دستور ولایی میدانست و همه تلاشش را به کار میگرفت که آن موضوع را به عمل برساند.
سردار موسوی قابلیتهای خاصی داشت مثل سلامت نفس، علی رغم اینکه ایشان امکانات بسیار گسترده و منابع مختلفی به جهت ماموریتش در اختیارش بود سلامت نفس خاصی داشت البته بچههای نسل اول سپاه غالبا همین گونه هستند، ولی ایشان در این حوزه توجه خاصی به حفظ و توجه و مراقبت از بیت المال داشت.
قابلیت دیگر شهید سیدرضی نفوذ بر کارکنان تحت امرش بود، ضمن اینکه مدیریت عاطفی و برادرانه داشت، اما در زمان لازم هم یک مدیر مقتدر بود و نفوذ خاصی بر نیروهایش داشت، چون سیستم پشتیبانی و شیوههای پشتیبانی در محور مقاومت لازمهاش هم انضباط کاری و هم مکتوم بودن و دقیق بودن و سلامت نفس داشتن نسبت به بیت المال بود که در خودش و نیروهایش این را ایجاد کرده بود.
نکتهای که امروز کمتر مدیران به آن توجه دارند این بود که این شهید وقتش را تماما برای کار گذاشته و شاید روزها و هفتهها حتی به خانوادهاش سر نمیزد. باید از همسر و خانواده این شهید بزگوار تشکر کرد که شرایطی را فراهم کردند این اتفاق بیافتد و در این ۳۰ سالی که بنده با ایشان آشنا شدم و حتی ارتباط خانوادگی داشتیم میدیدیم که مثلا دو هفته است منزل نرفته است. وقتی سیدرضی برای کار میگذاشت معنا و مفهوم نداشت و شبانه روز در حال تلاش بود و بسیاری از شبها در محل کار میماند.
او خودش را تماما وقف کار کرده بود و اصلا دنبال مسایل و کارهای شخصی نبود و کاملا حواسش به کار بود و از خودگذشتگی ویژهای در این مسیر پیدا کرده بود که در این مسیر همه وقت و خانواده و زندگی خودش را گذاشته بود که به محور مقاومت خدمتی کند که موثر باشد و موثر هم بود و ببینید از شرایط پایانی دهه ۶۰ امروز محور مقاومت به چه وضعیتی رسیده و قطعا محور مقاومت بخشی از آن را مدیون حضور و پشتیبانی موثر و مستمر آقای موسوی بوده است. چون ایشان در این سالها به صورت مستمر و دائمی نقش موثر در پشتیبانی حوزه فلسطین، لبنان و سوریه داشته است.
باتوجه به سابقه و فعالیتی که سردار موسوی در پشتیبانی جبهه مقاومت داشت آیا پس از ایشان این روند با مشکلی مواجه خواهد شد؟
ما شخصیتی را از دست دادیم که در حوزه پشتیبانی محور مقاومت کمنظیر بود هرچند ایشان در کنار خودش برادران و شاگردانی را تربیت کرده تا جای ایشان را پر کنند، اما وجود شخص آقای موسوی بعنوان فردی که از ابتدا در این حوزه حضور داشت و حضورش موثر بود حقیقتا جای خالی ایشان را احساس میکنیم هرچند زحمات ایشان جز با توفیق شهادت هم جبران نمیشد.
آیا پیش از این هم سردار موسوی مورد حمله رژیم صهیونیستی و تروریستها قرار گرفته بود؟
در سالهای متمادی که برادر سیدرضی در منطقه بود بارها محلهایی که حضور داشت مورد هجمه هوایی اسرائیل قرار گرفت و یا در این درگیریهای دهه اخیر که در سوریه بود در معرض آتش دشمن قرار گرفت چه در مسیر حرکت و چه در محلهایی که حضور داشت.
با همه این موارد هیچگاه یادم نمیآید که ایشان اظهار خستگی کرده باشد و همیشه خودش را مدیون انقلاب و نظام میدانست و تصورش این بود که هر چه هم تلاش میکنیم پاسخگوی وظیفه اصلیمان نیست و آرزویش این بود که در این مسیر به شهادت برسد.
همانطور که مطرح کردید شهید سیدرضی از سال ۶۶ در محور مقاومت حاضر شدند، ارتباطشان با شهید حاج قاسم سلیمانی در زمان آغاز فرماندهی ایشان در دهه هفتاد چگونه بود؟
درخصوص ارتباطش با شهید حاج قاسم هم باید گفت که سردار سلیمانی یکی از فرماندهان عالیرتبه سپاه بودند هرچند که از سال ۷۶ وارد نیروی قدس شدند، اما فردی شناختهشده و پذیرفتهشده برای همه بچههای سپاه بودند و شخصیت حاج قاسم شخصیت خاص و ویژهای بود و آقای موسوی هم از همان بدو ورود حاج قاسم بهعنوان یک نیروی کاملاً تحتامر حاجی بود و سردار سلیمانی هم بعد از دو سه مأموریتی که به منطقه آمد با ویژگیهای ایشان آشنا شد و سیدرضی یکی از افراد مورد علاقه و مورد توجه شخص حاج قاسم بود یعنی اگر در نیروی قدس به حاج قاسم میگفتید "۴ ـ ۵ نفر که بهطور خاص مورد نظر شما هستند، نام ببرید"، قطعاً یکی از آنها سیدرضی بود.
ما سالهای زیادی را با هم کار کردیم و موضوعاتی بود که در منطقه پیش میآمد و نکتهای را به ایشان میگفتیم که مثلا فلان حوزه اینگونه شود، اما ایشان مثلا نظرش این بود که اینجا این میزان امکانات برود کفایت میکند، اما تا به ایشان میگفتیم که حاجی (سردار سلیمانی) را دیشب دیدیم و نظرش این است، سریعا موضوع را قبول میکرد و میگفت تمام است همان را انجام میداد و بیش از آنچه که مثلا مدنظر فرمانده محور بود تخصیص میداد.
زمانی بود بخش عمده منطقه شمالی سوریه تحت تصرف مسلحین و گروههای تروریستی و معارض سوری بود و قرار شد که بنده به همراه تیمی برای برقراری قرارگاهی به آنجا برویم، شب به آقای سیدرضی تلفنی گفتم که قرار است فردا به آن منطقه برویم، گفت "کی میخواهید بروید؟ "، گفتم مثلاً "ساعت ۷ صبح این امکانات را میخواهیم تا حرکت کنیم"، و پیش خودمان گفتیم "خب، احتمالاً تا ساعت ۸، هشتونیم امکانات حاضر میشود لذا ساعت ۷ونیم به محل رفتیم که دیدیم دوستان گفتند "ما از ساعت ششونیم با امکانات در محل حاضریم. "، فکر نمیکردیم که وقتی ساعت ۱۰ شب به سید درخواست دادیم ساعت ۶ صبح همه امکانات تهیه شده باشد؛ لذا باید در پایان عرض کنم که شهید سیدرضی موسوی یک پاسدار مجاهد و انقلابی و تربیتشده مکتب حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری بود که تمام عمر و جوانی خود را در مسیر خدمت به اسلام و انقلاب سپری کرد و در نهایت به فیض شهادت نائل آمد و خداوند ایشان را با ائمه معصومین (ع) و شهدا محشور فرماید.