سیدمصطفی هاشمی طبا، در روزنامه سازندگی این سوال را مطرح کرده که «با مساله اتباع افغانستان در ایران چه باید کرد؟»
در هفتههای اخیر دو نگاه در ارتباط با موضوع حضور اتباع افغانی که به صورت غیرقانونی در ایران هستند، مطرح شده است؛ یکی تاکید بر اینکه نباید با هشدار درباره خطرات حضور این جمعیت به موج افغانستیزی دامن زد و تداوم این رویه نوعی نژادپرستی است و دوم نگاهی که میگوید باید توجه کافی به خطرات احتمالی و محتمل حضور این جمیعت در کشور در شرایط امروز داشت. در رابطه با این مساله چند نکته قابل توجه است:
۱. بدونشک نمیتوان یک حکم کلی در ارتباط با تمامی اتباع افغانی در کشور داشت چراکه تردیدی نیست که در این جمعیت، مردمانی شریف و زحمتکش در حال زندگی هستند و تهدیدی محسوب نمیشوند، اما در یک نگاه کلان باید این واقعیت را قبول کرد که این جمعیت میتواند یک تهدید بالقوه باشد که نباید از آنها غافل شد.
فراموش نکنیم که آمریکا توافقنامهای ۴۰۰ صفحهای با طالبان در قطر امضا کرده و درباره افق مسائل در این توافق جمعبندی کردهاند. آمریکا به یکباره همه چیز را به دولت طالبان تحویل داد و به سرعت از افغانستان رفت بنابراین با کنار هم قرار دادن این مسائل نباید از این چشمانداز غافل شویم. شاید این امتیازات در ارتباط با نقشی است که به طالبان داده شده است، از این جهت این تهدید بالقوه نباید از نظر دور بماند.
۲. نکته مهم دیگر در ارتباط با قومیت افغانهایی است که در قدرت فعلی افغانستان هستند. اکثریت اینها از قوم پشتون هستند، البته افراد دیگر نیز در داخل خود دارند و قومیتها متفاوت است، اما تمرکز اصلی در شرایط از این قوم است. برخی میگویند ایدهآل اینها این است که پشتوهای افغانستان و پاکستان تجمیع و «پشتونستان» را تشکیل دهند، اما من تصور میکنم مساله از این فراتر است، یعنی آنچه در حال رخ دادن است - مبنی بر فارسیزدایی و تسلط بر شمال افغانستان - حاکی از این است که افغانستان را به پشتونستان تبدیل کنند و این مساله تهدید بالقوه دیگری را در شرق ایران به وجود
میآورد.
از طرف دیگر، افغانستانیهای حاضر در ایران براساس مشاهدات شخصی من عموماً پشتون هستند و هزاره، تاجیک و ازبک بسیار کم هستند و برخی نیز جلوی خود من به سابقه حضور در طالبانی بودنشان تاکید دارند. حضور خود اینها در کشور خطر بالقوه است کمااینکه اخیراً اعلام شد که نیروی انتظامی زیرزمینی را کشف کرد که اینها سلاح در آن جمع میکردند. فراموش نکنیم پشتونها امکان ندارد فارسی صحبت کنند و حتماً با هم پشتون صحبت میکنند و اصراری برای پشتون صحبت کردن با ایرانیان دارند. واقعاً نمیتوان همه اینها را خطر در نظر گرفت یا قصوری را متوجهشان کرد، اما نباید از کنارشان نیز با طیب خاطر عبور کرد.
۳. تصور میکنم برای هوشیاری در قبال تهدیدات ممکن در درجه اول باید مجردهای افغانها را از بقیه تفکیک کرد. البته در این گروه مجردها افراد زحمتکشی هستند که در ایران کار میکنند و درآمد خود را برای خانوادههایشان در افغانستان میفرستند، اما ممکن است در بینشان نیز مجردهایی باشند که نیازمند سازماندهی و نظارت باشند.
اصرار من نه محکوم کردن قطعی و نه عبور راحت از کنار این جمعیت است. مساله مهم که باید مورد توجه باشد، رصد و دقت در این باره، ساماندهی و تفکیک بر اساس وضعیت تجرد و تاهل و سوابق تخلف و جرم و نظارت دقیق بر جمعیت و تحرکات آنها است. این رویه در شرایط فعلی عاقلانهترین کار ممکن در مقابل جمعیت افغانهای حاضر در داخل ایران است که باید به جد مورد توجه باشند.