در دنیای سینما، صحنه آغازین به عنوان اولین تاثیر حیاتی بر مخاطب عمل میکند، صحنهای که حال و هوای فیلم را برقرار نموده و اغلب به طور ضمنی نشان میدهد که چه اتفاقی قرار است در ادامه بیفتد. برخی از فیلمسازان با شروع داستانهای خود با یک سانحه رانندگی – لحظهای از هرج و مرج و پیامدها – رویکردی دراماتیک و تاثیرگذار را انتخاب میکنند.
این لحظات سینمایی به یاد ماندنی نه تنها توجه ما را به خود جلب میکنند بلکه ما را به قلب روایت سوق میدهند. در این مقاله به بررسی ۱۰ فیلم جذاب و تاثیرگذاری میپردازیم که داستان خود را با قدرت انفجاری یک تصادف رانندگی آغاز میکنند.
مردان ایکس: ققنوس سیاه ساخته سایمون کینبرگ در سال ۲۰۱۹، دهمین قسمت از سری فیلمهای مردان ایکس، حول محور شخصیت محبوب جینگری (با بازی سوفی ترنر) ساخته شده است. فیلم با صحنه تصادف دردناک خودرویی در سال ۱۹۷۵ آغاز میشود، جایی که جین جوان به دلیل قدرتهای غیرقابل کنترل دورجنبانیاش تصادف کرده و این تصادف منجر به جدایی او از والدینش میشود.
داستان عمدتاً حول تلاش او برای کنترل تواناییهای بسیار قدرتمندش میچرخد، که وقتی او در طول یک ماموریت نجات فضایی با یک نیروی کیهانی مواجه میشود، تا حد زیادی تقویت میشود. وقتی قدرتهای جین از کنترل خارج میشوند، او تبدیل به یک ققنوس سیاه بسیار خطرناک و غیرقابل پیش بینی میشود.
دوس بیگالو: جیگولوی اروپایی (۲۰۰۵) یک فیلم کمدی به کارگردانی مایک بیگلو و با بازی راب اشنایدر است. این فیلم دنبالهای است بر فیلم Deuce Bigalow: Male Gigolo (۱۹۹۹). این فیلم ماجراهای خنده دار دیوس بیگالو بیدست و پا در سفر به آمستردام برای کمک به دوستان سابقش، از جمله تی جی هیکس (با بازی ادی گریفین) را روایت میکند، کسی که به اشتباه متهم به قتل زنجیرهای ژیگولوها شده است.
صحنه آغازین فیلم شامل یک ژیگولوی خوش قیافه اروپایی است که پس از یک شب کار در عمارتی پر از مشتریان راضی، ترور شده توسط قطار ترور شده و با قطار برخورد میکند. دیوس به عنوان تمیز کننده استخر ماهی کار میکند، و وقتی تماسی دریافت میکند که او را از دستگیری تی جی مطلع میکند، به آمستردام میرود و در آنجا درگیر یک سری اتفاقات مضحک و کمدی میشود که با قاتل سریالی ژیگولوهاو قربانیانش در ارتباط است. این فیلم به شدت به کمدی همراه با شوخی کلامی، کنایههای جنسی و موقعیتهای مضحک متکی است و مخاطب خاصی را جذب میکند که به دنبال نوعی طنز بصری و سبک است که معمولاً در فیلمهای آدام سندلر، بن استیلر، ویل فرل و البته راب اشنایدر یافت میشود.
فیلم مردان خوب (۲۰۱۶) به کارگردانی شین بلک یک تریلر کمدی جنایی است که در دهه ۱۹۷۰ در لس آنجلس روایت میشود. فیلم با صحنه تصادف عجیب اما خنده دار ماشین آغاز میشود که در آن یک بازیگر پورن به نام میستی ماونتز ماشین خود را به یک خانه میکوبد. این اتفاق شرایط را برای مجموعهای از اسرار سرگرم کننده آماده میکند.
داستان از این قرار است که دو کارآگاه خصوصی بیاحساس و سختگیر به نامهای جکسون هیلی (راسل کرو) و هولاند مارس (رایان گاسلینگ) با اکراه در حل پرونده دختر گمشدهای به نام آملیا با هم همکار میشوند. در شرایطی که این دو در این پرونده غرق میشوند، شبکهای از فساد و قتل در صنعت فیلمسازی بزرگسالان، صنعت خودرو و وزارت دادگستری آمریکا را کشف میکنند. به نوشته مجله ورایتی، مردان خوب از آن دسته فیلمها در مورد دوستیهای با اکراه است که از دهه ۸۰ میلادی به بعد بسیار شایع شدند، جز این که این یکی به طرز عجیبی لودگی و مسخره بودنش را با زیرکی به تصویر میکشد.
سه رنگ: آبی (Three Colors: Blue) فیلمی از کریژتوف کیشلوفسکی در سال ۱۹۹۳ و اولین قسمت از سهگانه کلاسیک سه رنگ است. پس از یک صحنه ترسناک که زندگی قهرمان داستان، جولی با بازی ژولیت بینوش را نابود میکند، او شوهرش که یک آهنگساز مشهور است و همچنین دختر جوانشان را از دست میدهد، اتفاقی که او را در وضعیت غم و اندوه و آسیب روحی شدیدی قرار میدهد.
جولی برای کنار آمدن با درد خود به دنبال قطع تمام روابط با زندگی گذشتهاش است، از جمله آهنگسازی ناتمام همسرش که اهمیت زیادی دارد. وی به یک آپارتمان کوچک نقل مکان کرده و خود را از دوستان و خانوادهاش جدا میکند و تلاش دارد تا دوباره در دنیایی عاری از رنگ و احساس زندگیاش را شروع کند. در حال حاضر، این فیلم دارای نمره باورنکردنی ۹۸ درصد از منتقدان و ۹۳ درصد از مخاطبان در سایت راتن تومیتوز است.
نزول (۲۰۰۵) یک فیلم ترسناک انگلیسی پرخفقان و تنگناهراسانه به کارگردانی نیل مارشال است. فیلم با صحنه تصادف ماشین آغاز میشود که در آن قهرمان داستان، سارا (شانا مک دونالد)، همسر و دخترش را از دست میدهد.
او برای کنار آمدن با اندوه و آسیب روحی اش، با دوستان خود به یک سفر اکتشافی در کوههای آپالاش میرود. هنگامی که آنها به اعماق غارهای زیرزمینی بزرگ وارد میشوند، خود را در دام افتاده دیده و متوجه میشوند که توسط نیروهای ناشناختهای تعقیب میشوند، موجوداتی که معلوم میشود نژادی از موجودات انسان تبار گوشت خوار زیرزمینی هستند.
آنچه در ادامه میآید، نبردی بیرحمانه برای بقا در تونلهای تنگ و تاریک است. راجر ایبرت، منتقد سینمایی، فیلم The Descent را تریلری ترسناک توصیف کرده که به قدری خوب است که ما را به یاد آثار کلاسیک ترسناک و پر از آدرنالینی مانند Deliverance، Jaws، Alien و Dead Calm میاندازد.
پرواز به خانه (۱۹۹۶) یک درام خانوادگی دلگرم کننده از کارول بالارد با بازی جف دنیلز و آنا پاکین در دوران جوانی است. پس از مرگ غمانگیز مادرش در یک حادثه رانندگی، ایمی آلدن خردسال (پاکین) به کانادا فرستاده میشود تا با پدرش، توماس (دنیلز)، در زندگی کند. ایمی در حالی که خود را با زندگی جدیدش وفق میدهد، لانهای پر از تخمهای غاز رها شده را در نزدیکی مزرعه پدرش پیدا میکند.
وقتی جوجهها از تخم بیرون میآیند، ایمی نقش مادر گروهی از بچه غازهای یتیم را بر عهده میگیرد. او و پدرش که مصمم به آموزش پرواز و هدایت این غازها برای مهاجرت زمستانی هستند، با استفاده از یک هواپیمای فوق سبک منحصر به فرد و آزمایشی، سفری جادویی را آغاز کردند. این فیلم با الهام از داستان واقعی مخترع و هوانورد کانادایی، بیل لیشمن ساخته شده است، کسی که در ایده هدایت غازها در مسیر مهاجرتشان با استفاده از چنین هواپیماهایی پیشگام بود. این فیلم در حال حاضر امتیاز فوق العاده ۸۸ درصد از منتقدان را در سایت راتن تومیتوز در اختیار دارد.
شماره ۱۰ خیابان کلاورفیلد یک تریلر علمی تخیلی ترسناک به کارگردانی دن تراختنبرگ در سال ۲۰۱۶ است. داستان فیلم درباره دختری به نام میشل (مری الیزابت وینستد) است که پس از یک تصادف شدید رانندگی، در یک پناهگاه زیرزمینی از خواب بیدار میشود. هاوارد (جان گودمن) مدعی است که با آوردن او به پناهگاهی برای روز قیامت، جان او را نجات داده است. هاوارد اصرار دارد که جهان خارج به دلیل یک رویداد فاجعه بار غیرقابل سکونت شده است.
در شرایطی که میشل خود را با واقعیت جدید وفق میدهد، به طور فزایندهای به نیات هاوارد و ماهیت واقعی آخرالزمان مشکوک میشود. او با یکی دیگر از ساکنان پناهگاه به نام اِمت (جان گالاگر جونیور) که سعی میکند با او راهی برای خروج از پناهگاه هاوارد پیدا کند، اتحاد عجیبی را شکل میدهد. این فیلم بخشی از سری فیلمهای آنتولوژی کلاورفیلد است و راجر ایبرت آن را «یک تریلر جمع و جور و پرتنش» توصیف کرده که با بازی عالی همراه است.
زمین دیگر (۲۰۱۱) یک درام علمی تخیلی تعمق برانگیز به کارگردانی مایک کیهیل است. این فیلم که به عنوان فیلمی که بریت مارلینگ را به ستاره تبدیل کرد شناخته میشود، با یک صحنه تصادف ترسناک و مهم آغاز میشود که در آن یک ستارهشناس جوان و باهوش به نام رودا ویلیامز (مارلینگ) اشتباه وحشتناکی مرتکب میشود که مسیر زندگی چندین نفر را تغییر میدهد. در همان شب، سیاره جدیدی مشابه زمین در آسمان کشف میشود که کنجکاوی و امید به شروعی تازه را در میان مردم برانگیخته میکند.
زندگی رودا پس از این حادثه به شکل غمانگیزی تغییر میکند و منجر به زندانی شدن او میشود. پس از آزادی، او به زمینِ جدید جذب میشود، جایی که او امیدوار است شانس دومی برای یک زندگی آرام و خوب داشته باشد. او وارد یک مسابقه مقالهنویسی میشود تا برنده سفر به این سیاره مرموز شود و در عین حال با جان بروکس (ویلیام ماپوتر)، مردی که او سهواً زندگیاش را نابود کرده، ارتباط غیرمنتظرهای برقرار میکند. به نوشته مجله امپایر، زمین دیگر قطعا ارزش تماشا کردن را دارد!
جاده مالهالند ساخته دیوید لینچ (۲۰۰۱) یک تریلر روانشناختی سوررئال نئونوآر است. فیلم با صحنه تصادف مرموز و تکان دهنده خودرو در جاده مالهالند آغاز میشود، جایی که یک زن مو مشکی (با بازی لورا هرینگ) از یک تصادف تقریباً مرگبار جان سالم به در میبرد اما حافظهاش را از دست میدهد. با پیشرفت داستان، دو خط داستانی به ظاهر نامربوط در هم میآمیزند.
یکی از آنها زن فراموشکار را دنبال میکند که سعی دارد گذشته و هویت خود را پیدا کند و در نهایت با یک بازیگر ناکام به نام بتی المز (نائومی واتس) آشنا میشود. خط داستانی دیگر مربوط به یک فیلمساز (با بازی جاستین ثرو) است که در شبکهای از خیانت و فساد در صنعت هالیوود گرفتار شده است.
جاده مالهالند به خاطر سبک روایت رویای گونه، غیر خطی، نمادپردازی رمزی و استفاده همیشگی لینچ از سوررئالیسم شناخته میشود و جوایز متعددی از جمله جایزه بهترین کارگردانی کن در سال ۲۰۰۱ را به دست آورده است. این فیلم در سایت راتن تومیتوز امتیاز ۸۴ درصد از منتقدان و امتیاز ۸۷ از جانب بنندگان را به خود اختصاص داده است.
تصادف (۲۰۰۴) به کارگردانی پل هاگیس، یک درام پیچیده و مملو از احساسات است که زندگی شخصیتهای متعددی از زمینههای مختلف نژادی و اجتماعی را در لس آنجلس در هم میآمیزد. فیلم با صحنه تصادفی تاثیرگذار و نمادین آغاز میشود که فضای کل داستان را تعیین میکند و به عنوان کاتالیزوری برای داستانهای به هم پیوسته شخصیتها عمل میکند، جایی که آنها را در برخورد احساسات، پیش داوریها و رستگاری کنار هم قرار میدهد.
بازیگران این فیلم، از جمله ساندرا بولاک، دان چیدل، مت دیلون و تاندی نیوتن، بازیهای استثنایی ارائه میدهند که پیچیدگیهای رفتار انسان را بررسی میکند. این فیلم مورد تحسین منتقدان قرار گرفته و در سال ۲۰۰۵ برنده جایزه اسکار بهترین فیلم شد. امروزه این فیلم در وبسایت راتن تومیتوز امتیاز ۸۸ درصد را از آن خود کرده است.
منبع: روزیاتو