روزنامه شرق نوشت: تیم ملی فوتبال ایران مهیا میشود تا فردا در دومین بازی از مرحله انتخابی رقابتهای جام جهانی به مصاف ازبکستان برود. این بازی با توجه به قدرت دو تیم اهمیت زیادی دارد؛ چراکه برنده میتواند خیالش راحت باشد که از دیگری سبقت میگیرد. طرفین در بازی نخست کار سختی نداشتهاند؛ ازبکها با سه گل تیم ترکمنستان را شکست دادند و ایران هم در دیداری تقریبا یکطرفه با چهار گل هنگکنگ را از پیشرو برداشت. ب
رد ایران در حالی رقم خورد که اتفاق عجیبی در ورزشگاه آزادی رخ داده بود. برخلاف تصور، تماشاگران استقبال زیادی از این دیدار مهم نکردند تا فقط چیزی نزدیک به شش هزار تماشاگر این بازی را از نزدیک تماشا کنند. به خودی خود این اتفاق عجیب به نظر میرسد؛ چراکه ایران یکی از تیمهای مطرح آسیاست و با توجه به تعداد ستارههای بیشماری که در ترکیب تیم ملی ایران حضور دارند، انتظار میرفت استقبال بهتری از این بازی شود. در ورزشگاهی که قریب به ۷۸ هزار نفر گنجایش دارد، طبق اعلام رسمی سایت فیفا فقط ششهزارو ۱۹۱ تماشاگر حضور پیدا کردند تا بازی را به نظاره بنشینند.
برای فاجعهبودن چنین آماری کافی است فقط به همین تکگزاره اشاره شود که بازی عراق با اندونزی در حضور قریب به ۶۰ هزار هوادار عراقی برگزار شد. این آمار بهخوبی اختلاف شور و هیجان نسبت به یک بازی ملی در دو کشور همسایه را نشان میدهد؛ ولی بهراستی چه اتفاقی برای تماشاگران تیم ملی افتاده که در یکی از مهمترین بازیها، این تیم فقط شش هزار نفر را به ورزشگاه میکشاند؟
قیمت بلیت
شاید اصلیترین موضوعی که ذهن مخاطب را به چالش بکشد، این است که به دلیل قیمت بالای بلیت در ورزشگاه آزادی، تماشاگران استقبالی از این بازی نمیکنند؛ ولی این موضوع چندان درست نیست. برخلاف بازیهای نمایندگان ایران در لیگ قهرمانان آسیا که بلیت ورزشگاه حدود ۲۵۰ هزار تومان است یا قیمت بازیهای لیگ فوتبال ایران که تا صد هزار تومان برای جاهای معمولیتر در نظر گرفته شده، بهای بلیت بازی ایران و هنگکنگ تا ۲۵ هزار تومان هم افت کرد؛ ولی باز مشتاقان زیادی نداشت. در واقع بلیت این بازی با دو قیمت ۲۵ و ۵۰ هزار تومان به فروش رفت که این عدد و رقم در مقایسه با تعدادی از بازیهای لیگ برتر هم کمتر به نظر میرسد.
نبودن ستارهها
این یکی هم نمیتواند دلیل جامع و کاملی باشد. دمدستیترین تحلیل میتواند همین حضور بازیکنان پرسپولیس و استقلال در ترکیب تیم ملی باشد. چطور است که برای بازیهای لیگ برتر که قرار است این دو تیم به مصاف رقبا بروند، تعداد تماشاگران بیش از تماشاگران بازیهای ملی است؟ از سوی دیگر این هم واقعیتی انکارناپذیر است که این روزها ستارههای اصلی فوتبال ایران در قالب تیم ملی جمع شدهاند. از علیرضا بیرانوند در خط دروازه گرفته تا سردار آزمون و مهدی طارمی، همگی از آن دست ستارههای سرشناسی هستند که مخاطبان بیشماری دارند. تیم ملی مجموعهای از ستارههای فوتبال ایران را یکجا گرد هم آورده است؛ ولی شور و شوقی دستکم در بازی با هنگکنگ، برای دیدن آنها از نزدیکتر وجود نداشت.
زمان بد
این مورد هم نمیتواند دلیل قانعکنندهای باشد؛ چراکه اتفاقا برگزاری این بازی آنهم عصر روز پنجشنبه از لحاظ زمانی، گزینه ایدئالی است. هم نوجوانان و جوانان درگیر مدرسه و دانشگاه نیستند و هم بخش زیادی از کارمندان در آن زمان، وقت آزاد دارند. از این گذشته، پیش از این سابقه داشته که بازی تیم ملی روز غیرتعطیل هم برگزار شود، اما با استقبال زیاد تماشاگران روبهرو شود.
حریف ضعیف
این یکی شاید یکی از دلایل توجیهپذیر باشد. هنگکنگ و سطح فوتبالی که این تیم به نمایش میگذارد، جذابیت چندانی برای مخاطب ایرانی ندارد؛ ولی باز هم نمیتوان به همین بهانه، حضور فقط شش هزار نفر را توجیه کرد. ضمن اینکه در همان بالای مطلب عنوان شد که در جدال تیم ملی عراق با اندونزی قریب به ۶۰ هزار نفر در ورزشگاه حاضر شدند تا تیم ملی عراق را تشویق کنند؛ پس بدیهی است که حریف ضعیف شاید یکی از دلایل تلقی شود، ولی بیانکننده همه واقعیت موجود نیست.
برای تماشاگران تیم ملی چه اتفاقی افتاده است؟
پس اگر دلایلی که در بالا عنوان شد، توجیهکننده غیبت یا حضور اندک تماشاگران تیم ملی نیست، باید به فکر راه چاره بود. اینکه چرا تعداد تماشاگران بازیهای تیم ملی کم شده، میتواند دلایل ورزشی و غیرورزشی داشته باشد. دلایل غیرورزشیاش که نیاز به واکاوی بیشتری ندارد. اتفاقات اجتماعی سال گذشته تا حدودی بین هواداران و بازیکنان تیم ملی فاصله انداخت؛ ولی بعد از رفع مشکلات و ارائه پارهای از توضیحات به نظر میرسید که این فاصله کمتر شود. حتی تغییرات در کادر فنی هم میتوانست به بهبود این شرایط کمک کند. اگرچه تحلیلی صددرصدی درباره این موضوع نمیتوان ارائه داد، اما غیبت تماشاگران دلایل ورزشی هم دارد که بخشی از آنها متوجه کجسلیقگی مسئولان امر هم میشود.
اولین دلیلی که میشود از آن بهعنوان دلیل این غیبت تأثیرگذار نام برد، انزوای ناخواسته فوتبال ایران پس از اعمال تحریمهای آمریکاست. در سالهای اخیر فرصت بازی با تیمهای بزرگ در ورزشگاه آزادی فراهم نشده و رفتهرفته رغبت تماشاگران تیم ملی برای حضور در ورزشگاه کمتر شده است. بدیهی است که برای جوشخوردن این رابطه، مهمترین مسئله، تأمین ارز مورد نیاز برای دعوت از یک تیم صاحب سبک و مطرح در ورزشگاه آزادی است؛ موردی که علاوه بر محکزدن جدی تیم ملی ایران و تقویت آن، میتواند ورزشگاه را در مرز پرشدن هم قرار دهد.
مورد دوم هم که همان داستان زیرساخت در ورزشگاههای ایران است. واقعیت این است که در مقایسه با کشورهای همسایه، سرویسدهی به تماشاگران فوتبال در ورزشگاههای ایران به حد مطلوب نیست؛ از اوضاع ساندویچ و آبمعدنیهای ورزشگاه گرفته تا سرویس بهداشتی و فاصله پارکینگ و صندلیها. اگر قرار باشد تماشاگر هزینهای درخور کرده و زمان و انرژی برای دیدن بازیهای تیم ملی بگذارد، انتظار دریافت حداقلترین سرویسها را هم دارد. این یکی با وجود وعدههای مکرر مسئولان درست نشده و بعید است به غیر از وعده و وعید سر از مسیر جدید دیگری هم درآورد.
موضوع دیگر هم نامهربانی با زنان تماشاگر فوتبال است. درحالیکه دیگر کشورها از علاقه زنان به فوتبال بهعنوان یک فرصت استفاده میکنند، در ایران هنوز این موضوع یک تهدید بالقوه لحاظ میشود. واقعیت این است که اگر تهدیدهای فیفا نبود، شاید هنوز درِ ورزشگاههای فوتبال در ایران به روی این طیف از علاقهمندان بسته باقی میماند. حالا هم که به هر طریق زمینه ورود آنها به ورزشگاه مهیا شده، بدترین جای ممکن با محدودترین ظرفیت در اختیار تماشاگران زن گذاشته شده تا آنها مشقت دوچندانی را تحمل کنند.
بدیهی است که اگر دلسوزی در این مواقع وجود داشت، علاوه بر تکریم بیشتر زنان و دختران ایرانی، از فرصت استقبالنکردن مردان نهایت استفاده را میبرد و بلیتفروشی بیشتر و گستردهتری برای زنان انجام میداد و از سوی دیگر، جایگاه بهتری را هم در اختیار آنها قرار میداد تا سکوهای خالی بیشمار آزادی در یک جدال ملی که ستارههای فوتبال ایران در آن حضور داشتند، تا این حد آزاردهنده نباشد.