فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
عمریست تا به راه غمت رو نهادهایم
روی و ریای خلق به یک سو نهادهایم
طاق و رواق مدرسه و قال و قیل علم
در راه جام و ساقی مه رو نهادهایم
هم جان بدان دو نرگس جادو سپردهایم
هم دل بدان دو سنبل هندو نهادهایم
عمری گذشت تا به امید اشارتی
چشمی بدان دو گوشه ابرو نهادهایم
ما ملک عافیت نه به لشکر گرفتهایم
ما تخت سلطنت نه به بازو نهادهایم
تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز
بنیاد بر کرشمه جادو نهادهایم
بی زلف سرکشش سر سودایی از ملال
همچون بنفشه بر سر زانو نهادهایم
در گوشه امید چو نظارگان ماه
چشم طلب بر آن خم ابرو نهادهایم
گفتی که حافظا دل سرگشتهات کجاست
در حلقههای آن خم گیسو نهادهایم
شرح لغت:شرح جلالی بر حافظرو نهاده ایم : 1- توجه کرده ایم. 2- چهره و روی را بر زمین نهاده ایم ./صد رو نهاده ایم : صد بار روی بر آن نهاده ایم ./ روی و ریا : تزویر وفریبکاری، دو رویی و نفاق، تظاهر و دو رنگی / طاق : سقف .
تفسیر عرفانی:
۱) ما صد بار صورت خود را پیش خاک پای تو بر زمین نهاده ایم و رویّه نیرنگ و ریاکاری مردم را کنار گذاشته ایم.
۲) (ما) سقف و ایوان مدرسه و بحث و جدل علم را فدای جام شراب و ساقی زیبارو کرده ایم.
۳) هم جان خود را به آن دو چشم جادوگر و هم دل خود را به آن دو زلف سیاه سپرده ایم.
۴) ما کشور آسودگی و ایمنی را با زور لشکر نگرفته و اورنگ شاهی را با زور بازو مستقر نکرده ایم.
۵) تا ببینیم که چشم افسونگر یار چه نقشی بازی میکند. زیرا که ما پایه کار خود را بر غمزه چشمان جادوگر او نهاده ایم.
نیتی در دل داری و برای رسیدن به آن خود را منزوی و تنها کرده ای. هرچه که داشتهای در راه حصول این نیت خالصانه بکار گرفته ای، اما تاکنون نتیجهای نگرفتهای و این باعث شده دیگران تلاش تو را بیهوده تصور کنند. مهم این است که تو تمام تلاش خود را میکنی و همان طور که میدانی جوینده یابنده است.