احمد زیدآبادی در اعتماد نوشت: در انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸ به دلایلی که در جلد پنجم خاطرات منتشر نشدهام، با عنوان «نام و ننگ سالهای زردفام» توضیح دادهام، از شیخ مهدی کروبی حمایت میکردم.
در بحبوحه تبلیغات انتخاباتی، ناگهان پچپچی در گرفت که چه نشستهاید؟ کاندیدایتان با ساسی مانکن دیدار کرده است. این پچ پچ را محافل افراطی اصولگرا به راه انداختند، اما به نظرم برخی حامیان مهندس میرحسین موسوی هم به آن دامن زدند به گونهای که طعن و کنایه آنان بر برخی طرفداران کروبی هم موثر افتاد و زمزمههای اعتراض از سوی آنان بلند شد.
بالطبع من هم به عنوان دبیرکل سازمان ادوار تحکیم وحدت که به حمایت از آقای کروبی در انتخابات برخاسته بود، ناچار به موضعگیری در این باره بودم و باید چیزکی میگفتم یا مینوشتم.
این بود که ابتدا درصدد کشف حقیقت و جزییات ماجرا برآمدم. پرسیدم آیا آقای کروبی با ساسی دیدار خصوصی داشته است؟ گفتند نه! پرسیدم آیا در مدح و منقبت ساسی کلامی بر زبان رانده؟ گفتند نه! پرسیدم پس داستان چه بوده است؟
گفتند؛ در برنامه دیدار جمعی از هنرمندان با آقای کروبی، یکی از اعضای ستاد، ساسی را هم به محل ملاقات عمومی برده و در واقع ساسی بین آن جمع حضور داشته است! پرسیدم؛ فقط همین؟ گفتند همین! پرسیدم؛ این کار مشخصا چه عیبی دارد؟ آیا آقای کروبی باید ماموری را جلوی در ورودی میگمارد تا هر یک از شهروندان علاقهمند به حضور در جلسه عمومی را ابتدا گزینش کند و بعد به آنها اجازه ورود دهد؟ اگر دست به گزینش میزد که رسوایی به بار میآمد!
واقعیت این است که در دوران اصلاحات و پس از آن، بسیاری از چهرههای معروف اصلاحطلب از رویارو شدن با کسانی که حکومت آنها را «غیرخودی» معرفی میکرد، اجتناب میکردند. برای مثال، اگر در محفلی، یک شهروند زندانرفته یا دگراندیش یا منتقد و مخالف حکومت پیدا میشد، برخی چهرههای شاخص اصلاحطلب چنان از او فاصله میگرفتند یا خود را از وی پنهان میکردند که گویی یک کلمه صحبت با آنها سبب جزام خواهد شد! آقای کروبی، اما شجاعانه و فروتنانه این رسم بدآیین را به هم زد.
دفتر او معمولا محل رفت و آمد اشخاصی بود که دیگر سران اصلاحطلب از رویارو شدن با آنها بهشدت پرهیز میکردند. در واقع، رفتار آقای کروبی درهم شکستن دیوار منحوس و تبعیضآمیزی بود که جناح تندرو تحت عنوان خودی و غیرخودی بین شهروندان کشیده بود و بسیاری از چهرههای شاخص اصلاحطلب هم عملا تسلیم آن شده بودند.
در حقیقت، حضور ساسی در جمع هنرمندان حامی کروبی، از همین نگاه مساواتطلبانه شیخ نسبت به عموم شهروندان حکایت میکرد و من آن را در قالب یک یادداشت به گرمی ستودم و اصلا دلیل حمایتم از وی را همین ویژگی دانستم. در عین حال، برای آنکه جای کمترین شبههای نسبت به رفتار درست کروبی باقی نگذارم، تاکید کردم که اصلا دلیل حمایت من از آقای کروبی دیدارش با ساسی مانکن است!الان هم پس از گذشت بیش از ۱۴ سال از آن تاریخ، بر همان نظر سابقم.
البته بعدها که دیدار انتخاباتی سید ابراهیم رییسی با تتلو جنجالبرانگیز شد، برخی برای توجیه ماجرا، داستان حضور ساسی در برنامه دیدار هنرمندان حامی کروبی با وی را پیش کشیدند. این دو ماجرا، اما جز همان وجه اشتراک اندکی که بتوان بین ساسی و تتلو قائل شد، شباهت دیگری با هم نداشت. اگر تتلو در یک دیدار عمومی در جمع حامیان آقای رییسی حضور پیدا میکرد، به نظرم جای کمترین ایراد و انتقادی نداشت.
مشکل از آنجا شروع شد که اولا ملاقات خصوصی و طولانی و صمیمی بود. ثانیا با آب و تاب بسیار، رسانهای شد. ثالثا در مدح تتلو داستانها گفتند. رابعا حامیان آقای رییسی او را نعوذبالله با امام حسین و تتلو را با زهیر بن قین مقایسه کردند! خامسا اصل و حواشی دیدار چنان نمایشی و مصنوعی بود که حال همه را از برنامهریزانِ پشت صحنه آن به هم زد! اگر کروبی نه با ساسی بلکه با برجستهترین هنرمند اصیل کشور هم چنین نمایشی به پا میکرد، بدون تردید من از رفتارش اعلام برائت میکردم.
این وقایع، اما همه به تاریخ پیوسته است و به میان کشاندن آنها به قصد تصفیهحساب سیاسی، کمکی به حل مشکلات امروز کشور نمیکند.