فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
خط عذار یار که بگرفت ماه از او
خوش حلقهایست لیک به در نیست راه از او
ابروی دوست گوشه محراب دولت است
آن جا بمال چهره و حاجت بخواه
از اوای جرعه نوش مجلس جم سینه پاک دار
کآیینهایست جام جهان بین که آه از او
کردار اهل صومعهام کرد میپرست
این دود بین که نامه من شد سیاه از او
سلطان غم هر آن چه تواند بگو بکن
من بردهام به باده فروشان پناه از او
ساقی چراغ میبه ره آفتاب دار
گو برفروز مشعله صبحگاه از او
آبی به روزنامه اعمال ما فشان
باشد توان سترد حروف گناه از او
حافظ که ساز مطرب عشاق ساز کرد
خالی مباد عرصه این بزمگاه از او
آیا در این خیال که دارد گدای شهر
روزی بود که یاد کند پادشاه از او
شرح لغت: ماه به استعاره رخساره زیبای دوست
زیبایی چهره یار به حدی است که ماه از خجالت تیره میگردد، اما راهی برای خارج شدن از آن وجود ندارد. مقصود او از این شعر این است که راهی برای خروج از میدان عشق دوست وجود ندارد جز آن که درد عشق را به دوش کشند و به دین سان در پناه حضرت دوست به اقبال رسند.
هر کاری که در این دنیا انجام دهدی حتی اگر ذره یی باشد چه نیک و چه بد نتیجه آن را در آن دنیا خواهی دید. پس چه بهتر که عملت نیک باشد تا توشه یی شود برای جهان آخرت.