محمد معصومیان در اعتماد نوشت: بادهای پاییزی امسال هر چقدر خالی از ابرهای بارشزا بود به همان اندازه پر بود از اخباری که به نگرانی اقتصادی مردم دامن میزد. دغدغههایی که باعث شد از ابتدای پاییز ۳۶ هزار کاربر شبکه اجتماعی ایکس (توییتر) بیش از ۲۰۰ هزار محتوا در ارتباط با این دغدغهها تولید کنند.
کاربران تقریبا هر ماه با خبری جدید که تبعات آن در زندگی روزمرهشان پررنگ بود مواجه شدند و برای اعتراض یا آرام شدن اعصاب به تولید محتوا در ایکس پرداختند. افزایش سن بازنشستگی، فساد دبش، لایحه بودجه ۱۴۰۳ و افزایش درآمدهای مالیاتی دولت مهمترین موجهای خبری بود که به غیر از کاربران توییتر، نقل مجالس شبنشینی یا گعدههای گذرای تاکسی بود.
شرکت پایش و تحلیل لایفوب به بهانه پایان پاییز این دغدغهها را با یکدیگر مقایسه کرد تا ببینیم کدام خبر بیشتر کابران ایکس را تحتتاثیر قرار داده است. البته در دنیای تحلیل داده حتی تحتتاثیر قرار نگرفتن مخاطب از یک خبر هم میتواند مورد سوال باشد. کدامیک از بادهای اقتصادی ناخوش پاییز امسال برای شما برگریزان بیشتری به همراه داشت؟
«مرتضی رزمی» کارشناس تحلیل داده که به پایش شبکههای اجتماعی پرداخته است با بررسی دادهها میگوید: «موضوع فساد دبش، با اختلاف مهمترین ترند اقتصادی توییتر در سه ماه گذشته بود که ۶۶% از کل محتوا را شامل شده است. پس از آن مصوبه افزایش سن بازنشستگی با ۲۱% بیشترین میزان تولید محتوا را در توییتر داشت.»
تا اینجای کار این دو خبر با بیشترین دادهها در صدر مهمترین دغدغههای اقتصادی کاربران بودهاند: «بعد از آن افزایش درآمدهای مالیاتی دولت موضوع پربحث دیگری بود و بسیاری از کاربران توییتر به دریافت بیشتر مالیات توسط دولت، بدون شفافیت و رشد اقتصادی انتقاد وارد کردند.»
لایحه بودجه ۱۴۰۳ با تمام اهمیتی که دارد به نظر میرسد آنقدرها هم مورد توجه کاربران نبوده است. چرا؟ این موضوعی است که در ادامه به دنبال پاسخ آن خواهیم رفت. آیا این کم توجهی بیسابقه است؟ رزمی در پاسخ به این سوال میگوید: «آنطور که دادهها به ما میگویند بله، چون در ۵ سال اخیر، پاییز امسال کمترین توجه به بودجه را در توییتر فارسی شاهد بودیم. تاکنون محتوای مرتبط با بودجه سال آینده حتی به ۱۰ هزار محتوا هم نرسیده است.»
حالا که دادهها میگویند فساد ۳ هزار میلیارد دلاری دبش بیشترین واکنش را از کاربران گرفت شاید بد نباشد، ببینیم به غیر از اعتراض و انتقاد دیگر چه سوالاتی در ارتباط با این پرونده فساد سرسامآور ذهن کاربران را درگیر کرده است؟ روندها نشان میدهد پس از افشای این فساد، تعداد زیادی از کاربران به دنبال یافتن مقصر بودند و هر کاربری نظر خودش را در مورد گناهکار اصلی نوشت.
مرتضی رزمی که دادههای لایفوب را بررسی کرده است، میگوید: «۶۵% از کاربران این پرونده را فراجناحی میدانند و معتقدند ارگانهای مختلفی در به وجود آمدن آن دست داشتهاند. ۲۱% از کاربران هم دولت روحانی و ارز جهانگیری را مقصر میدانند. ۱۴% نیز معتقدند که عمده این فساد از زمان شروع دولت رییسی رخ داده است.»
رزمی با اشاره به نموداری که لایک و ریتوییتهای هر طیف فکری را نشان میدهد، میگوید: «بررسی میانگین ریتوییت و میانگین لایک یکی از شاخصهایی است که احتمال سازماندهی هر موج و توییتها در ایکس را نشان میدهد و هرچه نسبت ریتوییت به لایک بیشتر باشد، احتمالِ سازماندهی آن موج بیشتر است. البته این تنها شاخص نیست و برای نظر نهایی باید بررسی بیشتری داشت».
دومین خبر پر بازتاب در ایکس مصوبه تغییر سن بازنشستگی بود. خبری که در پیچ وتاب اظهارنظرهای ضدونقیض و احتمال رد آن توسط شورای نگهبان در نهایت به تصویر روشنی برای کاربران از حدود و جزییات آن منجر نشد. لایفوب با بررسی نگاه کاربران به مصوبه تغییر سن بازنشستگی به این نتیجه رسید که این مصوبه هم کاربران طیفهای سیاسی مختلف را به واکنش واداشت. رزمی میگوید: «۱۶% از محتوا برای اصولگرایان، ۱۶% توسط اصلاحطلبان یا منتقدان بود.
۲۶% از محتوا مربوط به روزمرهنویسان و ۴۲% توسط مخالفان نظام منتشر شد که بیش از ۹۰% این محتوا واکنش منفی به مصوبه مجلس بود. در بین توییتها تقریبا تمامی طیفهای سیاسی و روزمرهنویسان مخالفت خود را اعلام کردند. اصولگرایان در واکنش به این مصوبه حمایتی از مجلس که نمایندگانش عمدتا اصولگرا هستند نشان ندادند.
۷۰% آنها مخالف این مصوبه بودند. نکته مهم این است که ۱۰% که رویکرد مثبتی داشتند هم این مصوبه را تایید نکرده بودند، بلکه صرفا با توجه به وضعیت صندوقهای بازنشستگی آن را اجتنابناپذیر دانستند.»
به جز پروفایلهایی که هدف خود را واکنش به اخبار روز یا تحلیل و تفسیر آن قرار دادهاند طیف بزرگی هم در ایکس فارسی هستند که تقریبا خود را وارد جدالهای حزبی و جناحی نمیکنند که به آنها روزمرهنویسان میگوییم. حضور گسترده روزمرهنویسان در موضوع افزایش سن بازنشستگی از نکات جالب بررسی دادهها بود. رزمی میگوید: «۲% از محتوا مربوط به روزمرهنویسان است که این میزان از اصولگرایان و اصلاحطلبان هم بیشتر است. در این بین ۹۲% از روزمرهنویسان هم با مصوبه افزایش سن بازنشستگی مخالفت کردند.»
بررسی و توجه کاربران به لایحه بودجه نشان میدهد امسال در مقایسه با چهار سال گذشته کمترین میزان توجه به لایحه بودجه اتفاق افتاد. از زمانی که لایحه بودجه ۱۴۰۳ منتشر شد، یک بار رییسجمهور لایحه را تقدیم مجلس کرد و کلیات هم در یک مرحله رد شد. با وجود اینکه رد کلیات اتفاق مرسومی نیست، اما باز هم محتوای زیادی در مورد بودجه منتشر نشده است. البته گفتگو بر سر بودجه همچنان ادامه دارد، اما باز هم بعید است به میزان محتوای سال ۱۴۰۰ یا ۱۴۰۲ برسد. این موضوع کاهش تدریجی توجه و اهمیت دادن به موضوعی کلان مانند بودجه را نشان میدهد.
همانطور که پیشتر اشاره شد حتی پایین بودن میزان توجه به موضوعات هم میتواند خوانشهای اجتماعی و سیاسی به همراه داشته باشد. از «مرتضی نوروزپور» پژوهشگر علوم سیاسی میپرسم این بیتوجهی به یکی از کلان راهبردهای کشور از طرف کاربران شبکه اجتماعی ایکس (توییتر) نشان چیست؟ نوروزپور معتقد است معمولا نگاه مردم به بودجه دولتها در سال اول حضور دولت بر سر کار خاصتر است: «طبیعی بود که در سال اول دولت ابراهیم رییسی نگاهها بیشتر به بودجه معطوف بشود.
اما سیاستهای کلی دولت در همان سال اول آنچنان با تصورات و انتظارات جامعه ناهمخوان بود و از این موضوع حساسیتزدایی شد که به نظر میرسد جامعه با توجه به اینکه فلسفه اساسی دولت رییسی را قبول ندارد طبعا برنامه عملیاتی دولت و بودجه را هم پیگیری نکند. شاید بتوان گفت این کمتوجهی به دلیل پایین بودن اعتماد اجتماعی به دولت ابراهیم رییسی است.»
نوروزپور از کشورهایی در حال پیری جمعیت میگوید که صندوقهای بازنشستگی در آنها تبدیل به یک بحران میشود: «معمولا تلاش اول دولتها در ارتباط با حل مساله صندوقهای بازنشستگی به اینگونه بوده که با افزایش سن بازنشستگی سعی میکنند ناترازی این صندوقها را حل کنند. در تمام کشورهای دنیا این مساله با واکنش منفی روبرو خواهد شد و محرزترین آن بحث فرانسه و بروز جلیقه زردها بود.»
این پژوهشگر علوم سیاسی معتقد است این مساله در ایران هم پتانسیل ایجاد بحران را دارد: «مساله اصلی و اساسی در رابطه با صندوقهای بازنشستگی این است که این صندوقها با پول کارگران اداره میشود، اما آنها نظارتی بر آن ندارند و مسوولیت تماما با دولت است.
علاوه بر این دولت به عنوان یک نهاد که خود به عنوان بزرگترین کارفرمای کشور است هم یک منفعتی در این صندوقها دارد، اما در نهایت برای جبران ناترازی آن از جیب کارگران هزینه میشود.» به نظر طبیعی است در چنین شرایطی افکار عمومی نسبت به اینکه تاوان این ناترازی و صندوقها از جیب آنها برداشته شود حساس باشند. مسالهای که هم تمامی طیفهای سیاسی و حتی روزمرهنویسان را به واکنش وادار میکند، چون با زندگی میلیونها انسان شاغل گره خورده است.
حالا چند وقتی است که افشا و رسانهای شدن فساد اقتصادی چای دبش یکی از مهمترین موضوعات بحث در شبکههای اجتماعی، رسانهها و البته مردم عادی است. بحثهایی که انتقادات تندی را به همراه داشت. نوروزپور با اشاره به نمودارها میگوید:
«فرض بیشتر افراد جامعه این است که فساد دبش یک مساله فراجناحی است. واقعیت این است که هرچقدر حاکمیت بر این مساله اصرار بورزد که فساد معطوف و محدود به یک طیف سیاسی است، اما واقعیت این است که اکثریت جامعه دیگر فساد را به صورت سیستماتیک درک میکند و تمامی افراد را در رویههای منجر به فساد دخیل میداند. اینطور نیست که بگویند دولت حسن روحانی، ابراهیم رییسی یا احمدینژاد بوده است.»
او معتقد است تقریبا از سال ۱۳۹۶ به این سمت با تغییر ماهیتی که در نوع تفکر جامعه نسبت به مجموعه حاکمیت اتفاق افتاد دیگر جامعه اینطور فسادها را از این طیف یا آن دولت تمیز نمیدهد: «مشخصا اگر شبکه اجتماعی ایکس را یک جامعه آماری یا یک مشت نمونه خروار از جامعه بدانیم چنین تصوری نسبت به فساد را در اینجا هم شاهد هستیم.
از این بابت حاکمیت کار سختی دارد تا بتواند چنین تفکری را با شفافیت و ایجاد رویههای فسادزا به مرور تغییر دهد و اعتماد را به جامعه برگرداند.»
چرا اخبار اقتصادی پاییز امسال اینچنین عموم جامعه را درگیر کرد؟ شاید نگاه کردن به این چند خبر و مصوبه در کنار هم دریچهای جدید برای تحلیل و تفسیر آن باشد. «محمدعلی دادگسترنیا» پژوهشگر علوم اجتماعی محاسباتی معتقد است باید این مسائل را در کنار یکدیگر دید:
«از این جهت که چرا قانون در برابر کارگران و مردم عادی چنان صلابتی دارد که در مدت کوتاهی هم سن بازنشستگی و هم افزایش مالیات را برای تامین کسری بودجه خود افزایش میدهد و از فشار بر مردم نمیهراسد، اما در همین زمان خبر از فساد چند میلیارد دلاری چای دبش میرسد. مساله مهم در اینجا همین حاکمیت قانون و برابرتر بودن عدهای برای رقم زدن چنین فسادهایی است.»
در این شرایط عجیب نیست که با انبوهی از آگهیهای شغلی در رسانهها و شبکههای اجتماعی مواجه شویم که از نسل جوان میخواهد در دورههایی شرکت کند تا بتواند یکشبه پولدار شود. این طرز فکر از نظر دادگسترنیا در خلیی به وجود میآید که در آن تامین مالی و ثبات شغلی رویاهایی دور از دسترستر از یکشبه پولدار شدن به نظر میرسند:
«در دغدغههای اقتصادی کاربران ایکس کاملا هویداست که با وجود مسائل اقتصادی گوناگونی که در جامعه مطرح است، حجم توجه به افزایش سن بازنشستگی چقدر بالا بوده است. آخرین برآوردهای بخش جمعیت سازمان ملل متحد اعلام میکند که میانگین عدد سن امید به زندگی در ایران برای هر دو جنسیت (مردان و زنان) ۷۷.۳۳سال است، یعنی اگر جوانی تا ۲۵ سالگی مشغول به تحصیل باشد و پس از آن وارد بازار کار شود بعد از بازنشستگی کمتر از ده سال میتواند استراحت کند.
نکته مهم دیگری وجود دارد که جریانهای دست راستی در ایران در پی مقایسه سن بازنشستگی با سایر کشورهای اروپایی برای مشروعیت بخشیدن به این تصمیم هستند، در حالی که اولا این شاخص باید در کنار دیگر شاخصهای اقتصادی و سیاسی مثل رفاه دیده شود و ثانیا در ایران ما دو مشکل عمده دیگر نیز داریم که باید به آنها توجه شود.»
او یکی از مشکلات فساد را صندوقهای بازنشستگی و مسائل پیرامون آن در همه این سالها میداند که باید حل شود و مساله دوم ساختار اقتصاد سیاسی ایران است که اغلب فشار چنین تصمیمهایی بر کارگران وارد میکند: «باید زمینههای اجتماعی این تصمیمات را سنجید.
تصویب چنین قانونهایی در دولتهای راستگرای جهان مرسوم است، اما در همه این کشورها هم قوانین جدید عطف به ماسبق نمیشود یعنی کارگرانی را که قبل از تصویب و ابلاغ قانون جدید مشغول به کارند، شامل نمیشود، اما ایران، کارگران فعلی و سابق که سالها کار کردهاند نیز شامل این قانون میشوند.»
شنیدن این اخبار و بررسی هر روزه آن چه تاثیری روی شما به عنوان یک شهروند میگذارد؟ آیا انداختن تقصیر به گردن این طیف یا آن شخص میتواند تاثیری روی این احساس داشته باشد. حمیدرضا کشاورز جامعهشناس معتقد است این موضوعات و اتفاقات ارتباط مستقیمی با امید جامعه دارند.
کشاورز میگوید: «طبق نظریه ریک اسنایدر که به نظریه امید اسنایدر معروف است امید مانند سپری است که مردم را در مواجهه با عاملهای ناگهانی و اضطرابآور محافظت میکند و انگیزه را در افراد برای احتمال بیشتر تحقق اهداف حفظ میکند. «ویلیام کی استیس» هم برای امید دو مولفه تصور میکند.
اولین مولفه شناختی است، یعنی انتظار وقوع رخدادهایی در آینده و دومین مولفه عاطفی است، یعنی امید به مثبت بودن رخدادهای آتی و اینکه دارای پیامدهایی مطلوب باشند.» حال سوال اینجاست چطور با وجود تصمیمهایی که ممکن است آینده افراد را دچار مساله و مشکل کند باید انتظار داشت امید جامعه تحتتاثیر قرار نگیرد؟
حمیدرضا کشاورز در پاسخ میگوید: «زمانی که اخبار فساد منتشر میشود وجه عاطفی امید کاملا تحتتاثیر قرار میگیرد چراکه تصور مردم را از پیشرفت و اصلاح خدشهدار میکند و این در شرایطی که چند ماه مانده به انتخابات مجلس میتواند تاثیر مهمی در مشارکت مردم نیز داشته باشد.»