آتیلا پسیانی که امروز چشم از جهان فروبست را شاید بازیگر سینما و تلویزیون بدانند، که بود، شاید کارگردان تئاتر و بازیگردان سینما بنامند که آن هم بود، اما او ذات و جوهری فراتر از همه اینها داشت، ایده پردازی تجربه گرا که هرگاه به تئاتر میرسید، این جوهر در او میجوشید و رگهای چوبی صحنه تئاتر از حضورش جان میگرفتند، چه سالنی کوچک در بالای تئاتر شهر چه صحنه فراخ تالار وحدت و تئاتر ایرانشهر.
به گزارش خبرآنلاین، حسین قره: آتیلا پسیانی هنرمندی است که درباره اش میگفتند از زمانی که در رحم مادرش بود بر صحنه تئاتر رفت تا امروز که آخرین ملکولهای هوای این جهان را به ریه اش فرو برد. او همیشه در صحنه ماند. مادرش زنده نام دیگری از دنیای هنر بود، جمیله شیخی، زنی استوار و از پیشگامان تئاتر نو و مدرن در ایران، بازیگری که لحظاتی فوق العاده را در نقشهایی با سیاقهای متفاوت خلق کرد (کافی است پاییزان، مسافران و کاغذ بی خط را به یاد بیاورید).
دانستههایتان درباره پسیانی را نمیخواهم تکرار کنم که در ۱۳۳۶ به دنیا آمد و ۱۳۵۶ اولین نمایشش را بازی کرد و تکراری است اگر بگوییم که در سالهای کودکی ما محله برو وبیا را بازی کرد و چه و چه. او مقدار زیادی فیلم و سریال بازی کرد، حتی در کارنامه اش بازی در تبلیغات هم به چشم میخورد، حتی صدایش هم روی بعضی از تبلیغات نشست.
مرور کارهای او بر صحنه تئاتر از تاثیرگذارترین آثار تجربی تئاتر در ایران است، او و یار دیرینش محمد چرمشیر، این هر دو آثاری را خلق کردند و بر صحنه تئاتر به نسل ما که شیفیتگان تئاتر بودیم نشان دادند که سال هاست -حتی در این روزها که تئاتر به امری فراگیر تبدیل شده است- از خاطرمان پاک نشده. اگر ده نفر بودیم یا صد نفر یا ۳۰۰ نفر در لحظهای که او با گروهی از بازیگرانش به صحنه میآمد، ما را به دنیای دیگری میبرد. دنیایی که او ایده هایش را ساخته بود تا خودش به عنوان انسان با گوشت و پوست و خون تجربه کند و ما نیز در آن تجربه سهیم شویم.
شاید در چنین روزی باید آن چه با او تجربه کرده ایم را مرور کنیم، دنیایی که او ساخت و ما حیران در آن ساعتی زندگی کردیم. این نکته گفتنش ضروری است که همه تئاترهای او موفق نبودند که او خود هم چنین ادعایی نداشت بلکه ذات تئاتر تجربی این است که در آن موفقیت و عدم آن معنایی ندارد، ساخت و بالا آمدن مفهومی و بسط و گسترش آن مفهوم در یک ساعت، تئاتر تجربی را میسازد.
او یک بار در تئاتر، ما مخاطبان را به یک لباس فروشی دست دو به یک تاناکورا میبرد تا نشان دهد، غلط بودن، دست دوم و فیک بودن نه در یک ساحت که در تمامی ساحتهای زندگیمان رسوخ کرده است، شاید هم در آینه، روزی با خودش مواجه شده و آن تجربه اجتماعی که خودش نیز بخشی از آن بوده است را آینه وار با ما هم در میان گذاشته.
همچنان که او روز دیگری و در نمایش دیگری در کلاف سردرگم سیم خاردارها با فاطمه نقوی (همسر آتیلا پسیانی که باید عمیقا به او تسلیت گفت) در زندگیای که اسارت و جنگ پنجه در صورتش انداخته، گیر افتاده بودند. اگرچه فرماندهان نظامی دنیا آن را پیش میراندند و ما نیز، چون آدمهای نمایش در سیمهای خاردار گرفتار بودیم.
تجربه آتیلا پسیانی فقط در محتوا و اندیشه نبود، همانطور که پیشتر گفتم او و محمد چرمشیر فرمهای زبانی، اندیشهای و نمایشی متفاوتی را تجربه میکردند، چه آن زبان نمایش فرمش را از آفریفا میگرفت و از باورهای بومی منطقه جنوب ایران که با فرهنگ آفریقایی زنگبار ممزوج شده بودند و چه متاثر از زبان پیچیده تعزیه برای یک روایت مذهبی. او در بعضی از آثار، فرمهای روز هنرهای دیگر را به کار گرفت از جمله ویدئو آرت و ....
ذکر این نکته درباره او ضروری است که صرفا از جهت نو بودن یک پدیده از آن استفاده نمیکرد، بلکه زبان به معنای گفتار و نگاه و اندیشه اثر، فرم را به استخدام میگرفت، اگر چه او بنا به تجربه گرا بودن، از یک فرم هنری هم به زبان و محتوا رسید.
او با انسان امروز چالش داشت چرا که خودش محصول چالشهای امروزین بشر بود، مثل همه ما که در این دوره زندگی میکنیم، درک ناشناختههای وجود و حضور انسان در پهنه این کره خاکی، انسانی درگیر خود، جهان ناشناخته بیرون و درونش، انسان در مواجه با امر قدسی و امر قدرت.
پسیانی تلاش کرد تا در یک بعدازظهر وقتی به سراغ او و آثارش میرویم چیزی که در نگاهمان که بیرون از سالن تئاتر حذف شده است را به یادمان بیاورد یا برایمان بسازد. با قدرتی که خیال و تخیل در صحنه چوبین تئاتر به ما میدهد. شاید اگر اجل مهلت میداد تجربه بیماریش را هم روایت میکرد و به اشتراک میگذاشت، شاید هم اتودهای اولیه اش را زده باشد، او مرد اشتراک و تجربه بود و بارها و بارها دردها و رنجها را نشان مان داد.
حتما بسیاری درباره او و درباره کارهایش خواهند نوشت، از امروز تا روزی که تئاتر در ایران به حیات خودش ادامه دهد. ذکر چند نکته ضروری است، یک اینکه قطعا در روزی این چنین کسی نمیخواهد اختلافات و ادعاها و نفوذها و چه و چه را به یاد بیاورد که این چنین چیزهایی شاید قرنی است که بر هنر و فرهنگ ما سایه انداخته. دوم اینکه بازیها او در سینما و تلویزیون هم از تجربههای تئاترش آکنده بود، او همه جا آتیلا پسیانی بود؛ اما تئاتر خانه زایش او بود، خانهای که در آن بارور میشد و همه آنچه بر صحنه میگذشت، محصول او بود. وگرنه کسی منکر بازیهای درخشان او نیست.
او در تئاتر هم برای ریش سفیدها و هم برای جوانها بازی کرد.