همه ما بازیگران بزرگ عرصه سیاسی را میشناسیم، اما در مورد آن احزاب کمتر شناخته شده و فرعی چطور؟ با مطلع شدن از ۱۰ حزب سیاسی عجیبی که احتمالاً تا به حال نامشان را هم نشنیده اید، خود را برای ورود به دنیای عجیب سیاست آماده کنید.
بیایید با حزب دزدان دریایی سفری سیاسی را آغاز کنیم! اگر فکر میکنید که آنها یک مشت دزد دریایی سلحشور هستند، ممکن است تعجب کنید اگر بفهمید که حزب دزدان دریایی در مورد گنجهای دفن شده و ناخداهای یک چشم نیست. نه، نه، کلاً نوع دیگری از دریانوردان سیاسی هستند! حزب دزدان دریایی که در ابتدا در اوایل دهه ۲۰۰۰ در سوئد ظهور کرد، از آن زمان پرچم خود را به بسیاری از نقاط جهان گسترش داده است. این شورشیان شیفته فناوری با تمرکز بر حقوق دیجیتال، آزادی اینترنت و حفاظت از حریم خصوصی، قصد دارند چشم انداز سیاسی سنتی را کاملاً زیر و رو کنند. بادبانهای آنها با تقاضا برای اصلاح قانون کپی رایت، دسترسی آزاد به دانش، و پایان دادن به نظارت دولت بالا کشیده شده است.
آنچه که حزب دزدان دریایی را از همه متمایز میکند، رویکرد مبهم آن به سیاست است – ترکیب نگرش راحت طلبانه با پیشنهادهای جدی سیاسی. آنها ممکن است گروهی از سیاستمداران باتجربه در اختیار نداشته باشند، اما گروه آنها به ترکیب متنوع خود از هکرها، فعالان اجتماعی و علاقهمندان به دنیای دیجیتال میبالد. شاید منتقدان آنها را گروهی از دردسرسازان آنلاین بدانند، اما حزب دزدان دریایی در انتخابات کشورهای مختلف بسیار خبرساز شده اند. در حالی که آنها هنوز سکان هیچ دولت بزرگی را در دست نگرفته اند، حضور آنها در پارلمانها و شوراهای محلی نشان میدهد که آنها حالا حالاها ماندگار خواهند بود.
این را تصور کنید: اواخر قرن نوزدهم است و دومینیون قدیم، یا همان ویرجینیا، پس از جنگ داخلی با مشکلات مالی جدی دست و پنجه نرم میکند. اما هرگز نترسید؛ ریدجاسترها (تنظیم دوباره) برای نجات شما و شهرتان وارد عمل میشوند! این نوابغ سیاسی که در سال ۱۸۷۹ شکل گرفت، صرفاً برای مقابله با بدهیهای خردکننده دولت و تلاش برای اصلاحات آموزشی وارد عمل شده بود. به رهبری یک فرد کاریزماتیک به نام ویلیام ماهون که یک ژنرال سابق نیروهای کنفدراسیون بود، ریدجاسترها گروهی ترکیبی از جمهوری خواهان، دموکراتها و افراد مستقل با هدف مشترک هدف آنها تنظیم دوباره تعهدات مالی دولت بود. سبک کردن بار مالیات دهندگان و افزایش بودجه مدارس دولتی از دیگر اهداف اصلی این گروه بود.
اما همه چیز خیلی خوب پیش نرفت. ریدجاسترها با مخالفت شدید دموکراتهای محافظه کار مواجه شدند که نسبت به روشهای کاهش بدهی آنها دیدگاه خوبی نداشتند. اما علی رغم این مخالفت ها، ریدجاسترها توانستند قایق سیاسی خود را به حرکت درآورند و یک پیروزیهای حیاتی را به دست آورند. در حالی که نفوذ حزب ریدجاستر در نهایت کاهش یافت، میراث آن همچنان باقی است. آنها نشان دادند که کمی همکاری و تفکر خارج از چارچوب میتواند در دوران سخت، تفاوت واقعی را ایجاد کند.
بیایید همین ابتدا به قلمرو مرموز حزب عینیت گرا یا هدف گرا بپردازیم. حزب عینیت گرا (Objectivist) مانند آن پسر عموی عجیب و غریبی است که فقط در گردهماییهای خانوادگی میبینید، اما نمیتوانید آن را کاملاً درک کنید. این حزب که بر اساس اصول فلسفه عینی گرایی آین رند تاسیس شده است، فردگرایی را به سطح کاملاً جدیدی میبرد. آنها به دخالت حداقلی دولت، سرمایه داری اقتصاد آزاد و آزادی شخصی مطلق اعتقاد دارند. اما صبر کنید، چیزهای بیشتری وجود دارد! عینیت گراها در مورد دستور کار حزبی خود یک ذهن یک طرفه دارند: “من، من، مال من! ” آنها علاقه خاصی به دفاع از منافع شخصی و رد هر گونه مفهوم نوع دوستی دارند.
بله، همه رویه آنها به طرز فکر “بقای شایسته ترین” باز میگردد، و از به رخ کشیدن آن نمیترسند. اگر چه شبیه یک نژاد یا نسل بسیار نادر به نظر میرسند، اما حزب عینیت گرا حامیان سرسخت خاص خودش را دارد. درسوی دیگر، منتقدان اغلب آنها را افرادی سنگدل، خود شیفته و بدون ارتباط با واقعیت میدانند.
در طول دهه مهیج ۱۹۶۰، فعالان ضد فرهنگ تصمیم گرفتند که همه چیز را در صحنه سیاسی تغییر دهند. حزب بین المللی جوانان (YIP)، که معمولا با نام ییپیها شناخته میشود، به عنوان یک گروه پر جنب و جوش و با ماموریت به چالش کشیدن قدرت، زیر سوال بردن وضع موجود، و گسترش قدرتهای قدیمی ظاهر شد. میتوانید بگویید که آنها شورشیانی با یک آرمان بودند! ییپیها که توسط چهرههای کاریزماتیکی مانند ابی هافمن و جری روبین رهبری میشدند، تماماً در مورد خرد کردن نظم موجود با شوخ طبعی و اعتراضهای نمایشی بود.
این گربههای پرسروصدا خیلی جدی گرفته نمیشدند. معمولاً آنها را در حال اعتراض و گردهمایی در تقاطع ها، پرت کردن کاغذ رنگی و شیرینی به سمت وال استریت، و اعلام «روز بین المللی جوانان» خود با زنگ و ناقوس و سوت میدیدید. در حالی که اقدامات بامزه آنها از نظر بسیاری به شدت غیرقابل درک و عجیب بود، ییپیها توجه زیادی را به معضلات جدی مانند حقوق مدنی، احساسات ضد جنگ و نگرانیهای محیط زیستی جلب کردند. ترکیب آنها از فعالیتهای سیاسی، فرهنگ روان گردان، و بی ربطی محض، طرفداران و منتقدان زیادی را برای آنها به ارمغان آورد. وقتی به امروز میرسیم، اگر چه ییپیها دیگر مانند گذشته در صدر اخبار نیستند، اما میراث آنها همچنان ادامه دارد. آنها ثابت کردند که سیاست نباید کسل کننده و شلوغ باشد؛ گاهی اوقات، تنها چیزی که برای بیان نیاز است، کمی دیوانگی و تعهد است.
حزب آبجودوستان لهستانی یا به اختصار PBLP، به عنوان یک واکنش تمسخرآمیز و غیرجدی به چشم انداز سیاسی سنتی ظاهر شد. این حزب که در دهه ۱۹۹۰ تاسیس شده بود، از حق لذت بردن از آبجو دفاع میکرد و در حالی که با ملایمت به بوروکراتهای خشک و بی روح خرده میگرفت، خوبی آبجو را جشن میگرفت. این گروه را با یک حزب همیشه مست اشتباه نگیرید. حزب آبجودوستان برای مقابله با مسائل جدی کشور، هوشمندانه از طنز و طعنه استفاده میکرد. رفتارهای غیر متعارف و شعارهای عجیب آنها توجه را به بی تفاوتی سیاسی جلب کرد و آگاهی را در مورد مشارکت رأی دهندگان افزایش داد.
اما اشتباه نکنید؛ این حزب با سهم خود از منتقدان مواجه شد. برخی آنها را به عنوان یک مشت دلقک مست که برای کار جدی سیاسی مناسب نبودند، طرد میکردند. با این حال، آنها موفق به جذب دنبال کنندگان قابل توجهی شدند و ثابت کردند که گاهی اوقات کمی شوخ طبعی و مستی میتواند راه درازی را طی کند.
در سال ۱۸۴۸، زمانی که حزب خاک آزاد ریشههای خود را گسترش داد، مساله برده داری در حال از هم پاشاندن کشور ایالات متحده بود. اعضای خاک آزاد دستهای ترکیبی و ناهمجور از هواخواهان پایان سیاست برده داری، دموکراتهای ناراضی، و برخی از ویگ (افراد اصلاح طلبی که در دوران انقلاب آمریکا هوادار استقلال از بریتانیا و آزادیخواه و لیبرال بودند) سنتی بودند که برای مبارزه با «قدرت بردگی» به هم پیوسته بودند. شعار جمعی آنها ساده بود: «خاک آزاد، آزادی بیان، کار آزاد، و مردان آزاد». آیا این شعار بزرگی نیست؟
به رهبری رهبران کاریزماتیکی مانند مارتین ون بورن و سالمون پی. چیس، این افراد بسیار رک و صریح صحبت میکردند. آنها خواستار آن بودند که هر ایالت جدیدی که از غرب جدا میشود مانند پرندهای آزاد و عاری از قید و بندهای برده داری باشد؛ و البته سروصدای زیادی نیز به پا کردند. آنها توانستند بذر حزب جمهوری خواه امروزی را بکارند که بعدها به قدرت رسید و به برده داری پایان داد. اگر چه آنها در انتخابات ریاست جمهوری پیروز نشدند، اما نفوذ بسیار قابل توجهی داشتند. هر چند حزب خاک آزاد در دهه ۱۸۵۰ از اعتبار افتاد، اما میراثشان ادامه داشت و ثابت کرد که حتی در تاریکترین دورانها نیز یک گروه پرشور میتواند باعث ایجاد جنبشی شود که مسیر تاریخ را تغییر میدهد.
حزب کشتی افراطی کانادا (CEWP) همانند پرشی از بالا و به کمک یک طناب، به صورت غافلگیر کننده و یکبارهای وارد سیاست کانادا شد. این حزب که به خاطر حرکات عجیب و غریب و شخصیتهای متفاوت خود شناخته میشود، معنای جدیدی برای اصطلاح «نمایش سیاسی» به ارمغان میآورد. این حزب که توسط کشتی گیران حرفهای سابق و هنرمندان باتجربه اداره میشود، توانسته توجه برخی از رأی دهندگانی را که خواهان هیجان در انتخابهای سیاسی شان هستند، به خود جلب کند. اما اجازه ندهید که سروصداهای پر زرق و برق آنها شما را فریب دهد، زیرا این حزب در مسائلی که برای طرفدارانش مهم است بسیار جدی عمل میکند.
آنها طرفدار افزایش بودجه ورزشی، ترویج سبک زندگی سالم، و سرمایه گذاری در صنایع سرگرمی مانند کشتی و دیگر اشکال سرگرمی هستند. اما منتقدان این حزب را یک نمایش فرعی محض میدانند و مدعی هستند که این گروه فاقد قدرت و درک کافی برای پرداختن به معضلات واقعی و اصلی در کاناداست. آنها این حزب را متهم میکنند که بیشتر روی خلق لحظات وایرال تمرکز کرده تا ارائه سیاستهای معنادار. اما آنها در تکان دادن فضای سیاسی کانادا موفق بوده و شور جدیدی در دنیای عمدتاً کسل کننده سیاستهای کانادا ایجاد کرده اند. زمان مشخص خواهد کرد که آیا درخشش عجیب CEWP میتواند به یک اثر سیاسی واقعی تبدیل شود یا اینکه از صحنه خارج خواهد شد.
به اوایل قرن نوزدهم برگردیم، زمانی که یک حزب کوچک عجیب و غریب به نام حزب ضد ماسونی در حال افزایش تاثیرگذاری خود بود. در اواخر دهه ۱۸۲۰، این حزب در صحنه ظاهر شد، و میتوانید شرط ببندید که همه چیز این حزب درباره پیتزای رایگان و شعارهای جذاب نبود. نه! تمرکز اصلی حزب ضد ماسونی بر فرقه مرموز ماسونها بود که در آن زمان بر جامعه تسلط کامل داشت. آنها ماسونها را به عنوان یک گروه نخبه گرا و مرموز میدیدند و خیلی به آن علاقه نداشتند. اما حزب ضد ماسونی قدرت خاص خودش را داشت. آنها ماموریت خود را جدی گرفته و اولین کسانی بودند که در سال ۱۸۳۱ یک کنوانسیون نامزدی ملی برگزار کردند.
اگر چه آنها ریاست جمهوری را به دست نیاوردند، اما توانستند در برخی از انتخابات ایالتی پیروز شوند و حتی برخی از نمایندگان خود را به کنگره بفرستند. در دوران اوجشان، آنها به ترس از توطئه و میل به شفافیت میپرداختند. با این حال، محبوبیت آنها با گذشت زمان، در دهههای بعد کاهش یافت. احزاب دیگر افکارشان را جذب کرده و آنها را به عتیقههای تاریخ سیاسی تبدیل کردند.
اگر آمریکایی هستید و از سیستم دو حزبی خسته شده اید و میخواهید طعم چیزی متفاوت را بچشید، این افراد ممکن است علاقه شما را جلب کنند! حزب قانون اساسی، جنبش “مشروطه خواه” یا “حزب سوم”، مانند دمیدن هوایی تازه در چشم انداز سیاسی ایالات متحده است. آنها با افتخار پرچم پایبندی شدید به قانون اساسی ایالات متحده را با هدف حفظ اصول وضع شده توسط پدران بنیانگذار آمریکا برافراشته اند. این افراد به حکومت محدود، آزادیهای فردی و حرمت زندگی اعتقاد دارند.
این روزها شما حزب قانون اساسی را نمیبینید که سر و صدای زیادی در رسانههای جریان اصلی ایجاد کند یا مانند دو حزب اصلی بر صندوق آرا تسلط داشته باشد. آنها بیشتر یک جنبش مردمی هستند، از جوامع محلی کمک میگیرند و در مسیر از بالا رفتن نردبان سیاسی کشور هستند. خط مشی سیاسی آنها اغلب مواضع محافظه کارانه را با نوعی آزادی خواهی ترکیب میکند و ترکیب جالبی ایجاد میکند. اما مخالفان معتقدند که مشروطه خواهان قدرت زیادی برای جلب حمایت ملی ندارند. اما آنها پیروان پرشوری دارند که به اصول خود به شدت پایبند هستند. در حالی که تاثیر آنها بر انتخابات ملی کم است، اعضای این حزب میتوانند در برخی از رقابتهای ایالتی و محلی نقش پر رنگی داشته باشند.
علاقهمندان به غذا و سیاست را با هم ترکیب کنید و یک بازیگر منحصر به فرد در چشم انداز سیاسی خواهید داشت: حزب گیاهخواران آمریکا. این حزب که بر پایه ترویج سبک زندگی گیاهی و زندگی پایدار تاسیس شده است، قصد دارد مسائل مهمی مانند تغییرات آب و هوایی، حقوق حیوانات و بهداشت عمومی را از طریق یک لنز بدون گوشت حل کند. شاید از خود بپرسید که آیا این حزب در میان ملتی به شدت عاشق گوشت، همبرگر و باربکیو شانسی برای پیروزی دارد؟ در حالی که ممکن است این حزب از نظر تعداد سنگین وزن نباشد، اما حزب گیاهخواران آمریکا به آرامی در حال قدرت گرفتن در سیاستهای محلی است، و گیاهخواران سرسخت و شهروندان آگاه به محیط زیست را به خود جذب میکند.
منتقدان بر این باورند که ایدههای مبتنی بر گیاه این گروه برای جذب توجه توده مردم جذابیت و قدرت زیادی ندارد، اما حامیان آنها معتقدند که این حزب از زمان خود جلوتر است. در حالی که افراد بیشتری نسبت به تاثیرات زیست محیطی مصرف گوشت آگاه میشوند و رژیمهای غذایی گیاهی را میپذیرند، انتقال پیام این حزب میتواند شتاب بیشتری به خود بگیرد. چه یک گیاهخوار سرسخت باشید و چه یک گوشتخوار مردد، ظهور حزب گیاهخواران آمریکا یک اتفاق جالب در دورنمای سیاسی دائماً در حال تغییر ایالات متحده و جهان است. این نشان میدهد که سبزها حتی در سیاست هم جوانه میزنند و تغییر در حال رخ دادن است.
منبع:روزیاتو