bato-adv
پروژه سامانه‌های بدون سرنشین خودران

آیا پروژه «رپلیکیتور» پنتاگون آینده جنگ است؟

آیا پروژه «رپلیکیتور» پنتاگون آینده جنگ است؟
پروژه رپلیکیتور پنتاگون معضل هزینه غیر قابل حل را بر چین تحمیل نمی‌کند، زیرا چین در حال حاضر رهبر جهانی در عرصه پهپاد‌های ارزان قیمت است. اکثر قریب به اتفاق پهپاد‌های مستقر در اوکراین تولید چین هستند. هم چنین، شرکت‌های چینی DJI و Autel بازار جهانی پهپاد‌های مصرفی را در اختیار دارند.
تاریخ انتشار: ۲۳:۴۲ - ۱۶ مهر ۱۴۰۲

آیا پروژهفرارو- ست کراپسی، فعال سیاسی نو محافظه کار و لابی ‌گر امریکایی، بنیانگذار و رئیس اندیشکده دفاعی موسسه یورک تاون و و دستیار «کاسپار واینبرگر» وزیر دفاع اسبق امریکا است. کراپسی در فاصله سال‌های ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۴ میلادی مدیر سیاستگذاری در صدای امریکا بود. او در دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان و بوش پدر سمت معاونت معاون وزیر نیروی دریایی را برعهده داشت. او در فاصله سال‌های ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۸ میلادی مدیر مرکز مطالعات آسیا در اندیشکده دست راستی هریتیج بود. از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۱ میلادی او عضو مدعو در انستیتو امریکن اینترپرایز بود.

به گزارش فرارو به نقل از هیل، برنامه "رپلیکیتور" وزارت دفاع ایالات متحده (پنتاگون) قرار است نقطه عطف آن وزارتخانه برای برابرسازی توازن قوا با ارتش چین در منطقه هند و اقیانوس آرام باشد. وزارت دفاع ایالات متحده متعهد شده که داستان‌های تخیلی را به واقعیت تبدیل کند. "کاتلین هیکس" معاون وزیر دفاع آمریکا برای رقابت با چین اعلام کرد هزاران سامانه بدون سرنشین خودران طی دو سال آینده ایجاد می‌شود. هیکس گفته این برنامه که "رپلیکیتور" نام دارد "سرعت پیشرفت را  افزایش می‌دهد و به سمت استفاده از پلتفرم‌ هایی که کوچک، هوشمند، ارزان و زیاد هستند سوق می دهد".

مفهوم کلی پروژه "رپیلیکیتور" آن است که سیستم های بدون سرنشین بر عرصه نبرد تسلط خواهند داشت و در مجموع مفهومی صحیح است. با این وجود، رپلیکیتور از قرائتی از جنگ اوکراین و موازنه قوا در منطقه هند و اقیانوس آرام ناشی می‌ شود که از واقعیت دور است. خطر اصلی آن است که رپلیکیتور به  راهبرد جبرانی* تبدیل نشود بلکه به منبعی برای هدر رفتن هزینه و وقت تبدیل شود که باعث توقف توسعه نیروی دفاعی ایالات متحده شده و به ارتش آزادیبخش خلق چین برتری تعیین کننده ای را بدهد.

به گفته هیکس، رپلیکیتور از دو گرایش ناشی می شود: برقراری توازن قوا در صحنه استراتژیک در منطقه هند و اقیانوس آرام و تحولات عملیاتی در اوکراین. چین به وضوح امکان حضور امریکا در منطقه هند و اقیانوس آرام را مسدود کرده است. ساخت و راه اندازی یک مبارز سطحی (Surface Combatant) برای کارخانه های کشتی سازی آمریکا به حدودا چهار سال زمان نیاز دارد، این در حالیست که چین همین کار را در بازه زمانی یک تا سه ساله انجام می دهد. همین امر در انواع کشتی های سطحی و هواپیماهای جنگی نیز صدق می کند.

اکنون پنتاگون راه حل را بازنگری در ساختار نیروهای دفاعی امریکا، تهیه مقادیر زیادی از سیستم های کم هزینه در حجم بالا برای غلبه بر مزیت های صنعتی روزافزون چین می داند. پنتاگون برای توجیه این استراتژی به جنگ اوکراین اشاره می کند. اوکراینی‌ها از سامانه‌های هوایی بدون سرنشین برای رقابت با ارتش روسیه که از نظر کمی برتر است استفاده کرده اند و به طور خاص با بهینه سازی استفاده از توپخانه قدرت خود را تا حد زیادی حفظ کرده اند. علاوه بر این، اوکراین برای حملات دوربرد به هواپیماهای بدون سرنشین روی آورده و حملاتی را در داخل خاک روسیه علیه تجهیزات با ارزش بالا مانند بمب افکن های استراتژیک انجام داده‌اند. پنتاگون امیدوار است از طریق پر کردن فضای نبرد با سیستم‌ های مشابه از سرمایه‌ گذاری چین در پلتفرم های پیشرفته که مشخصه نبرد مدرن هستند جلوگیری به عمل آورد.

هواپیماهای بدون سرنشین به طور اساسی ویژگی نبرد مدرن را تغییر داده اند. با این وجود، موضوع در جزئیات است که بدون شک اجرا را مختل می کند. برای مثال، داده های اساسی در اوکراین به این معنا نیست که سیستم های هوایی بدون سرنشین به سادگی جنگ را تغییر می دهند. آن‌ها با بهبود دقت سلاح‌های سنتی پرهزینه در کنار مهمات پرسه‌ زن و دفاع هوایی یکپارچه ماهیت نبرد را تا حد زیادی تغییر می ‌دهند. ولی رپلیکیتور به اشتباه به دنبال جایگزینی سلاح‌های سنتی می باشد.

در منطقه هند و اقیانوس آرام این امر به معنای شبکه حسگر احیا شده متشکل از تجهیزات بدون سرنشین کم‌ هزینه، همراه با مهمات احتمالا سرگردان و یک آرایه ماهواره ‌ای مدار پایین زمین است که در برابر حملات جنبشی، سایبری و ضد  ماهواره ای الکترونیکی مقاوم باشد. با این وجود، این آیتم های تازه به جای تبدیل شدن به ستون فقرات یک ساختار نیروی جدید باید آتش های هوایی - دریایی سنتی و سلاح های دوربرد نصب شده بر روی بمب افکن های استراتژیک ایالات متحده را امکان پذیر سازند.

رپلیکیتور هم چنین با یک مشکل آشکار و فوری در منطقه هند و اقیانوس آرام مواجه می شود: الزامات اساسی عملیات هوایی - دریایی هند و اقیانوس آرام به پلتفرم پیچیده تری در مقایسه با جنگ زمینی نیاز دارد. صرفا خارج کردن خلبان از هواپیما به ‌طور اجتناب‌ناپذیر آن را ارزان ‌تر نمی‌ سازد: پریدیتِر و ریپر به طور قابل توجه توجهی ارزان تر از اف -  15 هستند زیرا پیچیدگی بسیار کم تری دارند. تجهیزات مورد نیاز ایالات متحده در منطقه هند و اقیانوس آرام در وهله نخست مجموعه ای از حسگرهای دوربرد بدون سرنشین که می توانند اطلاعات را به واحدهای آتش بازگردانند از نظر طراحی ارزان قیمت نیستند. در واقع، آن ها بسیار گران هستند. از این رو پروژه مدنظر پنتاگون نیاز به سرمایه گذاری بسیار زیادی دارد.

علاوه بر این و مهم ‌تر از همه آن که رپلیکیتور معضل هزینه غیر قابل حل را بر چین تحمیل نمی کند زیرا چین در حال حاضر رهبر جهانی در عرصه پهپادهای ارزان قیمت است. اکثر قریب به اتفاق پهپادهای مستقر در اوکراین تولید چین هستند. هم چنین، شرکت‌های چینی DJI و Autel بازار جهانی پهپادهای مصرفی را در اختیار دارند.

در نتیجه، ارتش آزادیبخش خلق چین قادر است از این قابلیت ها برای دستگاه های خود استفاده کند البته دستگاه هایی که توسط کشتی های جنگی و هواپیماهای ظاهرا قدیمی که در حال حاضر در حال تولید هستند پشتیبانی می شود.

رپلیکیتور ممکن است شروعی به سمت ساختار نیروی منسجم ‌تر و منطق تدارکات باشد به‌ ویژه اگر بتواند پیمانکاران را تشویق کند تجهیزات را با قیمت پایین‌تری عرضه کنند و در نتیجه روند یک نسخه واحد را در توسعه و تدارکات دفاعی ایالات متحده بشکند. با این وجود، یک استراتژی اساسی باید ساختار نیروی ایالات متحده را شکل دهد و این چیزی است که ما در امریکا فاقد آن هستیم. رپلیکیتور در تلاشی نادرست برای دستیابی به مزیت استراتژیک بدون استراتژی خواهد بود و در نتیجه باعث هدر رفتن منابع و زمان هدر خواهد شد.

با توجه به سرعت توسعه نظامی چین ایالات متحده نمی تواند یک فاجعه هدر رفتن هزینه و زمان پنج ساله یا حتی دو ساله را تحمل کند. پروژه رپلیکیتور که فناوری را به عنوان یک هدف به خودی خود تصور می کند و نه وسیله ای برای دستیابی به استراتژی باعث تضعیف بازدارندگی امریکا خواهد شد.


*راهبرد جبرانی یا Offset Strategy اصطلاحی در نظام دفاعی ایالات متحده آمریکا است مبنی بر این که آمریکا به‌ جای تقویت توانمندی ‌های دفاعی - نظامی خود در حوزه‌هایی که رقیب، حریف و دشمن آن کشور دارای توانمندی‌ های نسبی هستند باید به سمت آن دسته از ابزارهایی برود که سرمایه ‌گذاری در آن‌ باعث تغییر صحنه رقابت به سود آمریکا می شود.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین