تیم ملی والیبال ایران یک تورنمنت کابوس وار دیگر را پشت سر میگذارد. شکست مقابل تیمهای پایین دستی در رنکینگ و تنها یک پیروزی مقابل قطر نگون بخت باعث شده والیبال ایران در آستانه از دست دادن سهمیه المپیک قرار بگیرد.
این نتایج باعث شد بهروز عطایی روز گذشته از هدایت تیم ملی والیبال استعفا بدهد و علیرضا طلوع کیان تا پایان رقابتهای انتخابی المپیک مربی تیم باشد.
به بهانه اتفاقات اخیر گفتوگوی مفصلی با یکی از اعضای مهم کمیته فنی فدراسیون والیبال ترتیب دادیم. ناصر میرفخرایی که خودش از بازیکنان به نام و سابق تیم ملی والیبال ایران محسوب میشود صحبتهای مهمی را مطرح کرده که اینجا مشروح آنها را میخوانید:
چه شد که والیبال ایران به این روز افتاد؟
باید به عقب برگردیم. ما ۱۸ ماه قبل یک کمیته فنی داشتیم و اعضای کمیته فنی به فدراسیون پیشنهاد دادند که ما هم دو تیم داشته باشیم؛ دو کادرفنی مجزا داشته باشیم و از همه افراد شایسته هم استفاده کنیم. به هر حال این پیشنهاد معقولو خوبی بود. این همان کاری است که امروز ژاپنیها کردند و یک تیمشان را برای مسابقات چین فرستادند.
البته باید به این هم توجه کنیم که سرمربی ژاپن، فلیپ بلین است.
ژاپن از نظر سابقه والیبالی از ما خیلی جلوتر است و عناوین بیشتری دارد، ولی جمعبندی کردند و دیدند با مربی ژاپنی نمیتوانند به اهدافشان برسند. به همین دلیل به فلیپ بلین که مشاور و دستیار بود آن اختیارات دادند و گفتند تا چهار سال بعد هم اینجا هستی. الان هر کسی که والیبال نگاه میکند، از بازی تیم ژاپن لذت میبرد.
دقیقا موضوع همین است که ما تا ۲-۳ قبل زمانی که میباختیم هم لذت میبردیم.
بله. ژاپن الان تبدیل به یک تیم شده و الان که به نمیکت این تیم نگاه کنید، سه بازیکن ۲۰ ساله هم دارد و به یک پاسور ۱۹۸ سانتی متری هم آموزش میدهد و یک پشت خط زن هم آورده که از او استفاده میکند و از یک بازیکن دیگر هم برای سرویس و دریافت و دفاع استفاده میکند؛ در واقع چارچوب تیمش را حفظ کرده و گاهی هم یکی از این بازیکنان را هم وارد زمین میکند و برای المپیک ۲۰۲۴ به او آموزش میدهد. این کاری است که ژاپنیها کردند.
شما که در کمیته فنی حضور داشتید، چطور به این نتیجه رسیدید که آقای عطایی میتواند کاری را کند که آقای بلین کرد؟
ما نگفتیم که آقای عطایی میتواند آن کار را کند. ما گفتیم آقای عطایی یک تیم داشته باشد و یک گروه دیگر هم یک تیم دیگر داشته باشند. آقای عطایی آمدند گفتند ما میخواهیم پوست اندازی کنیم؛ یعنی ایشان نمیخواست از بازیکنانی را که شایسته هستند و هنوز هم بازی میکنند، استفاده کند. چرا؟ برای اینکه دوست داشت بازیکنان دیگری را بیاورد که شاید...
حرف گوش کنتر باشند. به هر حال میدانید وقتی استادی که سر کلاسی درس میدهد، از شاگرد پایینتر باشد، آن کلاس دیگر کلاس نیست.
حتی به نظر میرسید سعید معروف حاضر بود به تیم ملی برگردد و شاید یکی از دلایل اینکه این اتفاق رخ نداد، همین بود.
همان زمان هم که ما پیشنهاد دادیم، اسم بردیم و گفتیم تیم ملی از تمام شایستهها استفاده کند؛ ما از آقای آقای معروف، آقای موسوی، آقای میلاد عبادیپور و امیر غفور اسم بردیم و گفتیم اگر شما نمیخواهی از اینها استفاده کنی، تیم دومی که تشکیل میشود، استفاده میکند و مشکلی ندارد. ما به لیگ ملتها، آسیایی ارومیه، چین و انتخابی المپیک رفتیم و همه این مجموعه روی دوش ۱۵ بازیکن بود و از شخص دیگری کمک نگرفتیم و تقسیم کار نکردیم؛ و سرمایههایی مثل میلاد عبادیپور را هم سوزاندیم.
بله، میلاد هم رفت. حتی کمیته فنی به این دلیل از سعید معروف دفاع کرد که او هنوز در اروپا بازی میکند. مگر خارجیها بیخودی به کسی پول میدهند؟
الان بزرگترین مشکل تیم ملی پاسور است و با این شرایط شما در کمیته فنی گفته بودید سعید معروف را برگردانند، اما مخالفت کردند؟
همینطور است. سطح آقای معروف از نظر کاری با سایر بازیکنان متفاوت است و سطح مدیریت او هم در تیم متفاوت است. او پاسوری است که هم خوب پاس میدهد و هم تیمش را خوب مدیریت میکند. مگر برای برد نیاز به چند فاکتور است؟ آقای عطایی در رسانه ملی نشست و گفت هر ۵۰ سال باید یکبار این اتفاق به این شکل رخ بدهد که یک پاسور مثل سعید معروف بیاید.
آقای عطایی گفته بودند اگر نیاز به برگشت سعید معروف باشد، ما استقبال میکنیم. چه کسی باید او را برگرداند؟ باید بنشینند و از او خواهش کنند بیاید.
پس شما در در کمیته فنی مطرح کردید که سعید معروف برگردد؟
صد درصد.
پاسخ چه بود؟
گفتند ما میخواهیم پوستاندازی کنیم. این چه پوستاندازی بود؟ ببینید آقای موسوی را هم نمیآوردند و به اصرار ما آوردند. آقای موسوی هم که آوردند در دورهای صحبتهایی شد و درگیری پیش آمد، اما ما معتقد بودیم اگر میخواهی از بازیکنی استفاده کنی، جلوتر به او بگو که خودت را آماده کن و با این مربیان تمرین کن. سپس آمار تمرینات را بگیر و بگو سه ماه بعد تو را میبرم و استفاده میکنم. اما آقای عطایی که میگوید ۵۰ سال یکبار یک بازیکن مثل سعید معروف میآید، چرا او را کنار گذاشت؟ من این موضوع را در جلسه هیئت رئیسه هم مطرح کردم.
در حال حاضر بازیکنان دیگری در سن و سال سعید معروف در تیم ملی حضور دارند، اما تنها معروف که هنوز یکی از بهترین پاسور جهان است، مشکل داشت؟
دقیقا. الان مگر پاسورهای دنیا بچه هستند؟ نکودا، پاسور ژاپن در دوره ما، ۳۷ سالگی بهترین پاسور دنیا شد. آقای عطایی نمیخواست آقای معروف را بیاورد و حتی آقای غفور هم دیدید که خداحافظی کرد و گفت من نمیآیم. ما چه دیدگاهی داشتیم؟ ما میگفتیم گروه دیگری باشند و تیمی را تشکیل بدهند که به این تیم هم کمک کنند و اگر یار میخواهند، دو یار هم بدهد. اگر آقای عطایی با این بازیکنان تعامل ندارد، شاید من ناصر میرفخرایی داشته باشم؛ خب من میروم آقای معروف را میآورم.
فکر میکنید آقای معروف حاضر بود بیاید در تیم دوم بازی کند؟
تیم دوم نیست و فقط یک تیم دیگر است. شاید برای سهمیه المپیک آن تیم اعزام میشد.
به هر حال سعید معروف اسم بزرگی در دنیا است.
من همیشه معتقد بودم نیمکت تیم ملی باید از داخل زمین سنگینتر باشد. این سنگین نبودن باعث شد که بگویند ما میخواهیم پوستاندازی کنیم و به این شکل فرار کنند. من با بهروز عطایی هیچ مشکلی نداشتم و فقط با این روش مشکل داشتم. من میگویم روش را که درست کنیم دیگر مهم نیست چه کسی در راس قرار میگیرد. ما همه حرف زدیم و گفتیم نیمکت سبک است و برویم آقای الکنو را بیاوریم که او را هم آوردیم و نتیجه نگرفتیم. من معتقدم این نیمکت باید قوی باشد و تعامل داشته باشد. آقای عطایی توتولو را کنار گذاشت. آقای خوش خبر رفت، چه کسی آمد؟ توتولو رفت، چه کسی آمد؟ ما زمانی که والیبال نگاه میکنیم، فکر میکنیم این بازیکن چقدر میتواند در خدمت تیم باشد؟ در بازیهای لیگ ملتها تا پایان بازی هشتم ارنج ما ثابت نشد و نتوانستیم ارنجی پیدا کنیم که با آن حرکت کنیم. شما یک بازیکن جوان را به نام آقای جلوه بردهای و او را یکبار تعویض نکردی. آقای معنوینژاد را که در چارچوبی که بازی کرده بود موفق بود، به ایران برمیگردانی و آقای صالحی را میبری و او را هم در زمین نمیگذاری. به نظر من در تصمیمگیریهایی که روی نیمکت انجام میشود، درست فکر نمیشود. باری به هر جهت شاید تیم ما یک بازی خوب هم بکند، اما این جایگاه والیبال ما نیست. در بحث شایستهسالاری، آلمان گروزر را که ۶ سال از تیم ملی دور بود، برگرداند؛ در واقع مربی آنها فهمید این بازیکن میتواند میتواند کمک کند و ممکن است سهمیه المپیک نبرد، اما ایران را میبرد. آنها دنبال بازیکنانی میروند که میتوانند کمک کنند، اما ما دنبال حاشیه هستیم.
شما فکر میکنید سعید معروف و امیر غفور به تیم ملی حاضر به بازگشت بودند، اما تمایلی از این سمت نبود؟
من ندیدم کسی بگوید ما رفتیم با امیر غفور و سعید معروف صحبت کردیم. ممکن است زنگی زده باشند و یک بفرما بزنند، اما این بازیکنان با بفرما نمیآیند و یک چارچوب دارد. اگر بخواهیم بازیکنی را بیاوریم، فدراسیون، هیئت رئیسه و کمیته فنی مینشینند و میگویند میرویم دعوت میکنیم و حرفهایش را گوش میکنیم تا ببینیم چه میگوید. اگر نخواهیم بیاوریم هزار بهانه میگیریم؛ یا میگوییم میخواهیم پوستاندازی کنیم و یا هم میگوییم هر ۵۰ سال پاسوری مثل معروف میآید و بعد من او را کنار میگذارم! اصلا این صحبتها همخوانی ندارد.
پس محمد موسوی هم قرار نبود بیاید؟
به آقای موسوی هم نگفتند بیاید و ایشان را هم کمیته فنی پیشنهاد کرد و بعد صحبت کردند که ابتدا با آن مسائل حاشیهای همراه شد و سپس آمد و زحمت خودش را هم میکشد. واقعا هم بیشترین بار روی دوش او است و هر توپی میرود باید روی هوا بپرد. او تا جایی که توانسته به تیم کمک کرده، اما چقدر خوب بود که سعید معروف هم کنار او حضور داشت و بیشتر به ما کمک میکرد و بچهها راحتتر توپ میزدند؛ اگر در چند بازی از او استفاده میکردند، تیم والیبال ما نتیجه بهتری میگرفت، نه اینکه لیگ ملتها چهاردهم شود. در مسابقات انتخابی المپیک هم این نتایج را ثبت کند. تیم ما چارچوب منظم و ثباتی ندارد. یکباره سه بازیکن تعویض میشدند و بازیکنانی میآمدند که انگار اصلا کنار هم بازی نکردهاند.
حتی همه میگفتند نقطه قوت تیم ملی پشت خط زن است، اما در این مسابقات، این پست به نقطه ضعف تبدیل شد و ما دریافتکننده قدرتی را در پست پاسور فرار دادیم.
اینها همه به این برمیگردد که بچههایی که روی نیمکت حضور داشتند، چقدر میتوانستند به آقای عطایی مشاوره بدهند و او چقدر میتوانست این حرفها را بپذیرد. من به عنوان یک مسئول و پیشکسوت همیشه میخواهم تیممان خوب بازی کند، اما باید بپذیریم والیبال ما آسیب دیده است. والیبال ما درجا زد و از دنیا عقب افتاد. شما به لیگ ما نگاه کنید؛ ما لیگ را ۴-۵ ماهه تمام میکنیم. چرا؟ مگر بازیکن نباید از لیگ بیرون بیاید؟
ما به بازیکنی که یکشنبه در ارومیه بازی کرده میگوییم چهارشنبه در تهران بازی کن و دوباره میگوییم برگرد ارومیه بازی کن. چرا انقدر عجله داریم که زود تمام کنیم؟ یک آمار بگیرید و ببینید کدام تیم در دنیا ۴ ماه اردو دارد؟ بازیکن از دل لیگ میآید و یک هفته به او استراحت میدهند و میآید بازی میکند. ما باید روشمان را اصلاح کنیم. اگر با این روش جلو برویم، نتیجه نمیگیریم و والیبالمان افت پیدا میکند.
منبع: ورزش سه