آرمان ملی نوشت: به نظر میرسد باید در ارتباط با آینده این سازمان تروریستی که دست اعضایش به خون ایرانیها آغشته است و بارها در کشورمان اقدام به عملیات تروریستی کردهاند کمی تامل کرد؛ چرا که بعید است این گروهک از سوی بدخواهان ایران مجددا حمایت نشود تا به کیان جمهوری اسلامی در مواقع حساس صدمه وارد کنند. «آرمان ملی» در این ارتباط با مهدی مطهرنیا، آیندهپژوه و کارشناس روابط بینالملل به گفتگو پرداخته که در ادامه میخوانید:
بسیاری معتقدند ورود سازمان مجاهدین به فاز مسلحانه و در برابر ملت قرار گرفتن آنها نقطه آغازی بر پایان این سازمان بوده؟ تا چه میزان با این نظر موافق هستید؟
سازمانهای گوناگون که در عرصههای مختلف سیاسی جهت گیری نظامی و امنیتی پیدا میکنند، در هر نظام واره حکومتی دچار تزلزلهای معنادار و لغزشهای گوناگون تاریخی میشوند. این شرایط تنها برای سازمان منافقین و در ارتباط با آنچه در دهههای گذشته برای این سازمان اتفاق افتاده، محدود نمیشود. به هر علت باید پذیرفت که یکی از سازمانهای بنام در تاریخ معاصر ایران همین سازمان موسوم به منافقین بوده است که پس از جریانهای دهه ۶۰ و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران دارای فعالیتهایی بود. در بسیاری از کشورها احزاب از سامانه و سازمان قدرتمندی برخوردار نیستند، اما این سازمان در زمان پهلوی دوم و سپس در سالهای بعد از پیروزی انقلاب در ایران توانست تا حدود زیادی نمایشگر احزاب بسیار محدود قدرتمند مانند حزب توده به واسطه سازماندهی و تشکیلاتی بودنش باشد. با این ویژگی هم توانست اثراتی را از خود به جای بگذارد که در تاریخ سیاسی ایران بسیار منفی است.
این سازمان دقیقا یادآورد واژه میلیشیاست و اقدام نظامی و ترور در ایران انجام داده است. برخورد سایر کشورها خصوصا دشمنان ایران را با این سازمان در برهههای مختلف چگونه ارزیابی میکنید؟
کشورهای دیگری که اساسا با جمهوری اسلامی ایران از سر آشتی برنمیآیند و به هر تقدیر رقابتی بس شدید و در مرزهای دشمنی با تهران را دنبال میکنند نیز این سازمان را یک سامانه و سازمان غیر سیاسی با جهتگیریهای امنیتی و با شناسه استفاده از تحرکات تروریستی شناسایی کردهاند. ایالات متحده آمریکا به عنوان کشوری که در مرکز دشمنی تهران پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران قرار دارد این سامانه و سازمان پیچیده که از تشکیلات به نسبت قدرتمندی برخوردار است را در گذشته تروریستی نامیده بود. احتمال نزدیک شدن این سازمان به مرزهای ایران از طریق آذربایجان را میتوان برای آنان در نظر داشت. چرا که این تشکیلات در چارچوب ایجاد مزاحمتهای سیاسی و امنیتی در حوزههای گوناگون تلاطم با مرزهای ایران برای تضعیف نظام جمهوری اسلامی از دیدگاه بدخواهان ایران تعریف شده وکاربرد دارد و میتواند ایجاد کننده وضعیتی باشد که به عنوان یک عامل تشدید کننده دکترین هزار ضربه چاقو از آن بهرهبرداری شود. فراموش نکنیم این گروهک میتواند با انتقال تجارب خود به گروههای دیگر اپوزیسیون زمینه ایجاد پیوند بیشتر در مخالفت با نظام جمهوری اسلامی ایران را فراهم کند.
پس تنها رفتن سازمان به دامن علیاف مطرح نیست، ممکن است این سازمان به کمک سازمانهای اطلاعاتی ضد ایرانی، حتی تغییر ماهیت دهد؟
این سناریو نسبت به سناریو فعال شدن سازمان در آذربایجان ممکنتر به نظر میرسد و از وضعیت احتمال دور میشود، اما یکی از سناریوهایی است که در مورد سازمان در وضعیت آینده قابل پیشبینی است. همان گونه که با تلاش در جهت دور کردن سازمان از مرزهای ایران در داخل عراق و انتقال آن به آلبانی بخشی از این مهم صورت پذیرفت و برخی از اعضای این سازمان توانستند در همگرایی با عناصر تشکیلاتی سازمانی دیگر تجارب خود را منتقل کنند.
فکر نمیکنید شاید این سازمان حتی مورد معامله قرار گیرد؟
چنین سناریویی ممکن است نوعی مصالحه پنهان در ارتباط با این سازمان بین دولت حاکم بر تهران و دولتهای معارض با تهران در ایجاد یک توافق موقت باشد. به این معنا که در میان مذاکرات مربوط به یک تفاهم کوتاه مدت میان دولتهای تهران و حاکم بر واشنگتن بر سر یک معاملهای که یک تفاهم کوتاه مدت را شکل میدهد زمینههای محدود سازی این سازمان به عنوان یکی از خواستهای تهران در قبال پاسخگویی به خواستههای طرف مقابل مورد توجه قرار گرفته باشد. به تبع باید تمامی این سناریوها را در ارتباط با این سازمان در نظر گرفت.